تاریخ : 1398,سه شنبه 03 دي14:53
کد خبر : 339448 - سرویس خبری : آخرین اخبار صفحه اول

یادداشت عباس عبدی درباره اخراج ۱۳۴ دانشجوی آقازاده

مورد آقای دکتر نمکی نیز تا حدی مشابه همین است. مسأله امروز اما این نیست که این ۱۳۴ نفر از دانشگاه اخراج شده‌اند. مسأله این است که آنان چگونه وارد شده بودند؟ آیا مجاز بودند؟ اگر بودند چرا اخراج شده‌اند؟

خبرنامه دانشجویان ایران: عباس عبدی در مطلبی درباره اعلام اخراج 134 دانشجوی آقازاده از دانشگاه ها نوشت: "دادستانی کل عربستان، احکام خود را در مورد عاملان قتل فجیع جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار مخالف محمد بن سلمان صادر کرد. بر اساس این حکم پنج نفر از عاملان این جنایت، به اعدام و ۳ متهم دیگر به حبس تا ۲۴ سال محکوم شدند، در حالی که یک نفر هم تبرئه شد. سخنگوی دادستانی عربستان در نشستی مطبوعاتی اعلام  کرد محاکمه افراد متهم در ۹ جلسه برگزار و در جلسه دهم حکم آنها قرائت شد."

"دکتر سعید نمکی وزیر بهداشت گفت: حدود ۱۳۴ دانشجوی آقازاده و خانم‌زاده که از طریق پول و جایگاه والدین خود وارد دانشگاه شده بودند را از دانشگاه بیرون کردیم. پولدارها به شرط دانایی و نخبگی می‌توانند بر صندلی دانشگاه بنشینند. من پدرم راننده کامیون و مادرم قالیباف بود و اگر اینجا به عنوان وزیر ایستادم بخاطر این بود که من فقیرزاده هم توانستم درس بخوانم. باید فضایی ایجاد شود تا همه بتوانند تحصیل کنند نه فقط آقا زاده ها درس بخوانند."

در ظاهر به نظر می‌رسد که تشابهی میان آنها نیست. ولی اگر دقت کنیم روشن می‌شود که در هر دو خبر مسأله مهم‌تری پنهان و مسکوت مانده است. در اولین مورد، پرسش اصلی این نیست که چرا چند نفر دست به یک اقدام جنایتکارانه زده‌اند و روزنامه‌نگاری را به آن شکل فجیع کشته‌اند؟ از این اتفاقات کمابیش هرازگاهی در جایی از جهان رخ می‌دهد. لذا بسنده کردن به محکومیت عاملان قتل و حتی اعدام آنان اگر چه قابل انتظار است ولی در این مورد خاص یک امر فرعی و حاشیه‌ای است.

مسأله این است که این جنایت یک اقدام اداری با رعایت سلسله مراتب بوده و اگر هم خودسرانه است، طبعاً در ذیل یک سکوت تأییدآمیز اداری به صورت خودسرانه انجام شده است. اینکه یک اقدام در سفارتخانه آن کشور و از طریق مأموریت اداری و آمدن با یک هواپیمای اختصاصی انجام شود و سفیر نیز شاهد ماجرا باشد، یا خودسرانه نیست و اگر خودسرانه باشد حکایت از بی‌مسئولیتی و بی‌اعتباری دولتی است که این اتفاق در نظام اداری آن رخ داده است.

این کار که فقط چند نفر از آنان اعدام شوند، نهایت فریبکاری برای نادیده گرفتن مساله اصلی است. در ایران نیز و در جریان قضیه کهریزک همین استدلال به کار رفت که نمی‌توان چند مأمور را به دلیل چنین ضایعه‌ای که چند جوان فوت کرده‌اند، محاکمه و مجازات کرد. نه اینکه آنان را نباید محاکمه و مجازات کرد، بلکه این یک نکته فرعی نسبت به اصل ماجرا است که ناشی از یک اراده نظام‌مند در آن محیط برای وقوع چینن اتفاقاتی بوده است.

اگر قتل قاشقچی با واکنش جهانی مواجه نمی‌شد، مجریان آن نه تنها محاکمه و مجازات نمی‌شدند، بلکه به طور قطع و یقین ترفیع نیز پیدا می‌کردند. امروز آنان چوب بدشانسی خود را می‌خورند. همچنان که در گذشته به علت این کارهای خودشان جایزه نیز گرفته بودند.

مورد آقای دکتر نمکی نیز تا حدی مشابه همین است. مسأله امروز اما این نیست که این ۱۳۴ نفر از دانشگاه اخراج شده‌اند. مسأله این است که آنان چگونه وارد شده بودند؟ آیا مجاز بودند؟ اگر بودند چرا اخراج شده‌اند؟ اگر مجاز نبودند، همین طوری که سرشان را نیانداختند پایین و وارد دانشگاه شوند، حتماً کسانی به آنان کمک کرده‌اند و کسانی نیز در وظیفه نظارتی خود کوتاهی کرده‌اند یا حتی کسانی توصیه به این تخلف کرده‌اند. اینها را اعلام کنید. و الا اخراج این افراد که کمترین گام است. بعلاوه سال‌های گذشته چه می‌شود؟ تا آنها را اعلام نکنید این مسأله حل نمی‌شود.

از سوی دیگر اسامی این ۱۳۴ نفر چیست؟ چرا نباید نام آنان اعلام شود؟ مگر مرتکب جرم نشده‌اند؟ پرونده انان در کجا است؟ نپرداختن به این پرسش‌ها و عدم درج نام آنان، بهترین دلیل است که هیچ اراده‌ای برای حل این تخلفات وجود ندارد. همچنان که مجازات مشارکت‌کنندگان مستقیم در قتل قاشقچی نیز به تنهایی کفایت نمی‌کند. اینها لازم است ولی کافی نیستند.