تاریخ : 1400,سه شنبه 05 مرداد18:26
کد خبر : 403027 - سرویس خبری : ورزشی

جواد موگویی در یادداشتی نوشت؛

تراژدی تلخ کیمیا و جمهوری‌اسلامی

مصدومیت‌های پی‌در‌پی نام او را از تیم‌ملی ایران خط زد. و او برای رسیدن به هدفش راهی جز پناهندگی نداشت. و برای پناهندگی نیز بایستی از سرکوب زنان در ایران می‌گفت. کسب سهمیه‌ویژه، پاداش همین سخنان بود‌. وگرنه او در انتخابی‌ها باخته بود.

به گزارش سرویس ورزشی «خبرنامه دانشجویان ایران»، جواد موگویی در صفحه شخصی خود نوشت: همه‌چیز از فرودین۹۵ شروع شد؛ کیمیا قهرمان تکواندوی آسیا شد و با تقدیم مدالش به شهدای مدافع حرم، راهی المپیک۲۰۱۶ شد.

اگرچه مدال برنز المپیک را گرفت اما چون اولین مدال زنان در المپیک بود به او پاداش مدال طلا دادند: ۳۰۰سکه+۱۰هزاردلار+یک‌آپارتمان+۵۰میلیون+پژو پارس

کیمیایِ ۱۸ساله قهرمان ملی شده بود.

اردیبهشت۹۶ او همه را به شرکت در انتخابات‌ ریاست‌جمهوری دعوت کرد. دوماه بعد نقره جهانی را هم گرفت تا در جلسه تحلیف روحانی در کنار دختر رییس‌جمهور در بیت‌رهبری باشد. به  خندوانه هم که رفت به رامبد جوان گفت: «پیام رهبر معظم‌انقلاب را که شنیدم یکی از بهترین لحظات زندگی‌ام بود» مدال‌آوری دختر ایرانی، تصویری روشن از جامعه ایرانی به دنیا مخابره کرد. این مزیت مدال‌آوری ورزشکاران در همه دنیا است. اما ناگهان تابستان ۹۶ خبری بد به ورزش ایران رسید: «کیمیا علیزاده باید ۳عمل جراحی کند.»

تراژدی تلخ کیمیا و جمهوری‌اسلامی

وزیر بهداشت شخصا دوبار به عیادت کیمیایِ ایرانی در بیمارستان رفت. فدراسیون تکواندو نیز در بیمارستان برایش جشن تولد گرفت. همه بدنبال بازگشت دوباره او به میادین بودند. حتی در بهمن ماه که سرپا شد، برایش در خیابان‌‌های تهران بیلبوردهایِ آرزوی سلامتی زدند. فدراسیون هم او را بصورت ویژه به اردوی تیم‌ملی دانشجویان برد تا زودتر برای بازی‌های‌ آسیایی جاکارتا آماده شود.
کمیته المپیک او را بعنوان پرچمدار کاروان ایران در جاکارتا هم انتخاب کرد تا دختر ایرانی روحیه بگیرد.

اما یک‌ماه بعد کیمیا در تورنمت کره‌جنوبی شکست خورد. مصدومیت‌ها او را ناآماده کرده بود. بااینحال به تیم‌ملی دعوت شد. ولی این‌بار در مردادماه، رباط‌صلیبی پاره کرد تا پرچمداری کاروان ایران در جاکارتا را از دست بدهد.

آذرماه ۹۷ مسابقات جهانی انگلیس را هم از دست داد. مصدومیت‌ها او را رها نمی‌کرد. دیگر برخی از پایان عمر تکواندوی او می‌گفتند. چندماه بیشتر به المپیک۲۰۲۰ نمانده بود که مصدومیت‌ها او را از انتخابی تیم‌ملی هم محروم کرد تا ناهید کیانی در دی‌ماه۹۸ جای او را در تیم‌ملی بگیرد.

سه‌هفته بعد ناگهان کیمیا از ایران خارج شد و از آلمان درخواست پناهندگی کرد: «من یکی از میلیون‌ها زن سرکوب شده در ایران هستم که سالهاست هرطور که خواستند بازی‌ام دادند...»
کیمیا از آلمان، هلند و کانادا درخواست کرد با پرچم آنها در انتخابی‌های المپیک۲۰۲۰ شرکت کند. همه عزم او شرکت در المپیک بود: «فکر می‌کنم در اینجا(آلمان) بتوانم به مدال المپیک و جهانی برسم»

تراژدی تلخ کیمیا و جمهوری‌اسلامی

اما هیچ‌یک از این کشورها نپذیرفتند جای ورزشکار خود را به کیمیا بدهند. تا او بناچار بعنوان عضو تیم «پناهندگان فدراسیون‌جهانی تکواندو» در رقابت‌های انتخابی اروپا شرکت کند.

اما بازهم در فروردین ۹۹ در آخرین انتخابی‌ المپیک در بلغارستان شکست خورد و به المپیک نرسید تا همه تلاش‌های او به باد برود.

کرونا اما المپیک را یکسال عقب انداخت. شاید اگر او در ایران می‌ماند، این یک‌سال تعویق المپیک، مصدومیت او را رفع می‌کرد و به انتخابی تیم‌ملی می‌رسید. ناگهان اما کمیته‌ بین‌المللی المپیک اعلام‌ کرد برای کیمیای پناهنده سهمیه‌ویژه درنظر گرفته و به او جواز شرکت در المپیک۲۰۲۰ می‌دهد!امری بی‌سابقه در تاریخ المپیک!

بالاخره کیمیا هرطور شده به المپیک رسید یا رساندند! عجبا که قرعه اتفاقی! هم او را به ناهید کیانی رساند! سناریو کامل شد: «دختران ایرانی در برابر هم»

در ایران نیز همه به‌جان هم‌افتادند؛ برخی کیمیا را قربانی عدم‌آزادی و سرکوب زنان در ایران خواندند. برخی دیگر کیمیا را خائن به وطن دانستند. بنا به آنچه که در این ۵سال بر کیمیا گذشت، او کانون توجه معنوی و مادی حاکمیت ایران بوده است.

کیمیا نیز نه تنها هیچ‌گاه موضعی منتقدانه به فضای سیاسی اجتماعی حاکمیت نداشته بلکه همراه آن نیز بوده؛ مدال‌هایش را به شهدای مدافع‌حرم تقدیم کرده، پیام‌رهبری را بهترین لحظه عمرش خوانده و مردم را به انتخابات دعوت کرده.

حتی یک خط موضع‌گیری سیاسی از کیمیا تا پیش از پناهندگی‌اش دیده نمی‌شود. همه زندگی او تکواندو بوده و بس. همه آنچه که او را به پناهندگی وا داشت، رفتن به المپیک و رسیدن به مدال بود.

مصدومیت‌های پی‌در‌پی نام او را از تیم‌ملی ایران خط زد. و او برای رسیدن به هدفش راهی جز پناهندگی نداشت. و برای پناهندگی نیز بایستی از سرکوب زنان در ایران می‌گفت. کسب سهمیه‌ویژه، پاداش همین سخنان بود‌. وگرنه او در انتخابی‌ها باخته بود.

تراژدی تلخ کیمیا و جمهوری‌اسلامی

کیمیا شاید اگر می‌دانست کرونا، المپیک۲۰۲۰ را به ۲۰۲۱ می‌رساند، پس از رفع مصدومیت شانسش را در انتخابی تیم‌ملی ایران امتحان می‌کرد و اصلا به کشوری دیگر پناهنده نمی‌شد. قصه کیمیا یک تراژدی تلخ است؛ هم برای او و هم برای جمهوری‌اسلامی.

برای او، چراکه هرچه زد به در بسته خورد؛ آرزوی مدال المپیک، او را تا پناهندگی و پشت کردن به وطن کشاند و تصویری ناپسند از خود در نظر بخشی از مردم ساخت و دست‌آخر نیز دستش به مدال نرسید.

اما برای حاکمیت ایران نیز تلخ بود؛ دختری برای رسیدن به مدال المپیک، به او رنگ سرکوب‌گری زنان ورزشکار پاشید. )دختری که ۵سال او را ستوده و تقدیر کرده بود، حاصل دست‌رنجش بود و به وجودش افتخار می‌کرد.

سناریوی دوقطبی‌سازی کیمیا در المپیک هرچه بود تمام شد. اما تخم‌ دوپارگی در قلب‌های ما کاشته شد و دوقطبی‌سازی همچنان ادامه دارد. بایستی این را زدود. راه را برای کیمیای جوان باید بازگذاشت. همه‌ ما گاهی برای رسیدن به هدف‌ها و آرزوهایمان، خط قرمزی‌هایی را رد می‌کنیم. باید بخشید تا خصم از عمیق کردن زخم‌ها در میان ما ناکام بماند.


کد خبرنگار : 16