به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ اگر چه سیروس مقدم را در ژانر کمدی با سریال «پایتخت» میشناسند و به یاد میآورند؛ اما تلاش این کارگردان در این ژانر، به ساخت مجموعه نمایشی دیگری هم ختم شده که اگر از لحاظی یک سر و گردن از پایتخت (به خصوص سری آخرش) بالاتر باشد، دستکم همتراز آن است. سریال «چاردیواری» یکی از خوشساخت ترین و خوشریتمترین آثار نمایشی کمدی نه فقط سیروس مقدم که تلویزیون در یکی دو دهه اخیر است. چاردیواری هم حاصل همکاری پر سبقه و پر برکت سیروس مقدم و محسن تنابنده است. تنابنده به همراه سعید آقاخانی کار نگارش فیلمنامه سریال را برعهده داشته و الحق و الانصاف که از پس کار به خوبی برآمده است تا دو نکته را ثابت کند؛ اول اینکه، علاوه بر بازیگری، نویسنده زبردستی هم هست و دوم، اگر برادری قلم خوبی داشت لزوماً برادر دیگرش هم نباید فکر کند که چنین است و نوشتن را با یک فرآیند موروثی اشتباه بگیرد. دست به قلم شدن محسن تنابنده میتواند به نتایج فوقالعادهای همچون چاردیواری و پایتخت ختم شود و حضور برادرش محمد تنابنده در عرصه نویسندگی، به فاجعهای مانند «دودکش 2» که به تازگی شاهد پخشش از شبکه یک سیما بودیم.
سوژه قصه اصلی چاردیواری، چندان بکر و بدیع به نظر نمیرسد و قبلاً هم در آثار نمایشی دیگر، اعم از فیلم و سریال به آن پرداخته شده: ماجرای ازدواج پنهانی و عموماً مصلحتی پسر و دختری به دور از چشمان والدین و خانوادهها که حالا لو رفته و دردسرها آفریده است. پرداخت فوقالعاده و افزودن چاشنی طنز به همین قصه به نسبت تکراری اما، سریالی را پدید آورده است به غایت جذاب و دیدنی. چیدمان اتفاقات متوالی کوچک اما جذاب در بستر فیلمنامه، ریتم فوقالعاده مناسبی به چاردیواری داده است، به طوری که مخاطب احساس میکند حتی اگر لحظهای پای تلویزیون نباشد، چیزی را از دست خواهد داد و از قصه جا میماند؛ موضوعی که اتفاقاً پاشنه آشیل بسیاری از سریالهای تلویزیونی است و آنچنان گرفتار یکنواختی و کندی ریتم هستند که قضا را ببین، چند دقیقه که سهل است با حتی ندیدن یکی دو قسمت سریال هم اتفاق خاصی نمیافتد و بیننده چیزی را از دست نمیدهد.
پرداخت حرفهای و خلاقانه، نه تنها قصه نه چندان بکر سریال چاردیواری را از بند تکرار و ملال رهانیده که کاراکترهای به تیپ شبیه این اثر را نیز از پرتگاه کلیشه دور نگه داشته و در دل و چشم مخاطب بسیار محبوب کرده است. پدر قهرمان اصلی سریال، تقی تاکسی با بازی آتیلا پسیانی در نگاه اول یک کاراکتر تیپیکال است و اتفاقاً نوع کنشها و واکنشهایش هم به شدت به تیپ نزدیک شده، اما شناخت درست و تحلیل روانشناختی صحیح از این شخصیت و پرداخت حرفهای و افزودن المانهای طنازانه به او، تقی تاکسی را به یکی از محبوبترین و جذابترین شخصیتهای سریال چاردیواری تبدیل کرده است. البته در این میان، نباید از بازی فوقالعاده آتیلا پسیانی به آسانی عبور کرد و گذشت. این قاعده در مورد کاراکتر ناصر با بازی جواد عزتی به عنوان برادر کوچکتر قهرمان اصلی اثر که به کسوت معلمی اشتغال دارد هم صدق میکند. بارها شاهد شخصیتهایی شبیه به ناصر در سریالهای دیگر بودهایم؛ معلم جوان، سر به زیر و ماخوذ به حیایی که حتی نمیتواند با نامزدش چند رفتوآمد کلامی صمیمانه داشته باشد. شخصیتپردازی درست، حتی ناصر را نیز از بند تکرار و کلیشه آزاد کرده و به این کاراکتر یک وجه متمایز داده است، البته که نه به اندازه کاراکتر تقی تاکسی اما در حد مقبول و معقول.
از دیگر جذابیتهای سریال چاردیواری میتوان به برجسته بودن نقش شخصیتهای فرعی در قصه و پررنگ شدن عیار کمدی در آنها اشاره کرد. عموما در سریالهای طنز تمام بار کمدی بر دوش یکی دو بازیگر خاص است و بقیه شخصیتها در حاشیه هستند و بود و نبودشان خیلی توفیر ندارد؛ اما در اثر سیروس مقدم، در بر پاشنه دیگری میچرخد. کاراکتر تقی تاکسی نمونه بارز این شخصیتهای فرعی اما تاثیرگذار به شمار میرود.
همچنین شخصیتهایی مانند خیری (سعید آقاخانی)، محبت (مهران رجبی) و مظفر (مهدی حیدری) هم با وجودی که نقشهای فرعی محسوب میشوند اما به اندازه قابلیتشان در پیشبرد قصه و رقم زدن اتفاقات غالباً کمدی نقش موثری دارند. انتخاب نادر (امیر جعفری) و مریم (بهنوش طباطبایی) به عنوان زوج جوان و قهرمانان اصلی سریال، از دو طیف و خاستگاه اجتماعی متفاوت و متضاد اگر چه در ابتدا کمی ناجور و ناملموس به نظر میرسد؛ اما با پیشرفت داستان اتفاقاً به یکی از جاذبههای چاردیواری تبدیل میشود و حتی پاسخ مثبت نهایی مریم به نادر را قابل هضم میکند.
زوج خیری (سعید آقاخانی) و مهتاب (سمیرا حسنپور) هم به عنوان کاراکترهای فرعی و مکمل، نهتنها خوش در قصه نشستهاند که حتی در پارهای از وقتها از زوج اصلی (نادر و مریم) هم جذابتر به نظر میرسند. سعید آقاخانی در سریال چاردیواری بیش از پیش ثابت کرده که نویسنده خلاق و بازیگر قهاری است. سرخوشی های کودکانه و معصومانه خیری (خیرالله) و توانایی آقاخانی در جانبخشیدن به این کاراکتر، او را به یکی از جذابترین شخصیتهای چاردیواری تبدیل کرده است.
بازیگران سریال از امیر جعفری و آتیلا پسیانی و سعید آقاخانی گرفته تا جواد عزتی و بهنوش طباطبایی و سمیرا حسنپور بیش و کم توانستهاند به خوبی از پس نقشهایشان بربیایند. البته در این میان، مریم امیرجلالی یک استثنا است و مثل همیشه خودش را بازی می کند و همان، همیشگی است. ریتم تند و فرم مناسب سریال اما، این نقصانهای کوچک را از حوزه دید خارج کرده و بر آن سرپوش گذاشته است.
سیروس مقدم معمولاً در مظان این اتهام قرار دارد که در کارش تعجیل میکند و در این مسیر، کیفیت را فدای کمیت. سریال چاردیواری اما مثال خوبی است از اینکه میتوان با توجه به ملاحظات و جوانب، به سرعت سریال ساخت اما خوب ساخت.
سریال چاردیواری یک کمدی سالم، جذاب و بی ادعاست که عیارش این روزها و با دیدن کارهای ضعیفی مانند دودکش 2 بیش از پیش مشخص میشود. کمدی ساختن اگر چه در ظاهر ساده به نظر میرسد؛ اما در باطن و عمل، کاری بسیار سخت و دشوار است و آدم خودش را میخواهد.
چاردیواری از آن دسته سریالهایی است که هر چه از پخش اولیهاش در نوروز سال ۱۳۸۹ فاصله میگیریم، قدر و منزلتش بیشتر نمایان و نقاط قوت و تمایزش بیش از پیش هویدا میشود. سریال سیروس مقدم بیشک در زمره بهترین آثار کمدی تلویزیون در دهه ۸۰ قرار میگیرد و استقبال مخاطبان شبکه آیفیلم از این اثر نشان میدهد که گذر زمان نهتنها از عیارش نکاسته که بینندگان جدیدی را هم به خیل دوستدارانش اضافه کرده است.
گزارش از محسن محمدی