تاریخ : 1402,دوشنبه 11 ارديبهشت19:03
کد خبر : 468794 - سرویس خبری : فرهنگی اجتماعی

شهید مسیر غیرت؛

شهادت روی پیاده‌رو/ پسرم چاقو خورده بود اما باز از دختر مردم دفاع می‌کرد

حمیدرضا را باید شهید غیرت و امر به معروف و نهی از منکر خواند. همو که همه هستی‌اش یعنی جانش را فدا کرد تا ناموس ایرانی مورد هتک حرمت شیطان صفتان انسان‌نما قرار نگیرد.

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ شامگاه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲ دو نفر از اراذل و اوباش در یکی از خیابان‌های شهر سبزوار قصد داشتند دختر جوانی را به زور با خود ببرند. حمیدرضا الداغی که خود پدر است و دختری ۱۳ ساله دارد و منتظر بازگشت دخترش از منزل همکاسی‌اش بود متوجه ایجاد مزاحمت برای دختر جوان می‌شود و بلافاصله شجاعانه و غیرتمندانه برای نجات او با دزدان نوامیس مردم درگیر می‌شود و تلاش می‌کند دختر را از مهلکه نجات دهد، اما در این حین اشرار او را با چاقو مورد حمله قرار می‌دهند و دقایقی بعد بر اثر شدت جراحات به شهادت می‌رسد. حمیدرضا را باید شهید غیرت و امر به معروف و نهی از منکر خواند. همو که همه هستی‌اش یعنی جانش را فدا کرد تا ناموس ایرانی مورد هتک حرمت شیطان صفتان انسان‌نما قرار نگیرد.

شهادت این جوان خوش غیرت سبزواری واکنش برخی از فعالان رسانه ای و دانشجویی را هم در پی داشت که در فضای مجازی برای او نوشتند و از او تقدیر کردند و در ادامه تقدیم می‌شود:

جوان خوشتیپ و خوشگل دانشگاه، پشت اسمش کلمه شهید نشسته

مهدی عرفاتی یکی از هم دانشگاهی های شهید الداغی خاطره‌ای جالب را از شهید بیان می کند که در ادامه می خوانیم:  شهید حمیدرضا الداغی هم‌دانشگاهی من بود. اواخر دههٔ هفتاد. من ارتباطات میخوندم و حمید حسابداری(اگر اشتباه نکنم). من بچه مذهبی دانشگاه بودم و اون بچه خوشتیپ دانشگاه. ظاهراً هیچ صنمی باهم نداشتیم. ماجرای آشنایی ما برمیگشت به جنجال و نزاعی که سرِ مسابقات فوتبال دانشگاه به راه افتاد.

وسط بازی تیم ما، مدافع حریف یه خطای ناجور روی من کرد. من بلند شدم و اعتراض کردم. بازیکن حریف فحاشی کرد و من یه لحظه خون به مغزم نرسید و درگیر شدم. در کسری از ثانیه، ۷-۸ نفر ریختن رو سر من و کأنه با قاتل پدرشون طرف هستن… زیر مشت و لگد و فحاشی‌ها، حمید رو دیدم که به هواخواهی من وارد معرکه شده و داره یکی پس از دیگری رو می‌نوازه…

تا جایی که یادمه ورزشکار بود و حتی توی مسابقات رزمی هم اسم و رسمی داشت. دعوا که تموم شد متوجه شدم هر دوی ما رو با تیزی نشون کردن؛ من گوش راستم و حمید گوش چپ...

رفتیم بیمارستان و سهم هر کدوم سه چهارتا بخیه شد و گوش‌هامونو پانسمان کردن. از فردا توی دانشگاه معروف شدیم به گوش‌بریده‌ها…

شکایت کردیم و دادگاه برامون طول درمان برید و دیه. ۲۵۰هزار تومن برا ضارب دیه بریدن. بابای طرف اومد به التماس و خواهش که ببخشیمش. یه کارگر ساده بود که یحتمل ۲۵۰هزار تومن، حقوق چندماهش میشد. از دست پسرش شاکی بود. حمید با همون برخورد اول راضی شد و منم راضی کرد که ببخشیمش و بخشیدیمش…

این ماجرا شد دلیل دوستی منِ بچه مذهبی دانشگاه با جوان اول خوشتیپ و خوشگل دانشگاه.

پریشب یکی از رفقای دانشگاه بهم پیام داد که حمید الداغی به رحمت خدا رفته. دروغ نگم، اولش نشناختم تا اینکه عکسشو برام فرستاد.

حالا همون جوان خوشتیپ و خوشگل دانشگاه، پشت اسمش کلمه شهید نشسته و منِ بچه مذهبیِ پرادعا هیچ…

پسرم چاقو خورده بود اما باز از دختر مردم دفاع می‌کرد

بی تابی و اشک های مادر شهید حمیدرضا الداغی در غم از دست دادن جوان خوش غیرت خود. جزئیات بیشتر را در فیلم زیر ببینید:

مقتل شهید گلباران شد

مردم قدرشناس سبزوار عصر یکشنبه در محل شهادت شهید امر به معروف «حمیدرضا الداغی» حاضر شده و محل شهادت وی را گلباران کردند. جزئیات بیشتر را در فیلم زیر ببینید:

تشییع باشکوه شهید غیرت در مشهد مقدس

طنین فریاد "شهید غیرت سلام" در تشییع باشکوه ‌پیکر شهید حمیدرضا الداغی در خیابان امام رضا(ع) مشهد مقدس

گزارش از علی پیراینده