کد خبر: 206456

شخصیتی پیچیده با استراتژی‌های پیش افتاده؛

کنکاشی بر شاخص‌های یک انقلابی تا خود شاخص‌پنداری یک رئیس جمهور

محمود احمدی نژاد قطعا یک پدیده در سپهر سیاسی جامعه ایران است. آنجایی که بدون حمایت تشکیلاتی و حزبی خاص، به مسند قدرت رسید و توانست در دوره اول ریاست جمهوری خود مولد خدمات رفاهی زیادی برای جامعه شود.

خبرنامه دانشجویان ایران: محمود احمدی نژاد قطعا یک پدیده در سپهر سیاسی جامعه ایران است. آنجایی که بدون حمایت تشکیلاتی و حزبی خاص، به مسند قدرت رسید و توانست در دوره اول ریاست جمهوری خود مولد خدمات رفاهی زیادی برای جامعه شود.

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ حضور احمدی نژاد در مسند قدرت، بدون حمایت نخبگان دو جریان سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب بود از این رو وی هیچ گاه خود را وام دار هیچ جریانی نمی دانست، اما رفتار و کردارش از وی یک اصوگرا کامل ساخته بود، اصولگرایی که هیچ وقت قواعد بازی در تشکیلات را نخواست و یا نتوانست بپذیرد. بسیاری از کارشناسان سیاسی به این امر واقف اند که تمام سرمایه اجتماعی احمدی نژاد، خود اوست و تمام تلاش و داشته هایش را- خواسته و یا ناخواسته- بر روی خودش سرمایه گذاری کرده است. این سرمایه گذاری شخصی یک بازی با نتیجه متضاد است، چرا که یا فرد  بدل به قهرمان می شود و یا او را از عرش به فرش خواهد آورد. گویی احمدی نژاد در تلاش بود تا به قهرمان و نماد غرور ملی در عرصه سیاسی بدل شود. اما برای این کار استراتژی وی بسیار ساده و پیش افتاده بود. «به مبارزه طبیدن تمام مخالفین خود». این نوع سیاست ورزی در داخل و خارج از کشور شاید برای او نامی دست و پا کرد، اما او این نکته را نیز به خوبی فهمید که سیاست بیش از آنکه عرصه زورآزمایی شخصی باشد، میدان برنامه ریزی و بازی با مهره هاست، میدان سیاست بیش از آنکه متاثر از احساسات انباشه شده باشد از عقل مداری صرف تبعیت می کند. در واقع یکی از نقصان های جدی در رفتار محمود احمدی نژاد عدم رفتار عقلایی در سیاست داخلی و خارجی بود. «حمله به دل هدف» که استراتژی سیاسی وی بود بسیار ساده، قابل پیش بینی و پیش افتاده بود.

در واقع وقتی رفتار سیاسی احمدی نژاد را تحلیل می کنیم به این نکته خواهیم رسید که وی هیچ گاه یک پروژه منظم و منطقی را طرح ریزی نکرد تا به هدف برسد، بلکه در طول زمان بیشتر به عملیات های آنی دست زد (از نوع رفتارش با علی لاریجانی تا نحوه تعامل وی با هاشمی رفسنجانی) رفتاری که موجب شد بسیار ساده تر از آن چیزی که او پیش بینی می کرد و انتظارش را داشت، رفتارش تجزیه و تحلیل شود و مخالف وی توان او را با همین عملیات ها و البته تعریف ده ها عملیات ریز و درشت رسانه ای دیگر به فرسایش بکشند و او را مستهلک کنند. تا او بر خلاف مصلحت و باز بر مبنای احساسات حاکم بر رفتارش یازده روز خانه نشینی کند.

اما در این بین نکته ای مغفول مانده است و باید به خوبی تحلیل شود که احمدی نژاد نماد مطالبات انباشته شده مردم در سال 84 است. به اعتقاد نگارنده، نیروهای سیاسی انقلاب اسلامی در آن سال ها به خوبی توانسته بودند در مقابل فضای سلطنت مابانه برخی مسئولین و اشرافی گری آنان، گفتمان عدالت خواهی و ساده زیستی را تولید کنند و از این رو احمدی نژاد بیش از آنکه گفتمان ساز باشد، محصول گفتمان ایجاد شده از سوی مردم بود. لذا این نکته کوچک اما مهم را باید در پس تحلیل های خود داشته باشیم که وی هیچگاه یک گفتمان را تولید نکرد اما به خوبی در دل گفتمان ایجاد شده مردم قرار می گیرد و شاید بهتر است بگوییم احمدی نژاد در آن سالها آینه تمام نمای مطالبات مردم بود.

این نکته از آنجا دارای اهمیت دو چندان می شود که احمدی نژاد و حامیان وی این احساس را دارند که آن گروهی که توانست فضای تنفسی جدیدی را برای نیروهای انقلابی و اساسا خود انقلاب باز نمایند؛ اینها بوده اند. و از همین روست که چون تلقی مولد بودن گفتمان را برای خود قائلند در رویداد های بزرگ دیگر همانند بیداری اسلامی، به دنبال هژمون کردن گفتمان خود تحت عنوان بیداری انسانی رفتند. در خطوط بالا به این نکته اشاره شد که احمدی نژاد-خواسته و یا ناخواسته- تمام سرمایه اجتماعی حامیانش را بر روی خودش سرمایه گذاری کرد. این نوع رفتار فرد محوری را به وجود خواهد آورد که یقینا برای نیروهای انقلابی بسیار خطرناک است. چرا که در تفکر اسلامی و انقلابی شاخص ها بیش از افراد اهمیت دارند و ذوب شدن در یک فرد و او را خلاصه همه خوبی ها دانستند یقینا زمینه های انحراف از اصول و ارزش های را به وجود خواهد آورد. و می توان یکی از مداخل تحلیل انحراف را همین امر دانست.

از این رو زمانی که از انحراف سخن به میان می آید شاید هیچگاه منطور یک حلقه بسته مدیران اجرایی نباشد بلکه برداشت های کج از برخی از اصول انقلاب است. می توان نقد جدی را از این دریچه به منش احمدی نژاد و یاران وی وارد کرد که آنها خروجی یک گفتمان ایجاد شده از سوی مردم و مطالبات آنها بودند اما آنها به این نکته هیچ گاه واقف نشدند و از همین رو بود که برای خود ارزش مولد گفتمانی قائل شدند و در مقابل گفتمان اصل انقلاب اسلامی که حول محور ولایت تعریف می شد برای خود به دنبال گفتمانی در همان عرض بودند، تلاشی که در بحث بیداری انسانی قابل مجادله و گفتگو است.

البته تولید هر گفتمان سیاسی برای هر جریان سیاسی قابل پذیریش است و مشاهده می کنیم که خاتمی- به عنوان زمان دار امور اجرایی در آن دوران- مولد گفتمان دوم خرداد است که کاملا یک گفتمان وارداتی غربی بود و زاویه های جدی هم با گفتمان اصیل انقلاب اسلامی داشت اما این رفتار از کسانی که از ابتدا هم بسیاری از پیش فرض های انقلاب را قبول نداشتند قابل پذیریش است، اما این انتظار از احمدی نژاد به عنوان کسی که خودرا سرباز ولایت و تعبیر اولی تر فرزند انقلاب می داند بیشتر است و انتظار می رفت که وی بیشتر به دنبال تعریف پروژه های فکری-اجرایی برای تحقق دال های پیرامونی انقلاب اسلامی باشد و بیش از آنکه گفتمان ایجادکند، دست به تولید خرد گفتمان ها و یا کلان شعارها بزند، کاری که حسن روحانی با عنوان «تدبیر و امید» کرده است. البته روحانی و تیم او قادر به تولید یک گفتمان نبوده اند و توان آنها در حد ایجاد یک کلان شعار بوده است.

خلاصه آنکه «خودمحور پنداری» و «مولد گفتمانی» دو موضوعی است که یقیناً در هر دو بعد روش و منش احمدی نژاد را از اصول اصلی انقلاب به انحراف برده است. البته این نکته به معنی است که او یک نیروی انقلابی نیست؟ جواب منفی است، او یک نیروی انقلاب بوده است اما در تلاش بوده است و هنوز نیز بر این امر پافشاری می کند که وی بیش ولایت فقیه حامی و پیش برنده گفتمان انقلاب اسلامی است و از این روست که برای خود این حق را قائل است که اصول انقلابی را با قرائت تعریف کند. از این رو باید گفت که مفسر گفتمان انقلاب اسلامی ولی فقیه است و فرد دیگری و چون نیروهای اجرایی منظومه کامل تری از ولی فقیه در خصوص چشم اندازی انقلاب ندارند، نمی توانند در جایگاه مفسر اصول اساسی انقلاب قرار بگیرند و اگر علاوه بر ولی فقیه برای خود این حق تفسیر را قائل شدند به یقین راه انحراف را خواهند پیمود، حال این «تفسیر به رأی» را محمود احمدی نژاد انجام دهد و یا حسن روحانی، در نتیجه چیزی جز انحراف نخواهد بود.

* تحلیل از رضا حیدری

مرتبط ها