کد خبر: 250903

نگاهی به فیلم سینمایی «خفگی»؛

سوژه‌ای که خفه شد!

داستان فیلم خیلی پیچیدگی ندارد و حدس زدن اینکه پایان فیلم چه میشود خیلی سخت نیست. روایت داستان بسیار یکنواخت است و خوب بدتر از آن بازی بی حس نوید محمدزاده است که این بی میلی کاملا باعث آزار مخاطب می‌شود.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ طبق رسم خوب سینمای ایران و سه شنبه هایی که بلیط سینما نیم بهاست ما هم قصد رفتن کردیم و با نگاهی به فیلم های گیشه و آمار فروش و تعداد مخاطب، بازیگران و البته مهم تر کارگردان، فیلم خفه گی فریدون جیرانی را انتخاب کردیم.

فریدون جیرانی را پیش از اینکه با فیلم هایش بشناسیم با برنامه نقد و تحلیل سینمای ایران یعنی هفت می‌شناسیم و هر اندازه که می‌توان از ویژگی های به یادماندنی جیرانی در مقام مجری و برنامه ساز گفت متاسفانه اندکی از آن را هم نمی‌توانیم برای جیرانی کارگردان حداقل در این ساخته آخر بگوییم.

برسیم به فیلم خفه گی، انتخاب بازیگر به خوبی صورت گرفته و البته انتخاب الناز شاکردوست در نقش صحرا از برگ برنده های جیرانی بوده و باید گفت شاکردوست هم نسبتا توانسته نقش را خوب ایفا کند. نقطه مقابل اما بازی نوید محمدزاده در نقش مسعود است که گاها بی حس است و اصلا سنخیتی با بازی های قبلیش همچون ابد و یک روز را ندارد.

پیش از اینکه بیشتر وارد جزئیات فیلم شویم باید به سیاه و سفید بودن فیلم بپردازیم، جیرانی در سال های گذشته و در سریال تعبیر وارونه یک رویا که از شبکه یک پخش شد می‌خواست این ایده را اجرایی کند که نشد و حال در این فیلم دست به این ریسک زد و متاسفانه بسیار تاثیر منفی داشت. باید این سوال ها را پرسید چرا سیاه و سفید؟ اگر رنگی می بود چه می‌شد؟ هدف از سیاه و سفید کردن فیلم چیست؟

در ادامه باید گفت داستان فیلم خیلی پیچیدگی ندارد و حدس زدن اینکه پایان فیلم چه میشود خیلی سخت نیست. روایت داستان بسیار یکنواخت است و خوب بدتر از آن بازی بی حس نوید محمدزاده است که این بی میلی کاملا باعث آزار مخاطب می‌شود.

لابه لای داستان اصلی مطرح کردن داستان زندگی زهره همسایه صحرا و ازدواج با یک پیرمرد پول دار باز از آن کلیشه ها بود و خوب همان همیشگی که درپایان پیرمرد میرود و سر زن جوان بدون کلاه می ماند. البته وجود داستان زهره برای برجسته تر کردن جواب مثبت صحرا به مسعود در فیلم گنجاده شده است.

جدای از بحث های بالا اما فیلمبرداری مورد پسند است و برداشت پلان و سکانس ها به خوبی صورت گرفته و در بحث دکوپاژ و تضاد بین کهنه و نو از جمله در وسایل که کار جالبی بود ولی باز بحث اینکه هدف چه بود مطرح است.

اما از هر قسمتی عبور کنیم از موسیقی نمی‌توان در ساخته آخر جیرانی عبور کرد. استفاده از موسیقی در تمام فیلم نسبتا خوب است بویژه موسیقی دوبخش فیلم با اینکه یک مورد مشترک برای هر دو مورد استفاده شده ولی انتخاب موسیقی و استفاده آن به جا و مناسب بوده اول در صحنه عاشقی و دوم در اوج تنفر.

درست است که خفه گی در مدت کوتاهی به فروش 2 میلیاردی رسید اما به نظر می‌رسد که این فروش بیشتر سوء تفاهم است با اسامی بازیگران، کارگردان و... و اینکه در کنار مباحث و صحبت‌های بالا اما باز وجود فیلم ها در ژانر ها و نگاه‌های مختلف برای سینمای ایران لازم است. پس اگر وقت کردید و فیلمی دیگر در گیشه نبود خفه گی را هم ببینید.

* گزارش از محمد زادمهر