به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یادداشت از هدی محمدی// اول. امر به معروف و نهی از منکر از واجبات فروع دین هستن که «شرایط» و «مراتب» دارد. چیزی که کمتر به آن توجه میشود.
دو. حجاب از وجوب شرعی است که «حد» ندارد! یعنی برای انجام ندادنش جریمهای در قرآن تعریف نشده است. جریمه نقدی، شلاق و امثالهم تصمیم قانونگذار است.
سه. حاکمیت به این مسئله که با این شیوه ارشاد (بخوانید سرکوب) خلق نفرت میکند و خودش را از چشم ملت میاندازد بی تفاوت است. در این بین حاکمیت به این مسئله هم بی توجه است که صرفا خودش از چشم مردم نمی افتد بلکه هر کس شبیه حاکمیت است از سوی جامعه مورد این سوظن قرار میگیرد.
چهار. آنچه میبینیم نتیجه سرکوب است، وقتی «سرکوبشونده» قدرت مبارزه با سرکوبگر را ندارد، نسبت به هر کس که شبیه یا موافق سرکوبگر است؛ احساس خشم میکند، این خشم را یک روز در بیآرتی بروز میدهد، یک روز در مترو، یک روز در خیابان، با چه؟ با تجاوز به حقوق شهروندی، با وهم کنشگری، با دروغی به نام دوربین ما اسلحه ما! با گل آویز شدن و زد و خورد و شاید یک روز با سلاحی که خسارتهایش جبران ناپذیر بشود!
پنجم. حالا آنچه در حال شکلگیری است، ترس و واهمه بخشی زیادی از جامعه متدین و چادری از مواجهه های این چنینی، بخش سرکوب شده جامعه است. آنها در این دو قطبی سازی هیچ نقشی نداشته اند، اما هر کدام ترس قربانی شدن و قرار گرفتن در موقعیتی را دارند که ممکن است مورد تعرض و تهاجم قرار بگیرند و هر چقدر دو قطبی سازی بیشتر شود، شکاف عمیق تر گردد، این ترس وسیع تر می شود!
ششم. در این بین فاجعهبار این است که اگر رفتاری شبیه رفتار جمعیت سرکوب شده از سوی زنان چادری صورت بگیرد! اگر موبایلی از جیب بیرون بیاید و زن بدحجاب را تهدید کند! در یک کلام: دیوانه کننده است! چرا؟ این گروه فکر میکنند دارند جلوی آن یکی عرض اندام میکنند اما در واقع مهر تاییدی میزنند بر نفرت ایجاد شده توسط سرکوب گر گویی فریاد بزنی: «بله! درست فکر میکنید! ما همین اندازه نفرت انگیزیم!»
هفتم. سلام بر مولای ما که فرمود:«اگر مرد مسلمانی، از اندوه برخورد با این زنان یهودی که خلخال از پایشان در آوردهاند بمیرد، نه تنها نباید ملامتش کرد بلکه مرگ در چنین جامعهای سزاوارتر است برای ما.»
گزارش از هدی محمدی