کد خبر: 266570

درباره دولت بدون پروژه و برجامی که رو به موت است؛

در حال احتضار

خروج آمریکا همه کاسه و کوزه‌ها را در هم ریخت و فضایی را به وجود آورد که خیلی‌ها را به این جمع‌بندی رساند که دولت دوازدهم را از این پس دولتی بدون پروژه قلمداد کنند. دولتی که ایده مرکزی آن با بن بست مواجه شده و آنطور که از قرائن پیداست مسیر جایگزینی نیز برای ادامه حیات خود تعریف نکرده.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در حالی که با خروج آمریکا از توافق هسته ای آسمان برجام حسابی تیره و تار شده و فرجام آن در ابهامی عمیق فرو رفته، دولت برای حفظ ایده مرکزی خود در اداره کشور دست به دامان اروپا شده. همانطور که بارها و بارها در محافل مختلف سیاسی و رسانه ای ذکر آن رفته، دولت روحانی از همان ابتدا پروژه اصلی خود را بر توسعه کشور از راه مذاکره و تعامل غرب و جذب سرمایه های خارجی، مبتنی کرد. پروژه ای که عصاره آن در برجام نمود یافت و روحانی و یارانش روی دیوار آن یادگاری ها نوشتند. اما در نهایت، نتیجه چیزی نبود که دولتی ها انتظارش را داشتند.

دولت بدون پروژه
خروج آمریکا همه کاسه و کوزه ها را در هم ریخت و فضایی را به وجود آورد که خیلی ها را به این جمع بندی رساند که دولت دوازدهم را از این پس دولتی بدون پروژه قلمداد کنند. دولتی که ایده مرکزی آن با بن بست مواجه شده و آنطور که از قرائن پیداست مسیر جایگزینی نیز برای ادامه حیات خود تعریف نکرده. نخستین موضع گیری رئیس جمهور بعد از دستور اجرایی ترامپ برای خروج ایالات متحده از برجام و بازگشت تحریم ها، شاید مناسب ترین گواه این مدعا باشد. جایی که روحانی این موضوع را به فال نیک گرفت و با بیان اینکه صرفا یک مزاحم کم شد، گفت برجام از این به بعد قراردادی میان ایران و 5 کشور خواهد بود. او به صراحت از ادامه یافتن برجام بدون آمریکا دفاع کرد و نگاه خود را به دستان اروپایی هایی دوخت که روزی خودش آنها را «آقااجازه» و دنباله‌رو سیاست های کدخدا معرفی کرده بود.

هرچه هست حالا و در شرایط برجام منهای آمریکا دولت، طرف اروپایی را به عنوان مأمن خود می بیند و تلاش دارد از آن، شریکی قابل اتکا تصویر کند. جریان رسانه ای حامی دولت نیز در این مسیر از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و بعد از شکست پروژه سفید سازی آمریکا، این رسانه ها حالا بزک کردن اروپا را در دستور کار قرار داده اند. در همین ارتباط، انتخاب تیترهایی چون «دیوارچینی اروپا مقابل تحریم ها»، «کشمکش آمریکا و اروپا»، «اروپا هزینه خروج ترامپ را می پردازد!»، «چهار تضمین اروپا در طبقه پانزدهم»، «راه ها باز می ماند!»، «اتحادیه اروپا برای حفظ برجام مقابل آمریکا می ایستد» و ... در پیشانی رسانه های حامی دولت، تنها نمونه هایی محدود از این تلاش ها به شمار می روند.

آن روی اعلام حمایت‌ها از برجام
واقعیت، اما روی دیگری هم دارد. رویی که مواضع کاملا روشن سران و رفتار شرکت های اروپایی طی روزهای گذشته به خوبی از آن رونمایی می کند. مواردی چون تأکید موگرینی بر اینکه «تضمین نمی دهیم» و «این اتحادیه قادر نیست ضمانت‌های حقوقی و اقتصادی به ایران بدهد» در کنار تأکیدات مکرر اروپایی ها بر گسترش برجام به برنامه موشکی و منطقه ای ایران و تبدیل آن به توافقی که از سوی آمریکا هم قابل امضا باشد، در همین راستا ارزیابی می شوند.

حالا و با گذشت حدود 10 روز از خروج آمریکا هر چند اروپایی ها تلاش دارند تا با وعده نسیه حمایت از کمپانی های خود برای تجارت با ایران، دل مقامات در تهران را خوش کنند اما تا کنون چیزی از تردید ها این درباره کاسته نشده. طرف های اروپایی با هدف هموار کردن مسیر مبادلات تجاری شرکت ها با ایران، قانون مسدود سازی درمقابل تحریم های آمریکا را احیا کرده اند. قانونی که نخستین بار در سال 1996 به دنبال اعمال تحریم های سنای آمریکا بر علیه کوبا تصویب شد.

تضمین عینی یا اقدامی روانی؟
ناظران اما به تأثیر این قانون خیلی خوشبین نیستند و آن را بیش از هر چیز، اقدامی روانی و تبلیغاتی قلمداد می کنند. چرا که اولا این قانون صرفا محدود به شرکت های متوسط و کوچک بوده و کمپانی های بزرگی چون توتال، ایرباس، انی، مرسک، زیمنس و ... را در بر نمی گیرد و ثانیا هر شرکتی که بنای رابطه تجاری با ایران داشته باشد باید قید ارتباط خود با سیستم مالی آمریکا را زده و به حذف از چرخه دلار تن دهد. هزینه ای که آنقدر بالا هست که کمتر شرکتی به آن تن دهد. هرچه باشد حجم مبادلات تجاری این شرکت ها میان ایران با ایالات متحده قابل قیاس نیست و همین موضوع تا حد زیادی فضای حاکم بر مراودات اقتصادی با اروپا در ماه های آتی را روشن می کند. مضاف بر آنکه به واسطه سابقه کوتاه اجرای این قانون در گذشته و نتیجه نامشخص آن، اساسا میزان مصونیت بخشی قانون انسداد در صحنه عمل چندان روشن نیست.

موضع گیری هایی چون اظهارنظر پتر آلتمایر، وزیر اقتصاد آلمان مبنی بر اینکه این کشور به لحاظ حقوقی نمی‌تواند به شرکت‌های آلمانی فعال در ایران در صورت اعمال تحریم‌های جدید کمک کند و هیچ راه قانونی ای برای محافظت از شرکت‌های آلمانی در برابر تصمیمات دولت آمریکا وجود ندارد نیز هر روز بر عمق ابهامات می افزاید. کار حالا به جایی رسیده که محمدجواد ظریف برجام را بیماری در حال احتضار می خواند و سیدعباس عراقچی می گوید درباره اینکه آیا اروپایی ها بتوانند برجام را بدون آمریکا ادامه دهند، دچار تردید هستیم چرا که آنها نمی‌خواهند وارد جنگ سیاسی و تجاری با آمریکا شوند.

فاینانس‌هایی که بر باد رفت
در چنین شرایطی باید کار فاینانس‌های پسابرجامی را هم که دولتی ها در ماه های اخیر با سر و صدای زیادی خبر از انعقاد قراردادهای آنها می داند تمام شده دانست. قراردادهایی که حجم آنها بعدا توسط وزارت اقتصاد 31.7 میلیارد دلار اعلام شده و از آن به عنوان یک دستاورد مهم پسابرجامی و یک گشایش بی‌سابقه در روابط بانکی ایران و سایر کشورها یاد می شد. کارشناسان معتقدند با اعمال بخشی از تحریمها در 90 روز و بخش دیگری از آنها در 180 روز آینده هیچ فاینانسی به ایرانی‌ها تعلق نمی‌گیرد و آنها بلااثر خواهند شد.

به هر حال قدر مسلم آن است که صرف ابراز همدردی سران اروپایی و بیانیه خوانی آنها برای ادامه دادن به برجام و جا زدن تلاش های نیم بند در این اتحادیه برای وضع مقررات بازدارنده تحریمی به عنوان تضمین قطعی، کافی نیست و آنچه تعیین کننده به نظر می رسد واقعیت رفتار کمپانی های اروپایی در صحنه عمل و آوردهای ایران خواهد بود.

مرتبط ها