تاریخ : 1401,یکشنبه 16 مرداد16:40
کد خبر : 440574 - سرویس خبری : حسینیه دانشجویان ایران

شعری در باب عاشورای حسینی از علی محمد مودب

به مناسبت فرارسیدن ماه محرم ماه عزای سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام هر روز تعدادی از اشعار آیینی اهل بیت علیهم السلام منتشر می شود.

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ به مناسبت فرارسیدن ماه محرم ماه عزای سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام هر روز تعدادی از اشعار آیینی اهل بیت علیهم السلام منتشر می شود.

یا حسین عزیز

ای آفتاب صبر کن این آخرین شب است
این آخرین شبانة آرام زینب است

این نازدانه‌ها که در آغوش مادرند 
در دست باد ، بعد تو گل‌های پرپرند

بعد از تو در محاصره شعله‌ها و خار
گل‌های پرپرند به میدان کارزار 

دلبندهای قافله شلاق می‌خورند
از شعله‌های حرمله شلاق می‌خورند

این خیمه‌ها چو ابر پراکنده می‌شوند
 فردا پس از تو، شب نشده کنده می‌شوند

فردا غروب آنسوی گودال قتلگاه
در ابرهای دلهره، غلتان به خاک ماه 

 ماه ایستاده دفعه آخر ببیندت
جایی نماز کن که برادر ببیندت 

آهسته از کنار حرم بگذر ای امید 
با ذکر یا صبور که خواهر ببیندت 

شاید رقیه تشنه دیدار دیگری ست 
معلوم نیست دفعه دیگر ببیندت 

دیدار دیر می‌شود امشب که بگذرد 
تا گوشه خرابه که یک‌سر ببیندت

مادر نخفته طفل تو بسیار تشنه است 
یک سر بزن به خیمه که اصغر ببیندت

ای اعتبار خاک سر از سجده بر مدار
این خاک دیر نیست که بی‌سر ببیندت

تا هست آسمان به هوای تو می‌تپد 
فردا که بی‌برادر و یاور ببیندت 


تا هست معنی شب و روز جهان تویی
فردا که چون حقیقت کوثر ببیندت 

فردا کلام روشن زهرا کلام تو 
فردا زمانه غرّش حیدر ببیندت


فردا که بعد قتل کسانت، زمانه باز 
آرام و باشکوه و دلاور ببیندت

در جانگدازِ واقعه‌ها هر که هر کجا
زیباترین تجسم باور ببیندت 

ای خطبه منای تو تا هست در تپش 
تا هر خطیب بر سر  منبر ببیندت

تو آمدی که مستی دنیا پرد ز سر 
در مجلس شراب منور ببیندت

قرآن تویی که بر سر نی خواندنی‌تری 
کوفه میان خطبه خواهر ببیندت 

بنگر به عزم خواهر و صبر و اراده‌اش 
در آخرین نماز شب ایستاده اش

تا هست روزگار پر است از سلام تو
بعد از تو هست چادر خواهر پیام تو

این چادر از نگاه تو معنا گرفته است 
هر دل به خیمه‌گاه تو ماوا گرفته است

طفل تو رمز  هستی و باب نجات ماست
سقای تشنه، راز رشید حیات ماست

عباس گفت تشنه بر این رود بگذرید 
با خود جز آبروی دو عالم نیاورید 

یک مشت بر نداشت که دل با تو باخته است 
پاک است دست هر که علی را شناخته ست 

سقا که هر سبو به جهان است مست اوست
سقا که آب تشنه یک جرعه دست اوست

پیغام و درس کرببلا دستهای او 
در گوش خلق زنده و مانا صدای او 

گوید که دل به جرعه دنیا مبند هیچ 
با آب و خاک عالم بی‌آبرو مپیچ

شیطان اگر چه آوردت صد دلیل باز 
یاد آر از آه و آهن و دست عقیل باز 

یاد آر از لبی که در این عشق تشنه ماند 
مشکی که معنی عطش و عهد را رساند 

یک قطره‌ای به نیت دریا وضو بگیر 
خود را بباز و هستی جاوید از او بگیر 

باید تمام بر سر پیمان گذاشتن
جان گر به قدر طاقت ششماهه داشتن

ای جان ما حسین، به ما زان عطش ببخش
جان جهان به هر دل و هر جان عطش ببخش 

روی مرا که همچو شب بی ستاره‌ای ست
جز جامه سیاه عزای تو چاره نیست

جون و حبیب رمز سیاه و سپید ماست 
ای آنکه گریه بر تو تمام امید ماست 

با گریه خون ما به تو پیوند می‌خورد 
با اشک جان به یاد تو سوگند می‌خورد

خورشید سربریده که فردا شروع توست
دنیا اگر چه تشنه صبح طلوع توست 

ای آفتاب صبر کن این آخرین شب است 
این آخرین شبانه آرام زینب است

شعر از: علی محمد مودب

شانزده مرداد ۱۴۰۱-تاسوعای حسینی