به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ افعال عبارتی انگلیسی بخشی از لغات زبان انگلیسی هستند که یادگیری آنها می تواند به شما در درک متون و نوشته ها و همچنین برقراری مکالمه و ارتباط بسیار کمک کند. افعال عباراتی (افعال دو یا سه بخشی مانند "put off", "put on", "put up with") در تسلط به زبان انگلیسی بسیار مهم و مفید هستند اما یادگیری آنها بسیار دشوار است.
از زبان انگلیسی در روابط و فعالیت های روزمره خود استفاده کنید و سطح خود را بالاتر ببرید. از صحبت های واضح و توضیحات ساده بر اساس موضوعات روزمره مانند فناوری، روابط، کار و موارد دیگر، اعتماد به نفس خود را در زبان انگلیسی گفتاری و نوشتاری تقویت کنید. در این مقاله قصد داریم تا کمک کنیم زبان انگلیسی شما، با اطمینان به سطح پیشرفته و روان در محیط های اجتماعی و تجاری ارتقا پیدا کند.
افعال عبارتی چیست؟
برخی از افعال در زبان انگلیسی از دو (یا گاهی اوقات بیشتر) کلمه تشکیل شده اند. به این افعال، افعال عبارتی می گویند. آنها در زبان انگلیسی بسیار متداول هستند و به شما کمک می کنند تا در صحبت کردن و نوشتن خود به صورت اصطلاحی تر و روان تر صحبت کنید.
افعال عبارتی در ابتدا ممکن است گیج کننده به نظر برسند، اما با کمی تمرین و پشتکار می توان آنها را یاد گرفت. گاهی اوقات یک فعل، با کمی تفاوت می تواند چندین معنی متفاوت داشته باشد. در واقع این جادوی افعال عبارتی است. مقاله را بخوانید تا مثالهای مفیدی را ببینید که چگونه میتوانید از این افعال عبارتی روزمره در جملات خود استفاده کنید.
بیشتر بخوانید : از سیر تا پیاز افعال دو کلمه ای در انگلیسی
برای اینکه این را در عمل به شما نشان دهیم، 15 مثال افعال عبارتی را همراه با معنی در این مقاله آورده ایم:
رسید به: رسیدن به
مثال: به محض اینکه به پیست اسکی رسیدیم، مستقیم به سمت پیست رفتیم.
برخاست (از): برخاست (از نشستن)
مثال: کلود از روی صندلی بلند شد و رفت تا چای درست کند.
بیرون آوردن (از): چیزی را برداشتن (از کیف، جعبه، اتاق و غیره)
مثال: لی چوب ماهیگیری خود را از گاراژ بیرون آورد و به ماشین خود برد.
بیرون رفتن: به کسی بگویید با عصبانیت از اتاق خارج شود.
مثال: برو بیرون!
پس گرفتن (از): چیزی را بازیابی کردن.
مثال: مل یک ماه پیش ماشین چمن زنی خود را به دیو قرض داد و سرانجام آن را از او پس گرفت.
وارد شدن: درگیر شدن در چیزی، شروع یک حرفه.
مثال: اولیویا تلاش می کند وارد روزنامه نگاری شود. او به تازگی یک دوره کارآموزی را در یک ایستگاه رادیویی شروع کرده است.
وارد شدن، شرکت کردن: در یک فعالیت موفق شرکت کردن.
مثال: وقتی ال دید که چند نفر از طریق فروش چیزهایی به صورت آنلاین کسب درآمد می کنند، تصمیم گرفت وارد این کار شود.
جلو افتادن، پیشرفت کردن (در): موقعیت خود را در محل کار بهبود بخشیدن.
مثال: کارولینا برای کمک به پیشرفت در کار به یک دوره آموزشی رفت.
تمام کردن کاری: کار را تمام کردن.
مثال: استیو روزهای جمعه زود از کار بیرون می آید تا بتواند به دنبال فرزندانش به مدرسه برود.
دور شدن: برای تفریح یا استراحت به جایی رفتن.
مثال: برای چند روز دور شدن و استراحت کردن عالی بود!
جان سالم به در بردن، قسر در رفتن: انجام یک کار اشتباه بدون اینکه به خاطر آن مجازات شوید.
مثال: متئو و خوانیتا بسیار شیطان هستند، اما مارتینا به آنها اجازه می دهد تا از این موضوع قسر در بروند.
بازگشتن از: بازگشت از.
مثال: زمانی که از دوچرخه سواری خود برگشتیم، هوا تاریک شده بود.
پاسخ دادن (به): پاسخ به تماس تلفنی یا ایمیل، تماس با کسی (همراه با پاسخ به یک سوال).
مثال: او از من خواست که در اسرع وقت به او پاسخ دهم.
بازگشتن به (انجام کاری دوباره): بعد از مدتی انجام ندادن کاری، دوباره شروع به انجام دادن کنید.
مثال: من اخیراً دوباره به دوچرخه سواری بازگشتم. از نوجوانی این کار را نکرده بودم.
کفاف دادن: پول کافی برای زنده ماندن داشته باشید.
مثال: نیک پول زیادی به دست نمی آورد، اما برای گذراندن اموراتش کافی است.