به گزارش خبرنگار سرویس زنان «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ شمقدری، کارگردانی است که او را با سری مستندهای "میراث آلبرتا" شناختهایم، مستندهایی با موضوع فرار مغزها و مهاجرت نخبگان ایرانی که به دلیل پرداختن به وجوه کمتر دیده شده این مساله با استقبال مخاطبان رو به رو شد، پس از آن به سراغ موضوعی حساس و البته مخاطبپسند رفت. سری مستندهای "انقلاب جنسی" حول محور مسائل مربوط به زیست جنسی جوانان و تحولات آن و با نگاهی به روند همین تحولات در کشورهای خارجی ساخته شد. هدف شمقدری از ساخت این مستندها نشان دادن راهی بود که پیش از ما، کشورهای غربی در تجربه تحولات زیست جنسی پیموده بودند و از نگاه او، ما نیز محکوم به پیمودن همان راه بودیم.
حسین شمقدری را میتوان مستندسازی با دغدغههای خاص اجتماعی و فرهنگی دانست، دغدغههایی به روز و برآمده از احساس مسئولیت او نسبت به آینده، گرچه راهی که برای رسیدن به نتیجه و پاسخگویی به پرسشهای مطرح شده در مستندهایش انتخاب میکند خالی از اشکال نیست.
کارگردان "انقلاب جنسی" این بار به سراغ سوژهای متفاوت، و البته به همان اندازه حساس رفته. "حلال ممنوعه" آخرین ساخته شمقدری، موضوع "خوانندگی زنان" در ایران را بعنوان مسالهای فرهنگی به چالش کشیده و در جستجوی یافتن پاسخی برای حل این معماست. معمایی که مجهولی به نام "حکم شرعی" آن را غیرقابل حل کردهاست. نام این مستند به نوعی برگرفته از نتیجهگیری سازنده و پاسخی ست که به پرسشهای مستند میدهد.
«حلال ممنوعه» باب گفتگوها را باز کرد
شمقدری "خوانندگی زنان" را بعنوان مسالهای فقهی بررسی میکند و به چرایی ممنوعیت آن در ایران میپردازد. خط سیر مستند به گونهای طراحی شده که گویا مساله خوانندگی زنان، چیزی ست مشابه و همانند خوانندگی مردان با این تفاوت که جامعه مذهبی و فقه سنتی آن را به حرامی غیرقابل بررسی و بازنگری بدل کرده است. پرسش و پاسخهای فقهی از دفتر مراجع و گفتگویی ناظر بر مصادیق با "حجت الاسلام مهدی همازاده" در کنار هم، قرار است به یک گزاره منتج شوند:" خوانندگی زنان، امری که حلال است مگر اینکه دارای ویژگیهای موسیقی غنا باشد و یا خوف مفسده و تهیج شهوت در شنونده بر آن مترتب شود." تاکید مستند بر "تشخیص مکلف" درباره مفسدهانگیز بودن یا نبودن صدای زن خواننده را میتوان شاهکلید نتیجهگیری آن دانست.
"حلال ممنوعه" مستندی که از ابتدای انتشار تبلیغات آن در فضای مجازی موجی از مخالفت و موافقت را در میان کاربران برانگیخت، پس از انتشار نیز زمینهی ایجاد گفتگوهای بسیار حول محور مساله "خوانندگی زنان" شد.
آنچه مخالفان و منتقدان حلال ممنوعه بیان کردند، عموما ناظر بر محتوای مستند بود، از جمله اینکه؛ فضای احساسی حاکم بر مستند به مخاطب اجازهی نتیجهگیری مستند و مستدل را نمیدهد. مستند با محوریت دو سوژه جلو میرود؛ "فاطمه" دختری ایرانی و محجبه که به حرفهی خوانندگی علاقه دارد و علیرغم محدودیتهای موجود در کشور بدنبال رسیدن به اهداف حرفهای خود است و "آیداز" خوانندهای ایرانی که برای رسیدن به اهداف حرفهای خود به ترکیه مهاجرت کرده.
صحبت از آرزوهای بر باد رفته، جوانی تباه شده و دختران و زنانی که بدلیل موانع موجود سر راه استعداد ویژهشان مجبور به سکوت و درماندگی یا جنگیدن و در نهایت دوری از وطن شدهاند، ممکن است هر بینندهای را مجاب کند که این موانع ظالمانه باید برداشته شوند!
نگاه تک عاملی شمقدری به آوازخوانی زنان
بزرگترین ایراد این مستند از نگاه منتقدانش را میتوان نگاهی تک عاملی به مسائل پیچیدهی انسانی دانست. تمامی عالمان علوم انسانی و اجتماعی بر این عقیدهاند که مسائل مربوط به جوامع انسانی نمیتوانند تک عاملی باشند. این نکتهای ست که به نظر میرسد شمقدری قائل به آن نیست، به همین دلیل است که در پایان مستند به این نتیجه میرسد که دلیل اقبال جوانان و نوجوانان ایرانی به موسیقیهای مبتذل آنور آبی، جلوگیری از خوانندگی زنان است!
گرچه " حلال ممنوعه" بعنوان نقطه آغازی برای گفتگو پیرامون مسالهای فقهی که پیش از آن باب گفتگو درباره آن بسته بوده، گامی مثبت تلقی میشود، و همین باز کردن باب گفتگو را میتوان اصلیترین دلیل موافقان مستند برای حمایت از آن دانست؛ اما بدیهیست که مستندهایی اینچنینی با موضوعاتی حساس که یک سوی آن به احکام شرعی و مسائل تخصصی فقهی باز میگردد، قطعا نیازمند پژوهشی کامل و دقیق پیش از ساخت است.
عموم مردم در مواجهه با مغالطاتی نظیر آنچه در "حلال ممنوعه" برای رسیدن به پاسخ از پیش تعیین شده از فقه شاهد آن هستیم، به این نتیجه میرسند که فقها و مراجع با دوری از متن جامعه و مقتضیات زمان، پشت درهایی بسته به صادر کردن احکام شرعی مشغولند. گرچه نیاز به اصلاحات در احکام، خصوصا در برخی از حوزههای مربوط به مسائل زنان، بر طبق نیازهای روز و تحولات جامعه امری بدیهی و لازم به نظر میرسد اما اعلام این نیاز منطقی و موجه باید از مسیر کاملا علمی و به دور از جوزدگی و غلبه احساسات صورت گیرد.
نباید این نکته را از نظر دور داشت که رشد روزافزون استفاده از رسانههای ارتباط جمعی و افزایش تولیدات محصولات رسانهای داخلی و خارجی بدون وجود نظارتی همه جانبه، به پیچیدهتر شدن وضعیت فرهنگی و اجتماعی کشور سرعت بخشیده است. در این شرایط، آسیبشناسی فضای فرهنگی کشور نیازمند تخصص و تعهد به اصول و مبانی اخلاقی ست، آنچه در مستند "حلال ممنوعه" نیز به درستی به آن اشاره شده، درهمتنیدگی حضور بانوان خواننده در عرصه فعالیت هنری با به ابتذال کشاندن این حضور از طریق ابزارهای تصویری و استفاده ابزاری از هنرمند زن به تبع جنسیت اوست. باید به دنبال پاسخ این سوال باشیم که چگونه ممکن است با به حداقل رساندن این استفاده سوء از زنانگی، عرصه را برای فعالیت سالم بانوان هنرمند فراهم آورد؟ مصادیقی همچون کنسرتهای مخصوص بانوان، به فرض تقویت و ایجاد بستر مناسب، میتوانند راه حلی برای به هدر نرفتن استعدادهای هنری بانوان خواننده باشند؟ و یا میتوان راهی برای گفتگوی سازنده میان فقه و فرهنگ در این باره، پیدا کرد تا به دنبال این گفتگو به راهحلهایی جدید منطبق با نیازهای روز دست یابیم.
گزارش از ریحانه یزدی