محمدرضا عارف رئیس فراکسیون امید مجلس که یک بار با درخواست خاتمی و هاشمی به نفع روحانی میدان را خالی کرد و بار دیگر با تَکرار رئیس دولت اصلاحات به مجلس رفته است به این اظهارات واکنش نشان داد. وی در پاسخ به این سوال که چرا برخی امروز به آن چه که خودشان انجام دادهاند نقدهای را مطرح میکنند به شدت به خاتمی و دولت حمله کرد و گفت: «نمیخواهم وارد بحث دولت شوم؛ اما معتقدم آنهایی که نقد جدی میکنند باید پاسخگوی این ۶ سالی که گذشته است باشند. من خرد جمعی را در سال ۹۲ پذیرفتم و اگر امروز بیش از حد نقد داشته باشم شاید تلقی دیگری شود.جالب است همان دوستانی که عامل تصمیم سال ۹۲ شدند، امروز مدعی و طلبکارند.»
از جالب ترین واکنشها به اظهارات انتخاباتی خاتمی یادداشت صادق زیباکلام استاد غرب گرای دانشگاه تهران بود. او در مطلبی با عنوان «آمدی جانم به قربانت، ولی حالا چرا؟»، نوشت: «سید مظلوم سرانجام پس از سالها انتظار زبان به مذمت «فراکسیون امید» و «آقای روحانی» گشود. آنان را متهم بیتوجهی نسبت به «مطالبات رأی دهندگان» و«سکوت در قبال پایمال شدن حقوق شهروندان» نمود. ایکاش قبل از پشیمانی گسترده رأی دهندگان اقدام کرده بودند.» زیبا کلام چند ماه قبل تر نیز ناامیدی مردم از اصلاح طلبان را اینگونه توصیف کرده بود: «فراکسیون امید در ایجاد سرخوردگی و ناامیدی بین مردم کم از روحانی نگذاشت؛ بنابراین خیلی از کسانی که سال 94 در انتخابات مجلس شرکت کردند و به «تَکرار میکنم» آقای خاتمی لبیک گفتند، دیگر پای صندوق رأی انتخابات سال 98 حاضر نمی شوند. 2بار که سهل است حتی اگر آقای خاتمی 20 مرتبه هم بگوید تکرار می کنم آن اتفاق 94 نخواهد افتاد چون میزان سرخوردگی از فراکسیون امید مجلس اگر بیشتر از آقای روحانی نباشد کمتر نیست»
«عبور از خاتمی» موضوعی نیست که برای اولین بار در جریان اصلاحات مطرح شده باشد. عبور از رئیس دولت اصلاحات هر از چندگاهی با ایجاد فشار روی این جریان، بوجود می آید. این روزها دو تن از افراد شاخص جریان اصلاحات از جمله «غلامحسین کرباسچی» دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی و «محمدرضا تاجیک» تئوریسین و تحلیلگر اصلاح طلب، بازهم ساز عبور از خاتمی را کوک کرده اند.
کرباسچی در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفت: «اصلاحطلبی یک جنبش اجتماعی است. هیچوقت نمیتوان گفت که چه کسی از ابتدا اصلاحطلبی را آغاز کرده است. حتی به سال ۷۶ هم که بازگردیم نمیتوان گفت که آقای خاتمی آغازگر این جریان بوده است. بالاخره خیلی از حرفها و شعارهای اصلاحطلبی در دوره آقای هاشمی و قبل از آن در دهه اول انقلاب طرح شده بود. از برآیند افکاری که در همه سطوح جامعه چه به صورت رسمی و چه به صورت زیرپوستی وجود داشت جریان سال ۷۶ شکل گرفت.»
کرباسچی در ادامه گفت: «اگر قرار باشد جان تازهای به اصلاحات دمیده شود یا به تعبیر شما اصلاح اصلاحات صورت گیرد باید حرفهای جدید و مطابق به نیاز نسل جدید و شرایط کشور زد. خیلی از شعارهایی که زمانی به عنوان شعارهای اصلاحطلبی شناخته میشد، خاصیت و تحرکپذیری خود را از دست داده و نمیتواند نیروهای زیادی را جذب کند. همین باعث میشود که اصلاحات روی کاریزمای فردی و فکری که از گذشته بوده است، متمرکز شود. متوسل شدن به آقای خاتمی و «تکرار» کردن ایشان مصداق این تمرکز روی فرد است. این در حالی است که اگر اصلاحات بخواهد زنده باشد و زنده بماند باید در مرحله اول با یک جسارت و جرات خاص شعارها و برنامهها و اهدافی که برای شرایط امروز جامعه دارد را با نیازهای مردم تطبیق دهد. در این صورت ساختار و افراد در مرحله دوم اهمیت قرار میگیرند. طبیعتاً اگر شعارهای زندهای وجود داشته باشد اشخاصی برای پیگیری آن پا به صحنه میگذارند که از نظر تفکر با آن همسو هستند».
امرالله شیخیانی دبیرکل حزب اصلاحطلب مردم ضمن تأیید مواضع کرباسچی میگوید که «پیروی از رئیس دولت اصلاحات دیگر جواب نمیدهد، چون رئیس دولت اصلاحات تاکنون بارها دچار تناقض در ابراز شده است، یک روز میگوید اگر من تَکرار هم بگویم کسی نمیآید و روز بعد میگوید نباید با انتخابات قهر کنیم و باید حضور داشته باشیم، یعنی یکی به نعل و یکی به میخ میزند که اینگونه جواب نمیدهد.»
او میافزاید: «رئیس دولت اصلاحات در دوره اوج اصلاحطلبی بنا به اینکه همه ابعادش روشن نشده بود تا حدی از لحاظ سیاسی قابل اعتماد بود، ولی آن هشت سال گذشت و اکنون دیگر او و اندیشهاش از مُد افتاده است».
تاجیک تئوریسین و از جمله شاگردان خاتمی هم بیان می کند: «شخص آقای خاتمی هیچگاه مدعی رهبری جریان اصلاحطلبی نبوده، هیچ کجا گزاره و ادعایی از ایشان نیست که بگوید من رهبر جریان اصلاحطلبی هستم.»
هر چند کارگزارانی ها بسیج شدند تا حرف های کرباسچی را بگونه ای تفسیر کنند که عبور از خاتمی معنا ندهد اما آش آن قدر شور بود که افاقه ای نکرد و بنظر این همه صحبت کارگزارانی ها خود نشانه ای از جمع کردن گاف بزرگ کرباسچی است.
همچنین صادق خرازی، فعال سیاسی اصلاحطلب و دبیرکل حزب ندای ایرانیان در پاسخ به سوالی درباره نقش سیدمحمد خاتمی در انسجام اصلاحطلبان با اشاره به فاصله مردم با خاتمی گفته بود: «من فکر می کنم آقای خاتمی نتوانسته جامعه را اقناع کند و این نشان می دهد که بین آقای خاتمی، مشاورین ایشان و عمق جامعه فاصله زیادی افتاده است»
خرازی البته انتقاد دیگر به خاتمی را چک سفید امضا دادن به عارف ذکر کرده و میگوید: «مشکل این است که رئیس دولت اصلاحات یک چک سفید به آقای عارف و شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان داده اما عملکرد مثبتی نداشتهاند، آنها در مجلس و شورای شهر عملکرد قابل دفاعی نداشتهاند و در خیلی موارد تصمیمهای اشتباهی گرفتهاند.»
اختلاف در اصلاح طلبی
روزنامه «اعتماد» در یادداشتی به قلم «جواد امام» نوشت: چنانچه میدانیم صحبتهای آقای کرباسچی، حتی لزوما نظرات و مواضع حزب کارگزاران سازندگی هم نیست؛ چراکه در حال حاضر، علاوه بر آنچه به نقل از آقای کرباسچی منتشر شده، صحبتهای آقایان مرعشی و قوچانی و برخی دیگر از اعضای این تشکیلات نیز منتشر شده که بهروشنی در نقطه مقابل سخنان آقای کرباسچی است و به نحوی 180 درجه مخالف آن است که این مساله نشاندهنده آن است که صدای واحدی از حزب کارگزاران شنیده نمیشود و لازم است این حزب، ابتدا تکلیفش را با خود و اعضایش روشن کند و بعد از آن، اقدام به موضعگیری در رابطه با فعالیت کلیت جریان اصلاحات یا تشکلها و دیگر گروههای سیاسی کند.
«احمد حکیمی پور» هم در یادداشتی در این روزنامه در نقد کارگزاران نوشت: حزب کارگزاران مناسبات را به پشتپرده میکشاند و مناسبات محفلی را دنبال میکند؛ هرچند که خود آقای کرباسچی اینچنین رفتار و اخلاقی ندارد اما به هر حال عملکرد حزب کارگزاران در درون جبهه اصلاحات قابل نقد است. در نتیجه اگر قرار باشد جبهه اصلاحات و عملکردش نقد شود، بهتر است هر تشکل و حزب و هر فرد، ابتدا عملکرد خود را نقد کند.
روزنامه «آفتاب یزد» در گزارشی با عنوان «کارگزاران؛ متشتت و سردرگم» نوشت: غلامحسین کرباسچی که همانند احمدینژاد میخواهد گاهی دیده شود تا فکر نکند در انزوا قرار دارد بعد از آنکه اظهاراتش با این حجم از واکنشهای منفی مواجه شد، در گفتگویی با ایرنا درصدد برآمد تا مصاحبه قبلی خود را ترمیم کند، اما بازهم سیاسانه بر اینکه کسی رهبر اصلاحات نیست، تاکید کرد.
به نوشته این روزنامه، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی برخلاف اظهارات مرعشی که گفتههای کرباسچی را شخصی میداند، اظهار داشت: «نظر حزب چیزی جز بحثی که کردم نیست. اینکه به شکل مبهم دائما حرف از اصلاحات بزنیم به چه معناست؟ هر شخص یا حزبی نمیتواند خود را اصلاح طلب یا رهبر اصلاحات معرفی کند. ابتدا باید تعریف روشنی از اصلاحات ارائه کرد و هر گروهی که این تعریف را قبول دارد را اصلاح طلب دانست و بعد مشخص شود که روش و عملکرد اصلاحات در جامعه چیست. آیا از طریق انتخابات است یا راههای دیگری دارد.»
در ادامه آمده است: اما وقتی مرعشی به عنوان سخنگوی کارگزاران بر این نکته تاکید دارد که اظهارات کرباسچی شخصی است نه حزبی ولی وی اظهارات خود را موضع حزب میداند، میتوان به یک نتیجه دیگر هم رسید و آن این که ظاهرا در خود حزب نیز تشتت و اختلافات زیادی رخ داده است!
واضح ترین مسئله این است که اصلاح طلبان بدون رهبری واحد و در تشتت و اختلاف شدید با یکدیگر هستند و هر کدام سعی دارند تقصیر کار را بعهده دیگری بیندازند؛ اما در بحث خاتمی، اصلاحات دنبال کسی می گردد که تقصیرات را به گردن او بیندازد و از زیر فشار افکار عمومی خارج شود، و چه کسی بهتر از خاتمی و تکرار هایش.
*گزارش از حمزه دستیار