به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، دیدار بانوان با رهبر معظم انقلاب، نهفقط یک دیدار صمیمانه پدر - دختری و نشانهای بر جایگاه والای زنان در دیدگاه رهبر جامعه بلکه فرصت مغتنمی بود برای بیان دغدغههای اقشار مختلف بانوان. و نکتهسنجی و فرصتشناسی نمایندگان حوزههای مختلف در این مراسم تا آنجا بود که میزبان عزیز جلسه، در ابتدای صحبتهایش با اظهار لطف پدرانه و نگاه کارشناسانه گفت: «مطالبی که اینجا مطرح شد، مطالب بسیار خوبی بود. یعنی واقعا اگر من الان هیچ صحبتی نکنم و به همان حرفهایی که این خانمها اینجا زدند اکتفا کنیم، این جلسه بهره خودش را برده.»
دکتر «زهرا موحدی نیا»، دستیار تخصصی پزشکی اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی ایران، عضو کانون جمعیت و فرزندآوری و مادر ۴ فرزند، یکی از بانوان متخصصی بود که در این دیدار نکات مهمی هم درخصوص مطالبات زنانِ جامعه علوم پزشکی و هم دغدغههای عموم زنان جامعه در مراکز درمانی بیان کرد. با گفتوگوی ما با این پزشک دغدغهمند و فعال که در روز ۶ دی امسال، همزیستی غم و شادی و اشک و لبخند در زندگی را با تمام وجود درک کرد، همراه باشید.
وقتی خانم دکترها در فهرست ذخیره قرار میگیرند
«از وقتی برای دیدار با آقا دعوت شدم و از من خواسته شد متنی برای سخنرانی ارائه بدهم، با چند نفر از دوستان شروع به همفکری کردیم. متنی که با محوریت مهمترین دغدغههای بانوان در حوزه علوم پزشکی تنظیم کرده بودم، مورد قبول قرار گرفت اما با تاکیدی که بر محدودیت زمانی سخنرانان مراسم تا سقف ۷ دقیقه وجود داشت، باید متن را کوتاهتر میکردم. بعد از ارسال متن کوتاهشده، با توجه به اینکه گرفتار روند درمان مادرم در بیمارستان بودم، دیگر موضوع را پیگیری نکردم. گذشت تا یک روز قبل از مراسم که اطلاع دادند بهعنوان یکی از سخنرانان ذخیره مراسم انتخاب شدهام و باید متن را برای ۵دقیقه تنظیم مجدد کنم.
در عین حال گفته شد: با توجه به اینکه نمایندگان حوزه علوم پزشکی در دیدارهای دیگر مثل دیدار با نخبگان و دانشجویان هم فرصت صحبت دارند، بنابراین در دیدار اقشار مختلف بانوان، شما را در اولویت سخنرانی قرار نمیدهیم. عنوان ذخیره را که شنیدم، با خودم گفتم پس عملا نوبت سخنرانی به من نخواهد رسید چون پارسال که مجری مراسم از آقا برای صحبت سخنرانان ذخیره اجازه خواستند، با توجه به طولانی شدن برنامه، ایشان موافقت نکردند.»
«مادر»، اسم رمز عبور از محالها...
جریان بیم و امید که از چند روز قبل از دیدار با روز و شب دکتر «زهرا موحدی نیا» عجین شده بود، قرار نبود دست از سر دل بیقرارش بردارد. خانم دکتر دستمان را میگیرد و میبرد به حسینیه امام خمینی، وسط جمع پرشور بانوان و اینطور ادامه میدهد: «با عبور ۲، ۳ نفر از دوستان از سقف زمانی تعیینشده و اتفاقات میان سخنرانیها، عملا دیگر فرصتی برای سخنرانان ذخیره باقی نماند. اینطور بود که مسؤول هماهنگی برنامه آمد و گفت: ساعت از ۱۱ گذشته و ما الان عملا در زمان سخنرانی آقا هستیم... گفتم: درست است. با این وجود، آقای مسؤول دوباره گفت: اگر میتوانید متنتان را ۳ دقیقه کنید، ما در خدمتتان هستیم. یاد تاکید دوستان افتادم که میگفتند: «متن شما، باید خوانده شود چون دغدغه زنان جامعه در حوزه پزشکی است». همانجا باز هم از سر و ته متن زدم و با اینکه جزء نفرات آخر فهرست ذخیره بودم، نهایتاً فرصت نصیبم شد که متنی که آماده کرده بودم را قرائت کنم. بعد از مراسم، خانم مجری گفت: نمیدانم چرا اینطور گفتم و شما آمدید پشت تریبون!...»
خانم دکتر نگاه پر از سؤالم را که میبیند، منتظر پرسش نمیشود و در ادامه میگوید: «مسؤول برنامه به مجری گفته بود اعلام کند وقت صحبت مهمانان تمام است و باید آماده شنیدن سخنرانی آقا شویم اما خانم مجری خطاب به حضرت آقا گفت: یکی از خانمهایی که در فهرست سخنرانان بودند، چند ساعت قبل از مراسم، مادرشان را از دست دادند و با این حال، در مراسم حضور پیدا کردهاند. اجازه میدهید ایشان متنشان را بخوانند؟ و آقا هم اجازه دادند.»
دکتر «زهرا موحدی نیا» در حال سخنرانی در دیدار بانوان با رهبر انقلاب
التماس دعا از آقا برای شفای مادرم، تبدیل به طلب مغفرت شد!
غافلگیر شدهام. به چهره آرام خانم دکتر نگاه میکنم و وقتی یاد سخنرانی باصلابتش در محضر رهبر انقلاب آن هم چند ساعت بعد از فوت مادرش میافتم، غم و حیرت با هم روی دلم مینشیند. تردید دارم بپرسم اما دلم را به دریا میزنم و از دکتر موحدی نیا میخواهم از آن اتفاق تلخ بگوید و او صبورانه، روزی که غم و شادی با هم مهمان قلبش شدند را اینطور روایت میکند: «مادرم از مدتی قبل بیمار بودند و صبح همان روز که میخواستم برای دیدار با آقا به حسینیه امام خمینی بروم، از دنیا رفتند! آن روز ایشان در خانه ما بودند و خودم رو به قبلهشان کردم. خودم هم احیایشان کردم اما احیا، ناموفق بود! اورژانس خبر کردیم اما آنها هم نتوانستند کمکی کنند. با کورسویی از امید، مادرم را با آمبولانس راهی بیمارستان کردم. هر لحظه منتظر بودم همسرم که با مادرم همراه شده بود، تماس بگیرد و بگوید مامان برگشته؛ گرچه میدانستم همهچیز تمام شده.
وقتی همسرم تماس گرفت و خبر فوت مادرم را داد، گفتم: حالا چه باید بکنم؟ بیایم بیمارستان یا...؟ همسرم تاکید کرد خودم را برای مراسم به بیت برسانم و گفت: اینجا هم که بیایی، اجازه نمیدهند بالای سر مادرت بروی. پدرم هم که به بیمارستان رسیده بود، به دور از احساسات و کاملا منطقی، اصرار کرد به مراسم بروم. وقتی دیدم نمیتوانم بالای سر مادرم باشم و برایش قرآن و دعا بخوانم، تصمیم گرفتم به حسینیه امام خمینی بروم و از راه دور برای مادرم دعا بخوانم. اینطور بود که در مراسم، تماممدت داشتم قرآن میخواندم و ذکر میگفتم.»
در ظاهر، مادر نبود که سخنرانی دخترش در حضور رهبر را ببیند اما از خانم دکتر بپرسی، در تمام دقایق حضورش در آن فضا، لحظهای از یاد مادر غافل نبود: «از ۲، ۳ روز قبل مدام در ذهنم بود که در آخر سخنرانیام، از آقا درخواست کنم به یک دانه خرما یا به آب، حمد شفا بخوانند که برای مادرم ببرم. اما وقتی این اتفاق افتاد، خطاب به آقا عرض کردم: آقا! به دعا برای مادر، مرا بدرقه کنید. اینطور بود که حمد شفا تبدیل به طلب مغفرت شد...»
چرا باید میان پزشک بودن و مادر بودن، انتخاب کنیم؟
دکتر زهرا موحدی نیا که در حال گذراندن دوره تخصص در رشته پزشکی اجتماعی در دانشگاه علوم پزشکی ایران است، با تغییر فضای بحث، گریزی هم میزند به نکاتی که در دیدار بانوان با مقام معظم رهبری مطرح کرده بود و میگوید: «دغدغه من در آن مراسم، بیان مطالبات زنان در دو سطح بود؛ هم مطالبات زنان جامعه علوم پزشکی و هم دغدغههای عموم زنان درخصوص مسائل پزشکی.
اولین مشکلی که مطرح کردم، موقعیت بغرنج زنان شاغل در حوزه علوم پزشکی بود؛ اینکه ناچارند میان خانوادهمحوری (ایفای نقش همسری و مادری) و اشتغالشان، یکی را انتخاب کنند. خود آقا هم در بیاناتشان گفتند: این موضوعی است که حاکمیت باید فکری برای رفعش کند. از یک طرف، نمیشود زن را از عرصه پزشکی حذف کرد چون نیاز جامعه است. از طرف دیگر، این خانم پزشک هم حق زندگی و زنانگی دارد. بنابراین لازم است حاکمیت وارد شود و شرایط را برای فعالیت بانوان در این عرصه تسهیل کند.»
متولیان حوزه سلامت باید عزمشان را برای اجرای قانون «انطباق» جزم کنند
«موضوع دوم، بحث قانون «انطباق» و حریم و حرمت زن مسلمان در محیط های درمانی بود؛ موضوعی که هنوز جامعه اسلامی ما بابت آن در رنج است.» دکتر موحدی نیا که با طرح این موضوع در محضر رهبر انقلاب، حرف دل بسیاری از بانوان عفیف جامعه که متقاضی اجرای این قانون هستند را بیان کرد، در ادامه میگوید: «گفته میشود لباس ویژه اتاق عمل برای بانوان طراحی شده. خب، چقدر قرار است اجرایی شدن استفاده از این لباسها، طول بکشد؟! در شرایط بحرانی کرونا مگر فرآیند تولید و توزیع ماسک چقدر طول کشید؟ از یک جایی به بعد، آنقدر دایره توزیع گسترده شد که مردم حتی در روستاها هم ماسک میزدند.
مسئله این است که به نظر میرسد عزم انجام این کار در متولی این حوزه نیست. الان در ظاهر، اجرای قانون انطباق، جزء مولفههای امتیازدهی به بیمارستانها قرار دارد اما در عمل، این قانون اجرا نمیشود و در بعضی بیمارستانها در این زمینه دارد فاجعه اتفاق میافتد.
مسئله، مسئله حرمت زن مسلمان ایرانی و ناموس شیعه است. بنابراین، از رأس حوزه سلامت باید بخواهند و عزمشان را جزم کنند تا این قانون به اجرا دربیاید. این موضوع در تمام مراکز درمانی دنیا وجود دارد که اگر فردی بخواهد حریمی برایش رعایت شود، به خواستهاش احترام گذاشته میشود چون انتخاب بیمار است و حریم خصوصی او باید مراعات شود.»
بانوان دغدغهمند شاغل در جامعه علوم پزشکی که بهعبارتی دیدهبانان این حوزه حساس محسوب میشوند، هشدار نسبت به وجود تهدیدها و آسیبها در حوزه سلامت را یکی از رسالتهای مهم خود میدانند. اینطور بود که دکتر زهرا موحدی نیا هم تصمیم گرفت یکی از بندهای سخنرانی کوتاهش را به هشداری از همین جنس اختصاص دهد: «در بند بعدی صحبتهایم به برنامههایی اشاره کردم که به اسم ارتقای سلامت در جامعه اجرا میشوند اما درواقع یک مجموعه پروژههای نواستعماری هستند؛ پروژههایی که هدفشان، تغییر زیست جنسی جامعه است و در بلندمدت، بنیان خانواده را هدف گرفتهاند. مثل بعضی برنامههایی که برای کنترل HIV (ایدز) و کنترل HPV در حال اجراست.»
خانم دکتر مکثی میکند و مقصودش از پروژههای نواستعماری در حوزه سلامت را با یک مثال اینطور توضیح میدهد: «در جامعه ما برنامه کنترل HPV بدون پشتوانه علمی دارد صورت میگیرد درحالیکه مطالعات بومی ما این حرکت را رد میکند. هر مطالعاتی که من دیدم، میگوید واکسیناسیون HPV در کشور ما، مقرون به صرفه نیست. با این حال، تصمیمگیران وزارت بهداشت بر اجرای آن اصرار دارند. اجرای واکسیناسیون HPV یک استراتژی نادرست و حتی خلاف علم غربی است. اما چون دنیا به سمت واکسیناسیون HPV رفته، سیستم سلامت ما هم میخواهد از آن دنبالهروی کند.
حالا واکسیناسیون HPV برای چه کسانی انجام میشود؟ برای دختران ۹ تا ۱۱ ساله، قبل از اولین رابطه جنسی. شما اگر به سراغ مطالعات غربی بروید، میگویند بسیاری از خانوادهها با واکسیناسیون HPV مخالفند چون احساس میکنند به نوجوانشان یک امنیت برای برقراری روابط جنسی متعدد میدهد. وقتی عمق این مسائل را بررسی میکنید، میبینید نهایتش همان تغییر زیست جنسی جامعه، رواج فساد، حیازدایی و آسیب به بنیان خانواده است.»
برای ارتقای سلامت، به جای بیمارستان، ورزشگاه بسازید
دل خانم دکتر اما پیش بند چهارم متن سخنرانیاش جا مانده؛ بندی که به دلیل ضیق وقت، مجبور به حذف آن شد: «نکاتی درباره بحث ناباروری، طب ایرانی و تغییر سبک زندگی آماده کرده بودم و دوست داشتم در محضر آقا مطرح کنم. مسئله اصلی این است که نظام سلامت ما به جای بهداشت و پیشگیریمحوری، به سمت درمانمحوری رفته و دارد بودجههای عظیمش را در چاه ویل درمان میریزد درحالیکه علم روز دنیا میگوید باید بر پیشگیری، بهداشت، اصلاح سبک زندگی و اصلاح مولفههای اجتماعی موثر بر سلامت متمرکز شویم.
شما وقتی این مولفههای بالادستی و بهعبارتی سرچشمه را اصلاح کنید، دیگر مدام در سرِ شاخه، بیماری ایجاد نمیشود که دائماً مجبور شوید برایش بیمارستان بسازید. این همان مسیر نادرست برخی بنیادهای خیریه بزرگ ماست؛ اینها به سمتی رفتهاند که مدام دنبال ساخت بیمارستانهای تخصصی و فوق تخصصی هستند. خب، تو با این پول هنگفتی که داری، برو در زمینه اصلاح سبک زندگی در جامعه فعالیت کن. برنامههایی در جهت آموزش تغذیه سالم و تحرک به مردم، اجرا کن. مراکزی ایجاد کن که زنان خانهدار بتوانند در آن ورزش کنند. آخه بیمارستان به چه کار میآید؟ انسان باید ورزش کند که سالم بماند. چرا باید مدام بیمار شود و به بیمارستان برود؟ آن طرفِ ساخت بیمارستان، واردات دارو و تجهیزات پزشکی است. این درواقع تجارت است، نه سلامت!»
دکتر موحدی نیا که عضو کانون جمعیت و فرزندآوری و خود، مادر ۴ فرزند است، در ادامه میگوید: «مبحث ناباروری هم ذیل همین بحث مطرح میشود. به نظر میرسد برای حل موضوع ناباروری هم باید به اصلاح سبک زندگی توجه کنیم و آموزههای مستند طب ایرانی را در سطوح مختلف بهداشت و درمان به کار بگیریم. ما در قانون جمعیت، این را داریم و تاکید شده که طب ایرانی باید ورود پیدا کند به الگوریتمهای درمان اما متاسفانه غرضورزیها و سلیقههایی که با این موضوع همخوانی ندارد، اجازه نداده که طب ایرانی رسماً وارد پروتکلهای درمانی ناباروری شود.
واقعیت این است که برای درمان ناباروری هم، باید روی پیشگیری متمرکز شویم. کسی که سبک زندگی سالمی دارد، خواب مناسب و تغذیه سالم دارد، ورزش میکند و چاقی شکمی ندارد، احتمال ابتلایش به ناباروری، کمتر است. بنابراین تمرکز روی این شیوه پیشگیرانه، خیلی موثرتر است تا اینکه افراد را ببریم به سمت درمانهای تخصصی و فوق تخصصی و ART که در کشور ما از میانگین جهانی، بالاتر است.»
جملات آخر دکتر زهرا موحدی نیا در دیدار با رهبر انقلاب که با چاشنی بغض ادا شد، دلهای حاضران را برد تا ویرانههای غزه و یاد مادران غمدیده فلسطینی را در قلب و ذهنشان تازه کرد. خانم دکتر در پایان این گفتوگو با اشاره به حال و هوای این روزهای دغدغهمندان حوزه علوم پزشکی میگوید: «در پایان صحبتهایم در محضر آقا، گفتم: ما – زنان جامعه پزشکی – برای اعزام به غزه و کمک به مردم ستمدیده و مقاوم این شهر، مشتاق و آمادهایم اما چه کنیم که راهها بسته است. آقا هم در صحبتهایشان به این بخش از عرایض من اشاره کردند.
ایشان گفتند: «در پرداختن به امور جامعه [بین زن و مرد هیچ تفاوتی وجود ندارد] مَن اَصبَحَ و لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم؛ اینکه فرمودند «لَیسَ بِمُسلِم»، یعنی چه زن باشد، چه مرد باشد. شما صبح که میکنید، زن خانهدارید، زن کارمندید، زن شاغلید، زن صنعتگرید، هر کاری میکنید، باید به فکر جامعه باشید؛ یعنی اهتمام داشته باشید که جامعه در چه وضعی است. حالا چقدر بتوانید کمک کنید و نقش ایفا کنید، این فرق میکند؛ افراد هر کدام یک نقشی میتوانند ایفا کنند، امّا این اهتمام همگانی است؛ این پرداختن، اهتمام داشتن، به فکر بودن، همگانی است. در اینجا هم جنسیّت، نقشی ندارد.
یا همین «مَن سَمِعَ رَجُلاً یُنادی یا لَلمُسلِمین». این خانمی که الان صحبت کردند، گفتند که ما در قضیّه فلسطین و در قضیّه غزّه راهمان بسته است، وَالّا میتوانستیم بیاییم. حالا مثلاً فرض کنید این خانم که پزشک است، میتوانست آنجا باشد و به معالجه بیماران، مجروحین، کودکان و زنان بپردازد. هر کسی یک نقشی دارد، امّا اصل این اهتمام، اصل این وظیفه و احساس مسؤولیّت، عمومی است، زن و مرد ندارد. اسلام اینها را مشخّصاً بیان کرده...»