تاریخ : 1398,یکشنبه 20 بهمن19:55
کد خبر : 345044 - سرویس خبری : فرهنگی اجتماعی

تحلیلی بر فیلم «خورشید» مجیدی؛

«خورشید» فیلمی که می‌تواند مجیدی را قدرت بگرداند

«خورشید» می‌توانست بازگشت مجید مجیدی به حوزه قدرت باشد. سوژه‌ای در بافت طبقه فقیر و مستضعف، با قهرمان‌های نوجوان و کار با نابازیگر. فضایی که بهترین اثار مجیدی در آن تولید شدند و هروقت او از آن فاصله گرفت شکست خورد. نقطه قوت «خورشید» نیز همان جاهایی‌ست که او به فضای تخصصی خود وارد می‌شود. کار نابازیگران نوجوان و تصویری که فیلم از فضای کاری و زندگی کودکان کار ترسیم می‌کند دیدنی است. رابطه عاشقانه‌ی نوجوان قهرمان فیلم و دختر افغان دستفروش نیز مهمترین نکته مثبت فیلم و مهمترین وجه تمایز «خورشید» با دیگر آثار اجتماعی این سال‌هاست.

به گزارش سرویس فرهنگی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ امیر اربیلی منتقد سینمایی نوشت: «خورشید» می‌توانست بازگشت مجید مجیدی به حوزه قدرت باشد. سوژه‌ای در بافت طبقه فقیر و مستضعف، با قهرمان‌های نوجوان و کار با نابازیگر. فضایی که بهترین اثار مجیدی در آن تولید شدند و هروقت او از آن فاصله گرفت شکست خورد. نقطه قوت «خورشید» نیز همان جاهایی‌ست که او به فضای تخصصی خود وارد می‌شود. کار نابازیگران نوجوان و تصویری که فیلم از فضای کاری و زندگی کودکان کار ترسیم می‌کند دیدنی است. رابطه عاشقانه‌ی نوجوان قهرمان فیلم و دختر افغان دستفروش نیز مهمترین نکته مثبت فیلم و مهمترین وجه تمایز «خورشید» با دیگر آثار اجتماعی این سال‌هاست.

مشکل اما از جایی آغاز می‌شود که در فیلم، هم این رابطه و هم باقی خرده‌داستان‌ها و شخصیت‌ها بلااستفاده و بلاتکلیف رها می‌شوند. «خورشید» ظاهرا قرار است فیلمنامه‌ای کلاسیک مبتنی بر نقاط عطف و ایجاد بحرانی محوری در همان دقایق اول داشته باشد. چالش قهرمان فیلم ثبت نام در یک مدرسه مشخص و یافتن گنج در آب‌انبار زیر مدرسه است. در اینجا خود ثبت نام در مدرسه می‌توانست یک چالش جدی باشد، اما مجیدی و جاویدی مدرسه را-که در ادامه حس می‌شود فیلم اساسا برای نمایش آن ساخته شده- مخصوص کودکان کار قرار می‌دهند و گروه نوجوانان فیلم با چالشی بسیار اندک وارد مدرسه می‌شوند. چالش دوم، یعنی پیدا کردن تونل زیرزمینی و کندن آن نیز بسیار سهل و راحت انجام می‌گیرد. قهرمان ما هر روز با خیال راحت، بدون اینکه حتی یک نفر در مدرسه بفهمد این دانش‌آموزان نیستند و در تایمی که ما نمی‌دانیم چه زمانی از ساعات حضور در مدرسه است، به کندن تونل مشغولند و اساسا با چالشی جدی مواجه نمی‌شوند. یعنی محور اصلی درام فیلم اساسا تعلیقی ایجاد نمی‌کند.

در این بین تمام شخصیت‌های فرعی فیلم هم بلاتکلیفند. جواد عزتی معلم دلسوزی است که هیچ کارکردی در درام ندارد. ماجرای کاندیدا شدن مدیر مدرسه نیز اساسا جدی گرفته نمی‌شود و مشخص نیست چرا هست. طناز طباطبایی مادر قهرمان نوجوان فیلم است و ما هیچگاه نمی‌فهمیم ماجرای آتش‌سوزی و فوت دخترش چه بوده و چرا حالا او در تیمارستان است. حضور کوتاه او هم هیچ تاثیری در روایت اصلی ماجرا ندارد. خلافکار پیر فیلم با بازی علی نصیریان هم در ابتدا محرک اصلی ماجراست اما او هم به یکباره از فیلم حذف می‌شود و زمانی طولانی از او خبری نیست تا برای گره‌گشایی نهایی و فهمیدن اینکه گنج مورد نظر چیست دوباره وارد ‌شود و پس از آن نیز بی‌مقدمه دستگیر شود. اتفاقی که می‌توانست نیم‌ساعت اول فیلم هم بیفتد چون دستگیری‌ش هیچ منطق داستانی ندارد و پلیس به یکباره از آستین فیلمساز بیرون می‌زند.

در این بین زمانی طولانی هم در فیلم 130 دقیقه‌ای مجیدی تلف دیدن و رپورتاژ مدرسه کودکان کار و خورشید هوا کردن بچه‌ها و ... می‌شود که کوچکترین ربطی به خط داستانی فیلم ندارد و به راحتی قابل حذف است. در پایان نیز با مدرسه‌ای تعطیل شده طرفیم که نمی‌دانم با چه منطقی می‌تواند نمادی از روشنی و امید باشد. با این اوصاف «خورشید» یک فیلم تلف شده است که غیرقانونی در فجر ماند و احتمالا جوایز مهمی خواهد گرفت.