به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ انتصابات اخیر و پرحاشیه سیدابراهیم رئیسی رئیس دولت سیزدهم از جمله حضور کارشناس راه و ساختمان در جایگاه رئیس سازمان انرژی اتمی، مهندس صنایع در جایگاه رئیس سازمان برنامه و بودجه و انتخاب پرحاشیه شهردار تهران، برخلاف آییننامهها و ناهمسو با تخصصهای متناسب با نوع مدیریتشان، بار دیگر تقابل تخصص و تعهد را در میان موافقان و مخالفان این امر مطرح کرد.
به مناسبت این تقابل که پیشینهای به اندازهی انقلاب دارد با دو تن از فعالان دانشجویی فاطمه جانمحمدی دانشجوی رشتۀ مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی اصفهان و احمدرضا بنایان دبیر جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه اصفهان گفتگو کردیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید؛
متعهد اما بیتخصص؛ این بازی گویا هرگز انتها ندارد!
فاطمه جانمحمدی دانشجوی رشتۀ مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی اصفهان و عضو کانون مهدویت دانشگاه با اشاره به این تقابل بیان کرد:
«ابتدای انقلاب سوال «تخصص مهمتر است یا تعهد؟» مطرح شده بود و مناظرهای میان شهید بهشتی و مهندس بازرگان در اینباره شکل گرفت که در آن، بازرگان معتقد به تخصص و بهشتی معتقد به تعهد بود. شهید بهشتی در برابر این سوال که «آیا با رانندهی تازهکار ولی مومن سفر میکنید یا با رانندهای کهنهکار با اعتقادات کمتر؟» پذیرفت که تخصص از تعهد بالاتر است.
اما بنده شخصاً با سخن شهید چمران بیشتر موافق هستم که «تقوا از تخصص بالاتر است، اما هرکس که تخصص ندارد و کاری را میپذیرد بیتقواست!» در نظام جمهوری اسلامی که بر پایهی اعتقاد به خدا و حرکت به سوی تمدنسازی اسلامی بنا نهاده شده، نمیتوان کارها را به عهدهی متخصصی سپرد که تعهد ندارد، زیرا ممکن است مسئول به یک سمت حرکت کند در حالی که کلیات نظام سمت و سوی دیگری دارد. اما نمیتوان تنها به تعهد نیز بسنده کرد؛ زیرا فرد نمیتواند با ایمانِ تنها به خدا و کلیات نظام، مثلا راه برون رفت از تحریم را بیابد! از سوی دیگر مثلا برخی سیاستمداران در عهد قاجار یا پهلوی تخصص داشتند (برخلاف آنچه نمایاندهاند که همه مشتی بیسواد بودهاند) اما چون تعهدی به کشور نداشتند، بحرین را واگذار کردند و قفقاز را بر باد دادند. این روزها اما برخی انقلابیون خیال میکنند که اگر شخصی به انقلابیگری مشهور شده، هر مسئولیتی برازندهی اوست! و حتی اگر مدرک تحصیلی و سوابق شغلیاش هیچ ربطی به مسئولیتی که دریافت میکند نداشته باشد، باید با خوشحالی از او حمایت کنیم و نگذاریم هیچ کس شمشیر نقد بر او برکشد.
اگر این نگاه را درست بدانیم که فرد به دلیل انقلابی بودن، هرجا باشد قطعا خوب عمل میکند؛ باید بترسیم! زیرا ممکن است فردی برای حفظ صندلی، نقاب انقلابیگری به صورت بزند اما در واقع برای حفظ قدرت و پریدن بر سکوهای بالاتر بجنگد! خب چگونه چنین مسالهای را میخواهیم تشخیص دهیم؟! ممکن است هیچ تخلفی هم نداشته باشد و فقط تشنگی قدرت داشته باشد! پس تخصص و تعهد باید در کنار هم قرار گیرند.
گاهی این بهانه پیدا میشود که در بین گزینهها فرد دیگری نبود و ما ترجیح دادیم یک متعهدِ بی تخصص برصندلی ریاست فلان نهاد مهم بنشیند، نه یک متخصص بیتعهد! این بازی، انتخاب بین بد و بدتر است که گویا هرگز انتها ندارد! در پاسخ باید پرسید پس تمام این چند سال که قدرت نداشتید، چه میکردید؟! به جای کادرسازی و تربیت نیروهای متعهدی که متخصص شده و بشود به کارشان گرفت، تنها صبر میکردید تا فلان روز قدرت به دست نیروهای متعهد بیفتد و ناگهان معجزه شود؟ فرد متعهد بدون تخصص، شبیه سرباز است در صفحه شطرنج. باید از پایهای ترین سطوح آغاز کند و در صحنهی شطرنج آن تخصص بجنگد و زمانی که به انتهای صفحه، یعنی مهارت بالا در آن تخصص رسید، تبدیل به وزیر شود! در انتها بد نیست یادآوری نمایم که حتی رهبر معظم انقلاب هم در ماجرای بنزین، به دلیل کارشناس نبودن خود از اظهار نظر خودداری کردند و این نشانه ی باور ایشان به بعد تخصصی هر ماجراست، و الا چه کسی متعهد تر از رهبری در این کشور؟»
تخصص گرایی به مثابه یک حقیقت؟
احمد رضا بنایان دانشجوی اقتصاد دانشگاه اصفهان و دبیر جامعه اسلامی دانشگاه درباره تخصص گرایی و جایگاه آن در دولتها گفت:
«مسعود میرکاظمی با مدرک مهندس صنایع در جایگاه رئیس سازمان برنامه و بودجه، محمد اسلامی با مدرک کارشناسی راه و ساختمان در جایگاه رئیس سازمان انرژی اتمی و سیدامیرحسین قاضیزاده هاشمی پزشک در قامت رئیس بنیاد شهید و ایثارگران...؛ انتصابات اخیر رئیس جمهور این روزها بحث برانگیز بوده و مخالفان و موافقانی دارد اما موضوعی که عدهای برای مسکوت گذاشتن قضیه و تمام شدن بحث مطرح میکنند این است که سلیقه رئیس جمهور این بوده!
اما سوال و دعوا دقیقا از همین جا شروع میشود که آیا معتقد به این هستیم که تخصص گرایی یک حقیقت در دولت مدرن و سیاست گذاری در بستر مدرن است؟ بعید میدانم کسی با تخصص گرایی مخالف باشد، چون مخالفت با تخصص گرایی راه را برای تشکیل دولت و زیست جامعه خواهد بست؛ پس اگر تخصص گرایی یک حقیقت باشد، سلیقه بردار نیست و به عنوان یک تراز و میزانی جدا از سلایق و علایق مطرح میشود و اساسا مطرح کردن این موضوع که سلیقه و علاقه رئیس جمهور فلان شخص است، استدلال باطلی است.
قطعا تخصص گرایی حقیقتی لازم برای سیاست گذاری در بدنه دولت مدرن است اما گاهی ممکن است وظیفه و رسالت قطعهای از پازل مدیریتی تغییر کرده باشد، پس تخصص لازم برای او نیز تغییر میکند. برخی نهادها رسالتی سیال دارند و برخی رسالتی ثابت و مشخص. مثلاً قابل حدس است استراتژی اصلی سازمان انرژی اتمی از توسعهی علمی قرار است به سمت ارتباطی گستردهتر با صنعت و تجاری سازی برود، پس با این گزاره احتمالا نیاز نیست حتما فیزیک هستهای خواندهای، رئیس این نهاد شود؛ اما آیا مثلاً نهاد برنامه و بودجه نیز چنین است؟ و آیا رسالتش فرق کرده؟ آیا مشکل کسری بودجه و اقتصاد کلان حل شده است؟
پس بهتر است بعضی از دوستان اولا تخصص گرایی را به عنوان یک حقیقت بپذیرند و تحت عناوینی مانند سلیقه و یا آدم جهادی و انقلابی پنهان نکنند. همان طور که تخصص گرایی دلیل کافی نیست، قطعا انقلابی بودن نیز دلیل کافی برای انتصاب نیست. دوما اگر اساسا هدف اصلی و استراتژی نهادی تغییر کرده، به دنبال دلایل چرایی این تغییر و پاسخی مناسب برای عدم رعایت ظاهری اصل تخصص گرایی باشند، هر چند نمیتوان به بسیاری از این عدم رعایتها پاسخ مناسبی داد و باید عوامل دیگر را که جزء ملزومات یک انتصاب خوب نیستند، دخیل دانست.»
گزارش از کوثر قاسمی