کد خبر: 177362

علی عبدی

آیا رهبری با روند مذاکرات و توافق موافق‌اند؟

فلان اتفاق زیر نظر رهبری است... رهبری از فلان تصمیم خبر دارد؛ مگر می شود فلان توافق مهم رخ دهد و رهبری از آن بی خبر باشد؟! چون رهبری از فلان ماجرا مطلع است پس آن ماجرا مورد تایید ایشان است.

خبرنامه دانشجویان ایران: فلان اتفاق زیر نظر رهبری است... رهبری از فلان تصمیم خبر دارد... مگر می شود فلان توافق مهم رخ دهد و رهبری از آن بی خبر باشد؟! ... چون رهبری از فلان ماجرا مطلع است پس آن ماجرا مورد تایید ایشان است...

علی عبدیدر یادداشتی ارسالی به «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ به بررسی این شبهه پرداخته است: مدتی است که سخنانی از این دست بین برخی از مردم و مسئولین بمنظور تایید مذاکرات هسته ای صورت گرفته در دولت یازدهم دهان به دهان می چرخد، گرچه این جنس حرف ها به جهت اهمیت تایید یا رد تصمیم یا مسئله ای خاص از سوی رهبر و امام وقت جامعه، سابقه ای به سبقه شکل گیری حکومت اسلامی دارد، اما در دو سال اخیر و پس از روی کارآمدن دولت یازدهم، هم پرکاربرد تر گشته، و هم ضریب نفوذ آن در مخاطبان بالاتر رفته است.

حال سوال اساسی این است که آیا رهبری جامعه در همه امور کشور، و یا حتی همه امور مهم و سرنوشت ساز دخالت می کنند؟ آیا همه تصمیمات مهم زیر نظر ایشان و با اعمال این نظرات اتخاذ می گردد؟ و سوال مهم دیگر اینکه آیا زمانی که رهبری بر تصمیمات مهم نظارت دارند و قصد اعمال نظر نیز دارند، همه نظرات رهبری امکان پیاده گشتن و به مرحله اجرا رسیدن را پیدا می کند؟ به تعبیر دیگر آیا رهبری می تواند و می خواهد تحت هر شرایطی همه تصمیمات خود را که احساس می کند به صلاح جامعه می باشد، به منصه ظهور برساند؟

برای پاسخ دادن به این سوالات باید کمی از حافظه تاریخی و وقایع رخ داده در تاریخ صدر اسلام و تاریخ انقلاب اسلامی کمک بگیریم.

از مهمترین رویدادهای دوره خلافت امیرالمومنین(ع) می توان به جنگ صفین و ماجرای حکمیت اشاره کرد. در این واقعه مقرر گشت از هرکدام از سپاه حضرت علی(ع) و معاویه، یک نفر بعنوان حکم تعیین گردند و پس از مذاکره با یکدیگر تکلیف آینده حکومت و شخص حاکم آن را معین کنند. از طرف معاویه، عمروعاص به نمایندگی معرفی شد و از سوی امیرالمومنین(ع)، ابوموسی اشعری برای این امر فرستاده شد. در تاریخ آمده است که امیرمومنان(ع) با انتخاب ابوموسی اشعری به شدت مخالف بوده اند، پس علت این انتخاب که منجر به خلع امیرالمومنین (ع) از حکومت توسط فریب خوردن ابوموسی شد چه بوده است؟

در اسناد تاریخی نقل شده که حضرت علی(ع) بدلیل اصرار سپاهیان، به این انتخاب تن دادند. نکته جالب آن است که در تاریخ تاکید گشته اصرار سپاهیان بدلیل روحیه میانه طلب و میانه رو بودن ابوموسی اشعری می باشد زیرا که در جنگ جمل امام به او که حاکم کوفه بود دستور داد مردم کوفه را برای رویارویی با سپاه ناکثین بسیج کند، اما ابو موسی به این بهانه که این کار فتنه‌انگیزی است از اطاعت امام خودداری کرد، و حتی از مردم خواست به کمک هیچ گروهی نشتابند تا از فتنه به دور باشند.

کمی پیش از پیروزی انقلاب مردم ایران در سال 57، معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران(ره)، مرحوم مهندس بازرگان را به سمت نخست وزیر دولت موقت برگزید. اما بعد از گذشت نزدیک به 9 ماه از پیروزی انقلاب، با بوجود آمدن شکاف ها و اختلاف نظرهای فراوان بین انقلابیون و امام امت با مرحوم بازرگان، حضرت امام خمینی(ره) وی را از این سمت برکنار کرد. مشابه همین اتفاق در ماجرای انتخاب و عزل مرحوم منتظری از مقام نیابت ولایت فقیه رخ داد و امام(ره) بعد از مدتی از انتصاب وی به این سمت، ایشان را عزل کردند. امام خمینی(ره) در نامه 68/1/8 خود به حسینعلی منتظری، مطالب در خور تاملی پیرامون دلایل انتصاب و عزل مهندس بازرگان و خود منتظری، و همچنین نگاهشان به بنی صدر می نویسد: " والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل‌کرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. والله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. والله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم."

پس امام چرا تن به انتخاب مهندس بازرگان و مرحوم منتظری دادند؟!

"دوستان امام، آقای مهندس بازرگان را برای نخست‌وزیری موقت انتخاب و پیشنهاد کردند. امام مخالف بودند، اما به واسطه احترام به نظر دوستان قبول کردند." این پاسخ را حاج سیداحمد خمینی می دهد و خود امام نیز در مراسم معارفه مهندس بازرگان میگویند " شورای انقلاب ما پیشنهادشان این بوده است که ایشان رئیس دولت باشند ". راجع به انتخاب مرحوم منتظری نیز امام(ره)، در همان نامه 68/1/8 می گوید که نظر دوستان را برای انتصاب ایشان پذیرفته اند.

در دوره زعامت حضرت آیت الله خامنه ای (دامت برکاته) نیز مشابه این اتفاقات زیاد رخ داده است، تصمیمات و وقایعی که به ظاهر رهبری جامعه از آن ها آگاه است، اما اینگونه نبوده است و ایشان تا مدت ها مخالفت خود و دلایل آن را با صراحت و در همان مقطع، و به قصد جلوگیری فوری از انجام آن اعلام نکرده اند.

قطعاً مهمترین نمونه این اتفاق مربوط می شود به نوع مواجهه رهبری معظم انقلاب با مذاکرات هسته ای در دوره اصلاحات. در این دوران پس از آنکه دولت گام به گام از حقوق هسته ای کشور عقب نشینی کرد تا جایی که غربی ها تمام تاسیسات هسته ای را پلمپ، و حتی تحقیقات هسته ای و رشته های دانشگاهی مربوط به دانش هسته ای را نیز از بین برد و کنار نهاد، آیت الله خامنه ای در 10مرداد 84 و دو روز پیش از روی کار آمدن دولت نهم، دستور از سرگیری فعالیت های هسته ای و فک پلمپ تاسیسات هسته ای را صادر کردند. در همین راستا نیز ایشان در دی ماه سال 86 و در جمع دانشجویان فرمودند: " دو سال تعلیق موقت کردند. اول گفتند تعلیق موقت کنید. ما هم به خیال داوطلبانه و موقت بودن، تعلیق کردیم فایده اش چه شد؟ هر وقت اسم برداشتن از تعلیق آمد یک قشقرق در سطح دنیا و رسانه ها به پا کردند که ایران می خواهد تعلیق را بردارد. عقب نشینی، و این برای ما تجربه ای شد. من هم در آن زمان گفتم، در جلسه مسئولین که پخش شد: « اگر بخواهند روند مطالبه پی در پی را ادامه دهند بنده خود وارد میدان می شوم ».  همین کار را هم کردم. بنده گفتم، روند عقب نشینی باید متوقف شود و تبدیل به روند پیش روی شود؛ و اولین قدمش هم باید درهمان دولتی برداشته شود که عقب نشینی در آن صورت گرفته."

حال نکته اساسی این است که مگر آن مذاکرات با غربی ها زیر نظر رهبری نبود؟! قطعاً ایشان بی خبر نبوده اند، پس چرا تا قبل از 10 مرداد 84 دستور لغو توافقات صورت گرفته بین دولت اصلاحات و غربی ها را صادر نکردند؟!

با پاسخ به این پرسش می توان به سوالات ابتدای یادداشت نیز پاسخ داد، می توان گفت که آیا می شود رهبری با مذاکراتی خاص و روند آن مخالف باشند اما در مقطعی آن را به صراحت اعلام نکنند یا خیر.

پاسخ این پرسش را رهبری معظم انقلاب در 12 آبان 92 و دراجتماع دانشجویان و دانش آموزان به صراحت دادند: " یک دهه قبل در مذاکرات با اروپایی ها، با نوعی عقب نشینی، تعلیقی را که در واقع تحمیل شده بود، پذیرفتیم اما بعد از دو سال تعلیق و تعطیلی بسیاری از کارها، همه فهمیدیم که حتی با این گونه کارها، مطلقاً امیدی به همکاری طرفهای غربی وجود نخواهد داشت."

بنابراین با استناد به تصمیم امیرالمومنین علی(ع) در انتخاب ابوموسی اشعری، انتصاب مهندس بازرگان و مرحوم منتظری توسط امام خمینی(ره) و همینطور شیوه مواجهه مقام معظم رهبری با روند مذاکرات هسته ای در دوران اصلاحات، می توان این نتیجه را استنتاج کرد که لزوماً گرفته شدن تصمیمات مهم تحت لوای نظارت رهبری جامعه، به معنی مورد تایید بودن آن تصمیمیات توسط رهبری وقت حکومت نیست. یک رهبر، برای هدایت مردم خود بسوی فلاح و رستگاری، و جلوگیری از شقاوت آنان، احتیاج به همراهی و پذیرش عقلی و قلبی رهنمودهای خود توسط مردم دارد.

براساس تحلیل نگارنده، اگر امروز رهبری در جریان مذاکرات هسته کمترین میزان دخالت را دارند، نه بدلیل موافقت ایشان با روند در حال اجرا، بلکه به گفته خودشان برای بالا رفتن ظرفیت فکری و تحلیلی مردم، و فهمیدن این نکته است که مطلقاً امیدی به همکاری طرف های غربی نباید وجود داشته باشد و مسیر پیشرفت کشور، فقط و فقط، تکیه به توان داخلی است نه چشم دوختن به دست دیگر کشورها: " به مذاکرات جاری خوش بین نیستم چرا که معلوم نیست نتایجی را که ملت انتظار دارد به همراه بیاورد اما معتقدیم این تجربه ایرادی ندارد به شرط اینکه ملت بیدار باشد و بداند چه اتفاقی دارد می افتد...باذن الله از این مذاکرات ضرری هم نمی کنیم بلکه تجربه ای در اختیار ملت قرار می گیرد که مثل تجربه تعلیق موقت غنی سازی در سالهای 82 و 83، ظرفیت فکری و تحلیلی مردم را بالا خواهد برد."

اگر رهبری انقلاب در سال 84 نیز ورود پیدا کردند و آن دستور تاریخی را مبنی بر آغاز بکار مجدد فعالیت های هسته ای صادر کردند، علت تنها بیدار شدن مردم و رویگردانی از تفکرات خودباخته و غرب پرست دولت اصلاحات، و گرایش بیش از قبل به تفکرات ناب انقلاب اسلامی بود. امروز هم اگر همان مطالبه عمومی سال 84 توسط مردم شکل گیرد، رهبری معظم انقلاب تصمیمی تاریخی تر خواهند گرفت...

* فعال سیاسی و دبیر سیاسی سابق اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل