کد خبر: 144371

چرا مذاکرات قفل شده است؟

خبرنامه دانشجویان ایران: از همان زمان که ساموئل هانتینگتون غلبه و تجزیه کمان خاور میانه را شرط بقای حاکمیت جهانی ژاندارم آمریکایی دانست غرب به دنبال یک برنامه استراتژیک بدون توقف برای تجزیه خاورمیانه افتاد. اولین قدم پیش از سال 1948 یعنی با قطعی شدن نیاز به یک دولت اختلافی در حاشیه خاور برداشته شد و رژیم اشغالگر قدس تشکیل گردید تا نقش یک سرباز اختلافی را برای همیشه بازی کند.

به گزارش خبرنگار«خبرنامه دانشجویان ایران»؛ آمریکا و غرب برای این منظور بهای سنگین تاریخی را پرداخته است و هدفش راهبردی تر از آن است که طی مذاکره آن هم با دشمن انقلابی خود از آن کوتاه بیاید. شکی نیست که پنتاگون سال ها پیش نقشه خاور میانه نو را طراحی کرده و قدم به قدم در حال ترسیم نقشه خود یعنی تجزیه آن به کشورهای فرقه ای کوچک و ضعیف شده است. در این راه و در شرایط حساس فعلی ماکت عملگرای غرب در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی باید بیش از پیش مورد حمایت قرار گیرد. کاخ سفید و 5+1 به هیچ وجه حاضر نیست از امنیت سرزمین های اشغالی و تسهیل روند این رژیم صرف نظر کند و بی راه نیست اگر در مذاکرات این مطالبه را از سوی غربی ها به عنوان مهمترین عامل مسدود کننده قلمداد کنیم.

در این راستا یکی از سخنان عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی نیز موید ادعای ماست. وی با طرح این سئوال که خواسته 1+5 از ایران چیست، گفت: «تامین امنیت اسرائیل» عامل مهم به نتیجه نرسیدن مذاکرات است.

اما ما این مذاکرات را با عنوان مذاکرات هسته ای می شناسیم. در حالی که غرب هدف اصلی خود را در پشت این عنوان مخفی می کند تیم مذاکره کننده ما نیز در واقع از ابزار مسائل هسته ای برای هدف اصلی دولت یعنی رشد اقتصادی سود می جوید.

نباید فراموش کنیم که رسانه های حامی دولت و اصلاح طلبان و مطبوعات نزدیک به جریان کارگزاران سابق در ماه های پیش از انتخابات خرداد 92 تمام تلاش خود را برای تاکید بر ضعف های دولت دهم به کار گرفتند تا دولت جدید با شعار "بهبود معیشت" بتواند در مقابل این ضعف بزرگ نمایی شده قدرت را در دست بگیرد. به عبارتی دولت با این شعار روی کار آمده و بیشترین انتظار را برای تحول در این حوزه متوجه خود ساخته است. طبیعتا در چنین شرایطی تدابیر اقتصادی به دو بخش رفع موانع و یافتن راهکار برای رشد تقسیم می شوند. بخش اول یک شاه کلید اساسی دارد و آن رفع تحریم هاست. دولت روحانی برای بقا نیاز به رفع تحریم ها دارد و این انتظار در افکار عمومی را نیز خودش ایجاد کرده است. کوتاه آمدن از این موضع در واقع به معنای از دست دادن بخش زیادی از پایگاه های اجتماعی آن است. هر چند بخش دوم یعنی یافتن راهکارهای توسعه اقتصادی موثر تر از تزریق داروهای تسکین بخش اقتصادی مثل رفع تحریم هاست اما به هر حال روحیه مدیریتی کابینه شرایط فعلی را اینچنین رقم زده است.

البته غرب هم بر این مطالبه تیم ایرانی اشراف دارد چنانکه مایکل مان، سخنگوی مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، اهمیت مذاکرات نیویورک را در حدی دانسته بود که قادر است کلیدی برای باز شدن گره هایی باشد که در مذاکرات وین و بعد از آن هنوز باز نشده اند. وی با اشاره به ادامه گفتگوهای هسته‌ای ایران و گروه 1+5 در نیویورک در «تمام سطوح» افزود "هدف از مذاکرات هسته‌ای ایران در نیویورک پیشرفت در مسائل اصلی یک راه‌حل احتمالی جامع و متمرکز بر غنی‌سازی و لغو تحریم‌ها، است."

به تعبیر دیگر، همین دو جمله کوتاه از مایکل مان نشان می دهد که اولاً اصلی ترین اختلافاتی که موجب قفل شدن توافق ها شده است، «ظرفیت غنی سازی و لغو تحریم ها» است. بنابراین، مسیر استدلال وی این است که طرفین در این مجال مذاکراتی، دو مساله کلیدی مذکور را مورد توافق قرار دهند.

اما آیا توافق در این دو زمینه دست یافتنی است؟
در دیپلماسی، ما همیشه به شفافیت کامل نیاز نداریم اما مخفی شدن اهداف اصلی طرفین در مذاکرات پشت مساله هسته ای به حدی است که گاهی دو طرف از درک مطالبات هم و زبان دیپلماسی یکدیگر عاجز می مانند و به کرات رفتارهای انفعالی را مرتکب می شوند که تحریم های جدید غرب یکی از این نمونه هاست.

به نظر می رسد زمانی قفل اصلی مذاکره باز خواهد شد که دست کم یکی از طرفین ابزار هسته ای را کنار گذاشته و با رویکرد مستقیم یا حداقل به کمک روش دیگری هدف خود را پیگیری کند.

اما با همه این تفاصیل نباید فراموش کنیم که مذاکره با دشمن آشکار برای مصالحه انجام نمی شود بلکه برای دفع ضررهای حداکثری و جذب منافع صورت می گیرد. این در حالی است که تیم مذاکره کننده ایرانی به دنبال یک رابطه  و توافق دائمی و فراگیر در همه ابعاد بوده و با یک اشتباه محاسباتی در دشمن شناسی مواجه شده است. بازتعریف هدف مذاکرات در دستگاه دیپلماسی و اتخاذ تاکتیک های مستقیم تر شاید تنها راه پیش برنده در مذاکرات آتی باشد.