تاریخ : 1404,چهارشنبه 20 فروردين20:44
کد خبر : 533633 - سرویس خبری : یادداشت

مهدی جمشیدی؛

آغاز چرخه‌ی باطل: دولت بی‌برنامه، جامعه‌‌ی بی‌حافظه

به تاریخ باز گردیم‌. درباره‌ی مذاکرات دوره‌ی روحانی، رهبری نه شروع‌کننده بود و نه موافق، و همیشه به تلخی سخن می‌گفت و می‌گفت خوشبین نیست و برای مردم، یک تجربه‌ای خواهد شد.

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» یادداشت از مهدی جمشیدی*///؛ ۱. درباره‌ی مذاکره با شیطان بزرگ، دو نظر مطرح شده است:

الف. رهبری، مخالف است و دولت به ایشان تحمیل کرده و ایشان فقط توانسته مذاکره را به مذاکره‌ی غیرمستقیم، تقلیل بدهد.

ب. مذاکره‌ی غیرمستقیم، تاکتیک کنونی خود رهبری هم هست و مقصود ایشان این است که زمان بخرد یا از جنگ‌ جلوگیری کند یا از فتنه‌‌ی داخلی.

۲. به تاریخ باز گردیم‌. درباره‌ی مذاکرات

دوره‌ی روحانی، رهبری نه شروع‌کننده بود و نه موافق، و همیشه به تلخی سخن می‌گفت و می‌گفت خوشبین نیست و برای مردم، یک تجربه‌ای خواهد شد. این در حالی است که همان زمان، عده‌ای از انقلابی‌ها می‌گفتند برجام، تصمیم نظام - یعنی رهبری - است. امروز مشخص شده که اصل مسیر، غلط بوده و ما دچار خسارت محض شدیم. آیا رهبری خود را در این خسارت محض، شریک می‌داند؟ خیر. چرا؟ چون از ابتدا هشدار داد و نشان داد که دستگاه محاسباتی‌اش مانند دولت نیست و نظریه‌اش، مقاومت است نه مذاکره.

۳. گره‌ی مسأله، اینگونه گشوده می‌شود که روحانی در انتخابات، شعار مذاکره داد و این شعار، رأی آورد و رهبری به این دلیل نخواست مقابل رأی بخشی از جامعه بایستد، نه اینکه خودش موافق راهی بود که در نهایت به خسارت محض ختم شد.  رهبری در پی تحمیل به جامعه نیست و نمی‌خواهد هدایتش، دیکتاتورمآبانه باشد.

۴. امروز هم داستان، از این قبیل است. مسأله این است که مذاکره، بدنه‌ی اجتماعی دارد و اینطور القا شده که تحریم، مانع معیشت است و مانع تحریم نیز عدم‌مذاکره، و مانع مذاکره نیز رهبری. به این واسطه، مصلحت کلان اقتضا می‌کند که رهبری به سطحی از مذاکره، رضایت بدهد. موضع حقیقی رهبری، همان است که مذاکره را عاقلانه و شرافتمندانه ندانست و به تجربه، استناد کرد و مذاکره را هرگز مفید ندانست. موضع امروزین ایشان، موضع مصلحتی است نه حقیقتی. و آنچه موجب این موضع ثانونی و عرضی شده، نگاه ایشان به فهم جامعه و فراهم‌سازی امکان انتخاب برای آن است. بخشی از جامعه، مایل است که راه غلط را دوباره برود؛ هرچند ایشان دو ماه پیش، این راه را با تعابیر غلیظ و قاطع، نفی کرد.

۵. دولت، نه وزیر اقتصاد دارد و نه برنامه‌ی اقتصادی، و در عین حال، به دنبال گشودن گره‌ اقتصاد از طریق مذاکره با ترامپ است. حکایت دولت، حکایت بی‌عُرضه‌گی و کارنابلدی است. جامعه نیز چون دچار بی‌حافظه‌گی است و حتی دیروزش را به یاد نمی‌آورد، مایل به تکرار چندباره‌ی تجربه‌های غلط است. البته این مردک قمارباز، کسی نیست که تعهد بشناسد. دوباره در پی سراب به راه افتاده‌اید. دوباره تعلیق اقتصاد، شرطی‌شدن معیشت، سیاست التماسی، اعتماد به دشمن، خسارت محض، تجربه‌ی تلخ، دروغ سایه‌ی جنگ، معامله بر سر عناصر قدرت، عقب‌نشینی غیرتاکتیکی و ... . افسوس که فهمی از «دلیلِ تجربه» ندارید. امروز باد می‌کارید و فردا، طوفان درو خواهید کرد. پس توجیه نتراشید و فلسفه نبافید برای تصمیمی که برخاسته از همراهی مبتنی بر تنگنای مصلحت است و هیچ گشایشی نیز در پی نخواهد داشت.

۶. باور نکنید که رهبری، از اصالت‌ها و مواضع قاطع و حتمی خویش بریده است و یا خواهد برید. ایشان همان است که در دورۀ نهضت بوده است؛ همچون امام خمینی. رهبری، محافظه‌کار و عمل‌گرا نبوده و نخواهد بود. اما شرایط بیرونی و وضع عینی، همواره در اختیار رهبری نیست و ایشان نیز نمی‌تواند بی‌اعتنا به موقعیّت، تصمیم بگیرد. این موقعیّت، حاصل گفتمان اجتماعی است و گفتمان اجتماعی را نیز نخبگان و خواص می‌سازند و بر جامعه حاکم می‌کنند. ازاین‌رو، اگر اختلال و نقصانی در گفتمان اجتماعی وجود دارد و رهبری به‌ناچار، آن را در نظر می‌گیرد و قدری از وادی حقیقت به وادی مصلحت پا می‌گذارد، جملگی ناشی از انفعال و بی‌عملیِ بسیاری از نخبگان و خواص جبهۀ انقلاب است. آنان که باید در روح مذاکره با آمریکا، معنای عدم‌عقلانیّت و عدم‌شرافت را می‌دمیدند و آن را بی‌فایده و بلکه مضر تصویر می‌کردند، چنین نکردند. صورت ذهنیِ جامعه از مذاکره، کودکانه و ساده‌انگارانه است و گویا به واسطۀ قدرت اغوای روایت‌های لیبرال‌های ایرانی، حتی تجربه‌های عینی و متعدّد و مستمر نیز از ایجاد تنبّه و رشد و عقلانیّت در بخشی از جامعه، ناکام هستند.