تاریخ : 1399,چهارشنبه 18 تير11:44
کد خبر : 362828 - سرویس خبری : باشگاه نویسندگان

فاطمه علیزادنیا

جریان دانشجویی و خطر تبدیل شدن به پیاده‌نظام جریانات سیاسی

پیچیدگی فوق بیش از آنکه در ذات مفهوم این واژه مستتر باشد، در مصداق و نمود بیرونی‏اش یعنی «جنبش دانشجویی» کشورمان نهفته است. همچنین در تحلیل مقید یا مستقل بودن جنبش‌ها، حرکت دانشجویی در عداد تحرکات اجتماعی مستقل جای می‏گیرد.

«خبرنامه دانشجویان ایران» فاطمه علیزادنیا*//  دانشگاه را می‏توان یکی از مهم‏ترین و اساسی‏ترین مراکز تولید علم و تربیت نیروی انسانی جهت رفع  نیازهای جوامع متمدن درنظر گرفت. امروزه این حقیقت که شمار زیادی از سیاستمداران، اغلب نخبگان و نوآوران عرصه‏های مختلف فکری و مدیران برجسته سطوح عالی از دانشگاه برخاسته‏اند، قابل‌انکار نیست.

باوجود اینکه گروهی دانشجو را مصنوع دانشگاه و نظام تربیتی و آموزشی می‏دانند، این روند یک چرخه کامل و دوسویه را شامل می‌شود که در آن دانشجویان نیز به‌نوبه خود تشکیل‏دهنده ساختارها و اصولا علت وجودی برخی از نهادهای اجتماعی هستند، بنابراین تحقق ارتباط دانشگاه و جامعه در گرو انجام رفتارهای گروهی است که به‌علت جایگاه خاص دانشجویان، مجموعه کنش‌های جمعی آنان به‌مثابه گروه مرجع، مورد التفات و توجه عمومی واقع می‏شود. رفتار اجتماعی دانشگاه در طول زمان با صیقل‏خوردن تدریجی از جایگاهی برخوردار شده است که لزوم پرداختن به آن را ضروری می‏سازد. حرکت جمعی دانشجویان در بستر تحولات سیاسی-اجتماعی ایران «جنبش دانشجویی» نامیده می‏شود که متاسفانه در پدیده‏شناسی تاریخ معاصر از تعریفی جامع و مانع برخوردار نیست.

پیچیدگی فوق بیش از آنکه در ذات مفهوم این واژه مستتر باشد، در مصداق و نمود بیرونی‏اش یعنی «جنبش دانشجویی» کشورمان نهفته است. ‎همچنین در تحلیل مقید یا مستقل بودن جنبش‌ها، حرکت دانشجویی در عداد تحرکات اجتماعی مستقل جای می‏گیرد.

واضح است این استقلال ابعاد گوناگونی دارد که عدم وابستگی به قدرت و مراکز صرف سیاسی از اصلی‏ترین اشکال آن هستند. در مقوله ساختارهای حاکم بر جنبش‌ها نیز باید یادآور شد که نظام حاکم بر جنبش دانشجویی باید اختیاری و تا حد امکان موردقبول بیشتر اعضا باشد. هر نوع ساختار تحمیلی درجهت عکس اهداف جنبش‌ها ازجمله جنبش دانشجویی است، درحالی‏که تجمع آزاد ریشه در توافق اختیاری داشته و اقتدار سیستم حاکم بر آن، متکی بر پذیرش شخصی اعضا است. ارتباط افراد در جنبش‌های دانشجویی نوعی رابطه متقابل و درعین حال متکثر درنظر گرفته می‏شود که در طرف مقابل اعضا نیز ضمن تعیین ضوابط حاکم بر خود و مشخص کردن اهداف، به فعالیت خواهند پرداخت.

ازآنجاکه تمام برنامه‏ها و اهداف فوق با روند سیر و خط‏مشی کلی نظام سیاسی در ارتباط است، جنبش دانشجویی را می‏توان در مقام هدایت سیاسی جامعه، ارتقابخش آگاهی‌های عمومی، تقویت‏کننده رشد و سازمان‌یافتگی و مشارکت اجتماعی دانست. در میانه سال‌های دهه60 تا 70 دانشجویان در راستای اعتلا و تحقق آرمان‌های انقلاب57 بسیار کوشیدند، اما نه اشغال سفارت توسط دانشجویان خط امام و نه انقلاب فرهنگی دانشگاه‌ها نتوانست همچون 18 تیرماه 78 نمود حضور سیاسی تشکل‌ها و دانشجویان سیاسی را در قاموس جنبش دانشجویی روایت کند. اتفاقات تیرماه78 سبب شد عده‌ای گمان کنند جنبش دانشجویی که روزی در لوای مشارکت سیاسی و از مردم بود، بر مردم شده است و به‌نوعی در زمره پیاده‌نظام احزاب و دسته‌های سیاسی قرار گرفته است.

در پاسخ به این شبهه باید گفت اصل اول برای تبیین ماهیت هر جنبشی همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، آزادگی و عدم وابستگی به جریانات سیاسی کشور است، چراکه درصورت انتساب به این جریانات جنبش دانشجویی زبان برا و لحن انتقادی خود را ازدست می‌دهد و دیگر نمی‌تواند در نقش یک کنشگر و یک مصلح اجتماعی در نظام سیاسی کشور نقش‌آفرینی کند. جنبش دانشجویی همگام با نظام سیاسی کشور حرکت کرده است، ولی نباید منکر این واقعیت شد که در برخی از بزنگاه‌های مهم از مسیر آرمان‌خواهی خود دور شده و به‌زعم ما در برهه‌هایی هم همسو با جریانات خاص سیاسی کشور موضع‌گیری داشته است، اما اینکه تشکل‌های سیاسی که یکی از جلوه‌های عالی و تراز مشارکت سیاسی مردمی در طبقه نخبگانی جامعه است را به‌دلیل اتخاذ برخی مواضع همسو یا ناهمسو آن‌هم در بازه‌های محدود زمانی، پیاده‌نظام بخوانیم، اصل اول ماهیت هر جنبشی عموما و جنبش دانشجویی را خصوصا زیر سوال برده‌ایم.

* دبیر واحد حوزه و دانشگاه دفتر تحکیم وحدت


کد خبرنگار : 16