تاریخ : 1399,شنبه 07 تير15:58
کد خبر : 361237 - سرویس خبری : یادداشت

سیدفرشید جعفری

محور مقاومت از غرب آسیا تا کارائیب

با عنایت به اینکه ایالات متحده به ترغیب و تشویق همه‌ی دولت های جهان برای اعمال تحریم علیه ج.ا.ایران پرداخت ،لازم بود که دایرهی مقاومت از سطح منطقه فراتر رود و بعد جهانی به خود بگیرد .از این رو مرحله سوم مقاومت با اعزام نفتکش های ج.ا.ایران به منطقه ی کارائیب و مشخصا کشور ونزوئلا آغاز شد.پنج نفتکش ایرانی با پرچم ج‌ا.ایران فرآورده های نفتی خود را به سواحل ونزوئلا رساندند.

«خبرنامه دانشجویان ایران»: سید فرشید جعفری// میان شناخت مبتنی بر دانش و شناخت مبتنی بر فهم تفاوت معنا داری وجود دارد.بر مبنای این تفاوت می توان ناکامی ایالات متحده در مهار حداکثری ج.ا.ایران را تفسیر کرد.

یکم
ایالات متحده بعد از جنگ دوم جهانی استیلای خود را بر سیاست بین الملل نهادینه کرد ،این استیلا بر دو رکن قدرت ذهنی و قدرت مادی استوار بود .قدرت ذهنی بر محور اندیشهی لیبرالی با دو بازوی دمکراسی و سرمایه داری قرارداشت و قدرت مادی بر محور  نظامی گری با دو بازوی توانمندی مالی و سلطه بر نهادهای بین المللی پی ریزی شده بود.این استیلا با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی جهان‌شمول شد.دهه ی نود میلادی اوج قدرت ذهنی و مادی ایالات متحده بود .نتیجهی این استیلا این بود که همه‌ی دولت های جهان در ذیل پارادایم فکری و مادی ایالات متحده قرار گرفتند.این فکر مورد پذیرش دولت های جهان قرار گرفت که دولت های که لیبرالیسم را با تمام ارکانش بپذیرند با یکدیگر وارد کارزار و جنگ نمی شوند و این کلید صلح و امنیت بین المللی ست.دخالت ایالات متحده در گوشه و کنار جهان با هدف استقرار دمکراسی صورت گرفت.البته هدف نهایی و پنهان ایالات متحده در اشاعه فکر لیبرالیسم و دموکراسی بیشتر برای هموار کردن استیلای خود بود .یعنی اینکه اگر همه‌ی دولت های جهان در ذیل الگوی فکری و مادی ایالات متحده قرار بگیرند،آن کشور از کانال مراکز تحقیقاتی و اندیشکده های خود هم شناخت مبتنی بر دانش و هم شناخت مبتنی بر فهم دولت های جهان را به قصد مهار  آن ها و استیلا بر آن ها حاصل می کنند و ایالات متحده استراتژی های سیاست خارجی خود را بر مبنای آن دانش و فهم تدوین و به اجرا می گذارند.

حقیقت این است که دانستن و فهمیدن دیگری زمانی حاصل می شود که این دیگری از جنس خود باشد.و استیلا بر دیگری بدون دانستن و فهمیدن دیگری مقدور نمی باشد.فلسفه اشاعه لیبرالیسم و گسترش دموکراسی در سراسر جهان این است که آن دولت سایر دولت های جهان را از جنس فکری و مادی خود سازد تا دانستن و فهمیدن آن ها با هدف استیلا آسان گردد.

دوم
در اوج استیلای ایالات متحده و اوج رقابت با اتحاد جماهیر شوروی و جنگ سرد و مشخصا در سال ۱۹۷۹ میلادی، انقلابی در یکی از دولت های غرب آسیا به وقوع پیوست.این انقلاب بر خلاف سایر انقلاب های جهان که در چارچوب الگوی فکری و مادی لیبرالیسم و یا مارکسیسم به وقوع میپیوست ،یک انقلاب دینی بود.معنای این انقلاب در واقع کنده شدن از متن لیبرالیستی و سکولاریستی دولت های جهان بود .براییک دولتی که ساختار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آن دستخوش تغییر بنیادی شده و مبنای دینی پیدا کرده است ،زیستن در جهانی که اساس آن بر مبنای الگوی فکری و مادی لیبرالی شکل گرفته است امر بسیار دشواری بود.برای این دولت دینی آن هم از نوع اسلامی _شیعی تنها یک مفهوم و یایک سیاست و استراتژی می توانست حیات آن را تضمین کند و آن هم مفهوم ،سیاست و استراتژی «مقاومت»بود.مقاومت تنها امری بود که در همه ی انقلاب های جهان برای انقلابیون و دولت های برآمده از انقلاب مغفول مانده بود و آرمانهای آن انقلاب ها بعد از مدتی به فراموشی سپرده شده بود ‌و دولت های هژمون توانسته بودند آن ها را دوباره در ذیل الگوی خود قرار دهند .اما بنیان انقلاب اسلامی هم در حوزه ی داخلی و هم در حوزهی خارجی بر مبنای مقاومت شکل گرفت.

این مقاومت از ابتدای انقلاب تا اکنون سه مرحله را پشت سر گذاشته است.مرحله ی نخست  مقاومت در برابر فشار حداکثری ایالات متحده و متحدین اروپایی با ابزار دولت بعثی عراق  در قالب جنگ هشت ساله انجام گرفت که غایت این مقاومت ، حفظ مرز های متعارف ملی در غرب کشور بود که با موفقیت به پایان رسید.

مرحله ی دوم مقاومت از سطح ملی فراتر رفت و بعد منطقه ای به خود گرفت .و آن زمانی بود که داعش ظهور کرد و به توسعه طلبی ارضی خود در غرب آسیا پرداخت .ج.ا.ایران در این مرحله ضروری بود که دایره مقاومت خود را گسترش دهد و فراتر از مرزهای خود به تعریف آن بپردازد.بنابر این لازم بود که تفاوتی بین مرزهای سیاسی خود و مرزهای فرهنگی و دینی خود قائل شود.

در مرحله دوم مرز های فرهنگی ایران با محوریت دیانت اسلامی -شیعی در منطقه ی غرب آسیا تعریف شد.یعنی دولت هایی که اکثریت مردمان شان مسلمان هستند در ذیل پارادایم نظام دین مدار اسلامی ایران قرار می گیرند و بر ج.ا.ایران فرض است که شعاع مقاومت و دفاع را را تا مرزهای فرهنگی و دینی در منطقه ی غرب آسیا گسترش دهد‌.پیشقراول این مقاومت که من بعد تحت عنوان «محور مقاومت» از آن یاد می شود سردار شهید قاسم سلیمانی بود.عملیات های نظامی سپاه قدس ایران در دفع داعش اعلام وجود ج.ا.ایران به عنوان قدرت منطقه ای در غرب آسیا بود.قدرتی که لیبرال و سکولار نبودو از جنس قدرت های بزرگ حاضر در منطقه یعنی ایالات متحده و دولت های اروپایی هم نبود.مرحله ی دوم مقاومت با دفع داعش و نقش برجسته ی سپاه قدس ایران در منطقه و اعلام پیروزی سپهبد شهید قاسم سلیمانی بر داعش پایانیافت.عقده ی این پیروزی با شهادت سپهبد قاسم سلیمانی توسط ایالات متحده خالی شد .غافل از اینکه دراین مکتب قاسم سلیمانی ققنوس دیگری بود که از خاکستر عزیزش ققنوس دیگری سر بر می آورد.

اما ایالات متحده به هر صورت ممکن باید ج.ا.ایران را در مسیر خود قرار دهد تا استیلای بریده شده ی خود را از زمان انقلاب اسلامی مجددا برقرار نماید .از این رو با خروج از برجام و اعمال تحریم های همه جانبه علیه ایران در صدد بر آمد رفتار آن کشور را به گونه ای تغییر دهد که بتواند بر این کشور استیلا بیابد.از این رو مرحله ی سوم مقاومت ج‌ا.ایران آغاز شد.

با عنایت به اینکه ایالات متحده به ترغیب  و تشویق همه‌ی دولت های جهان برای اعمال تحریم علیه ج.ا.ایران پرداخت ،لازم بود که دایرهی مقاومت از سطح منطقه فراتر رود و بعد جهانی به خود بگیرد .از این رو مرحله سوم مقاومت با اعزام نفتکش های ج.ا.ایران به  منطقه ی کارائیب و مشخصا کشور ونزوئلا آغاز شد.پنج نفتکش ایرانی با پرچم ج‌ا.ایران فرآورده های نفتی خود را به سواحل ونزوئلا رساندند .جهانیان در انتظار واکنش نظامی ایالات متحده بودند اما کشور مذکور واکنشی از خود نشان نداد و به این ترتیب با اسکورت نظامی نیروی دریایی ونزوئلا محور مقاومت از غرب آسیا به کارائیب کشیده شد و این آغاز مرحله سوم مقاومت با هدف ایجاد تمدن اسلامی ست. که با کامیابی ج.ا.ایران پایان خواهد یافت.

سوم
همانگونه که پیشتر اشاره شد عمده دلیل ناکامی ایالات متحده در شکستن مقاومت ج.ا.ایران به جنس و ماهیت اسلامی بودن دولت ج.ا.ایران بر می گردد.یعنی ایالات متحده دانش و اطلاعات گسترده ای نسبت به جمهوری اسلامی ایران دارد.اما به دلیل ماهیت متفاوت و منحصر به فرد بودن  این دولت قادر به فهم این دولت نیست.تمام سعی آن کشور این است که با تغییر ماهیت ج.ا.ایران از یک دولت دین‌مدار به یک دولت سکولار و لیبرال بتواند دولت مذکور را بفهمد و سپس استیلای خود را بر آن بر قرار کند.دولت ایالات متحده درفهم مفهوم مقاومت بر مبنای مفهوم شهادت که یک امر کیفی ست ،عاجز است ،از همین رو این عجز و ناتوانی، سیاست خارجی آن کشور را دچار سر در گمی و بلاتکلیفی قرار داده است .فهم بر خلاف دانستن زمانی حاصل می گردد که یک دولت بتواند در افق فکری دولت دیگر قرار دهد ‌ایالات متحده نمی تواند از منظر ج.ا.ایران به جهان بنگرد.چرا که یک دولت سکولار نمی تواند خود را در چشم انداز یک دولت دین مدار قرار دهد.

*استاد روابط بین الملل


کد خبرنگار : 85