به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ پس از اقدامات تنبیهی سالهای گذشتۀ عربستان با همراهی همپیمانانش علیه قطر و شکست این اقدامات این بار این کشورها به دنبال انزوا و تحت فشار قرار دادن لبنان هستند. تنشهای اخیر بین لبنان و کشورهای حاشیهی خلیج فارس از آنجا شروع شد که فیلمی از مصاحبهی جورج قرداحی وزیر اطلاع رسانی لبنان منتشر شد که او در آن از مردم یمن در برابر ائتلاف عربی آمریکایی حمایت کرد و به نوعی از سیاستهای این کشورها انتقاد کرد. عربستان سعودی در اعتراض به این سخنان، سفیر لبنان در ریاض را اخراج کرد و به دنبال این اقدام همپیمانان این کشور، امارات و بحرین نیز دست به اقدام مشابهی زدند. در پی بالا گرفتن تنشها، قرداحی استعفا داد و این عمل را بخاطر مصالح کشورش دانست. این اقدام سعودیها به تنهایی دخالت آشکار در امور داخلی کشور دیگر محسوب میشود اما با توجه به اینکه مواضع قرداحی قبل از انتصاب او به مقام وزارت مطرح شد و نظرات شخصی او محسوب میشدند، به نظر میرسد که این موضوع هم ریشهی دیگری دارد و هم هدفی دیگر!
به گزارش یورونیوز چند روز پس از آغاز تنش میان ریاض و بیروت، وزیر امور خارجه عربستان در اظهاراتی این تنش را فراتر از مساله اظهارات جورج قرداحی وزیر اطلاع رسانی لبنان دانست و گفت که مشکل اصلی حزب الله و تسلط این حزب بر لبنان است.
فیصل بن فرحان وزیر خارجه عربستان در ادامه گفته بود:«ما به این نتیجه رسیدهایم که با توجه تسلط مداوم حزب الله بر صحنه سیاسی لبنان و بیمیلی که در دولت کنونی این کشور و سیاستمداران آن برای ایجاد اصلاحات و اقدام لازم برای قرار دادن لبنان در مسیر تغییر واقعی مشاهده میکنیم، فکر میکنیم تعامل با لبنان و دولت کنونی آن سازنده و مفید نیست». اما منظور بن فرحان از مسیر کنونی لبنان و تغییر مورد انتظار او چیست؟
لبنان را باید کشور فرقهها و طایفهها دانست. با نگاه به تاریخ این کشور شاهد این هستیم که لبنان هیچگاه نه کاملا یک کشور شرقی بوده است و نه کاملا یک کشور با مختصات غربی. کشوری چند فرهنگی با مذاهبی چون تشیع، تسنن، مسیحیت ارتدکس، مارونی، دروزی و.. . هریک از این طایفهها در پارلمان این کشور کرسیهایی متناسب با جمعیت خود دارا هستند. اما موضوع تنها به اینجا ختم نمیشود. با نگاهی دیگر میتوان گفت این احزاب هرکدام به کشور و گروهی نزدیک هستند. به طور مثال ائتلاف 14 مارس به کشور عربستان نزدیک و جهتگیری آمریکایی دارد و همواره علیه جبهۀ مقاومت در منطقه موضع گیری کرده است و در مقابل حزبالله لبنان از ارکان مهم مقاومت اسلامی و هم پیمان جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود.
به نظر میرسد سعودیها که از سعد حریری و حزب مستقبل ناامید شدهاند و به شدت از نقش گسترده حزبالله لبنان در عرصۀ سیاسی لبنان خشمگین هستند و با هدف محدود کردن جمهوری اسلامی ایران در منطقه به دنبال حذف این گروه از معادلات لبنان هستند. پس از تحولات سال 2015 یمن و قدرت گیری انصارلله در یمن حامیان جبهۀ مقاومت در هلال شیعی متشکل از کشورهای یمن، ایران، عراق، سوریه و لبنان قدرتمندتر شدند که این مورد به شدت پادشاهیهای محافظه کار حوزهی خلیج فارس را نگران کرده است به طوری که برای مقابله با آن از هیچ اقدامی فروگذار نکردند. سعودیها و هم پیمانانشان که در یمن از القاعده و در سوریه نیز از جبهه النصره حمایت کردند، حزب الله لبنان را گروهی تروریستی میدانند. در واقع رقابتهای ژئوپولتیک عربستان با ایران در منطقه بسیاری از کنشهای منطقهای این دولت را شکل میدهد. ترس از گسترش اسلام انقلابی و شورش اقلیت شیعی این کشور و همچنین ادای دین سعودیها در برابر آمریکا و پی گیری منافع آنها در منطقه بخشی از محرکهای عربستان است.
اینکه تصمیم سعودیها تا چه حد برایشان نتیجۀ مطلوب به بار خواهد آورد تا حد زیادی به نتیجۀ انتخابات پارلمانی اردیبهشت ماه لبنان بستگی دارد. اگر حزب الله بتواند همچنان در عرصۀ سیاسی کشور نقش آفرین باشند بسیار محتمل است که روابط تجاری لبنان و ایران نزدیکتر بشود و با لغو احتمالی تحریمهای ایران در مذاکرات ایران و 1+4 در وین، لبنان بحران سوخت خود را نیز از طریق ایران برطرف بکند و با رخ دادن اتفاقی مشابه با آنچه که در مورد قطر روی داد معادله علیه سعودیها از آب دربیاید.
سیاستهای منطقهای دولتهای جنوب خلیج فارس همیشه تحث تاثیر حامیان فرامنطقهای آنها بوده است. با کنار هم قرار دادن تحرکات اخیر آمریکاییها در خروج نظامیان خود از منطقه، ابتدا افغانستان و سپس عراق و همچنین بینیازی آمریکا از نفت خلیج فارس این کشورها دچار نگرانیهای امنیتی شدهاند. به نظر میرسد رژیم صهیونیستی در تلاش است جای آمریکاییها را در منطقه پرکند. امضای توافقنامۀ ابراهیم بین دولتهای امارات، بحرین و رژیم صهیونیستی برای عادی سازی روابط طرفین، ادعای صدور گاز به لبنان و ابراز تمایل برای عادی سازی روابط با عربستان سعودی و سایر دولتهای حاشیهی خلیج فارس بخشی از این تلاشها هستند. سالهاست که پادشاهیهای عربی منطقه به طور عملی نقشی در حمایت از فلسطینیها ندارند و در این مورد هم باید دید عربستان تا کی میتواند به روند کژدار و مریز فعلی ادامه دهد.
اقدامات عربستان سعودی و هم پیمانانش در شورای همکاری خلیج فارس، بحرین و امارات، در مخالفت و تضعیف حزبالله در لبنان، بشار اسد در سوریه و جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهمترین دشمنان موجودیت اسرائیل در منطقه به نوعی همپیمانی عملی با منافع صهیونیستها محسوب میشود که بعید نیست با روی کار آمدن ولیعهد بلندپرواز و متجدد سعودیها، محمد بن سلمان رسمیت هم بیابد. رابطه با اسرائیل مساوی با دست برداشتن از ادعای رهبری جهان اسلام و از دست دادن وجهۀ خود در بین مسلمانان است که با توجه به اصلاحات اجتماعی اخیر محمد بن سلمان و تیره شدن روابط دولت سعودی با علمای وهابی این کشور بهای سنگینی محسوب میشود. باید دید در آینده معادله بین امنیت پول امنیت و چارچوبهای فرهنگی چه ترکیبی برای منطقه رقم میزند!
گزارش از زینب اسماعیل زاده