به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یادداشت از سید مجتبی هاشمی*/// فرض کنید مریضی به متخصص داخلی مراجعه میکند. کلیه های این مریض درحال از کار افتادن است. به تبع ضعیف شدن کلیه، مشکل گوارشی و عفونتهای بدنی ایجاد میشود. تشخیص متخصص درمان مشکل کلیوی ایشان است یا میگوید اول شما برو مشکل گواریشت را حل کن و بعدا بیا درباره کلیه ات صحبت کنیم؟!
داستان ارز 4200 نیز همین است. میگویند اقتصاد نیازمند جراحی است. ارز 4200 فسادزاست. ارز 4200 تورمزاست. ارز 4200 اقتصاد را ناسالم و انحصاری کرده است. اقتصاد ایران قضیه بیماری است که دکتر باید برود مشکل کلیه را حل کند نه ارگان دیگری که ناشی از آن عفونت کرده است. مشکل کلیه ما چیست؟
1. بانک مرکزی و شبکه بانکی: زیان انباشته بانکهای دولتی (مثلا ملی) و عدم رعایت کفایت سرمایه، سلطه راهبردهای مالی بر سیاستهای پولی بانک مرکزی، پایین بودن توانمندی سازمانی و موقعیتهای تعارض منافع این نظام
2. مالیات: نامتوازن بودن و نابهجا بودن مالیاتستانی، وجود گلوگاههای فساد، بیخاصیت بودن دادستانی انتظامی مالیاتی، معافیتهای مالیاتی همیشگی، پایههای مالیاتی ناعادلانه و متنوع نبودن این پایهها (وضع مالیات بر شرکتها و ندیدن مالیات بر مجموع درآمد به عنوان یک نوع مالیات پویا)
3. گمرک: گلوگاههای فساد (کاغذ و انسانمحوری) و سلامت اداری
4. عمق بازار سرمایه و امنیت سرمایهگذاری در این بازار (خصوصا بورس و تامین مالی شرکتها از این طریق)
5. هزینههای جاری بخش عمومی و شبهدولتیها
6. اتصال درگاهها و ایجاد تقاطع میان سامانههای اطلاعاتی و بروزرسانی اطلاعات ثبتی در سامانههای ملی
این موارد را حل بفرمایند؛ پیامدهایی نظیر تورم، کاهش قدرت خرید، توزیع ناعادلانه و اقتصاد ناسالم تا حدود بسیار بالایی حل خواهد شد.
پ.ن: حداقل بدونید که پیشرفت و توسعه اقتصادی از راه اصلاح نظام اداری و حل کردن حداقل این موارد میگذره! (البته اگر این فرض رو داشته باشیم که ابتذال در سیاسیت و رتوریک ها بر تئوری اقتصاد و اقتصاد سیاسی غلبه نکرده باشه)
*فعال دانشجویی - اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی