به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» یادداشتی از مهدی مزارعی، فعال دانشجویی/// به مناسبت 13 آبان که در ادامه میخوانید:
۱۳ابان ماه حوالی نیمه شب ، اخرین جلسه هماهنگی میان دانشجویان برگزار میشود.
کلاشینکوف و اشک اور قدغن میشود، بنا نیست امام هم در جریان باشد ، چرا که موسوی خوئینی ها معتقد است اگر امام مطلع شود مصلحتا مخالفت می کند، اما دلش رضا به تخسیر است.
تشویش و اضطراب بر جو جلسه حاکم میشود.
این امریکای جنایتکار که مصدق را انگونه سرنگون کرد حالا شاه مخلوع را در کشورش پناهنده کرده مگر حق این ملت خون چشم دیده و خون دل خورده نیست که قصاص شدن این سفاک را با همان چشمان خونبارش ببیند
اگر بعدا مذمتمان کنند چه؟ اگر تصمیم به محاکمهمان بگیرند چه کنیم؟
توافق میشود یک وانت باری در حوالی طالقانی پرسه بزند تا پس از تسخیر، اسناد را به مکانی معلوم منتقل کند.
اگر دادگاهیمان کردند بکار میاید، شاید در میانشان اسبابی بر برائتمان پیدا شود.
خوئینی ها مامور میشود همان شب مراتب تخسیر را به کمیته و چند نفر از روحانیون با نفوذ اطلاع دهد تا مبادا دانشجویان را ضد انقلاب خطاب کنند.
آخر، این اولین حمله به سفارت شیطان نبود، سابقا چریک های فدایی خلق هم عزم تسخیر کرده بودند. سیزدهم ابانماه -حوالی ده صبح- خیابان طالقانی (تخت جمشید سابق) خود را برای انفجاری انقلابی مهیا میکند.
چند تن از دانشجویان از دیوار سفارت بالا میروند و معبر را برای ورود به چشم شیطان میگشاید.
حملات محافظان راه به جایی نمیبرد و به یک ساعت نمیکشد که کل سفارت به تخسیر دانشجویان در میاید، به جز دو اتاق بتنی و محافظت شده، گویا ماموران سفارت در حال امحای اطلاعات فوق محرمانه در اتاقک های بتنی هستند.
چنگ و دندان زدن های یک ساعته برای تخریب دیوار راه به جایی نمیرود تا اینکه یکی از حاضرین فریاد میزند اگر در را باز نکنید کل سفارت را منفجر میکنیم ، در باز میشود و تَلی از کاغذ های رنده شده نمایان میشود.
موسوی خوئینی ها مامور میشود مراتب امر را به سید احمد اقا برای کسب تکلیف گزارش کند.
به امام بفرمایید گروهی از دانشجویانی که خود را پیرو خط امام مینامند سفارت امریکا را تخسیر کرده اند.
فضا سنگین و سنگین تر میشود و اضطراب به بالاترین میزان ممکن میرسد. ساعت برای رسیدن به سیزدهِ ظهرِ روز سیزدهم ابانماه به شمارش افتاده صدای تلفن که می اید، همه سرجابشان سیخ میشوند
به دانشجویان بگویید امام فرمود ؛ این انقلابی بزرگتر از انقلاب اول بود.
صدای الله اکبر دانشجویان بلند میشود. نم نمک خبر در شهر پخش میشود، مردم اجتماع عظیمی را در خیابان طالقانی پدید می اورند. شعار از لب هایشان نمی افتد.
«نه سازش ، نه تسلیم ، نبرد با آمریکا»
این کلمات شعار نبود ، بلکه اواز سوزناک مردم داغدیده ای بود که در سوگ جوانان وطن سر میدادند.
« از خون جوانان وطن لاله ، خدا لاله دمیده/ از ماتم سرو قدشان ، خدا سروُ جانم سروُ خدا سرو خمیده.