کد خبر: 266639

تدبر در قرآن/ جلسه سوم؛

چطور باید با اختلافات برخورد کنیم؟

امیرالمؤمنین(ع) در مورد کسانی که ساکتین بودند و در جنگ های حضرت شرکت نکردند این آیه را می خواند و می گفت بالاخره شما دیدید دو گروه از مؤمنین با هم می جنگند. چرا وظیفه خود را انجام ندادید؟ مثل جنگ های جمل، صفین، نهروان.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ سومین نشست از سلسله جلسات "تدبر در قرآن" روز دوشنبه 31 اردیبهشت با حضور حجت‌الاسلام محمدیان رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در مهدیه این نهاد برگزار شد.

مشروح سخنان حجت الاسلام والمسلمین محمدیان در سومین جلسه تدبر در قرآن پیرامون آیات شریف؛  وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ۹

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ۱۰ (آیات ۹ و ۱۰ سوره حجرات) بدین شرح است:

اگر قتال را بخواهیم به معنای دیگری هم نگیریم ظاهر آن بالاخره جنگ است. جنگ مقدماتی دارد. تذکر دادن، کارهای تبلیغاتی کردن، ترساندن. ولی اصل قتال عنوان جنگ را دارد. این آیه، آیه صلح است. کسانی که ما را متهم به خشونت می کنند خود بیشترین خشونت را در تاریخ نشان داده اند. نه فقط گذشته شان، بلکه امروز هم دارند و این عنوانی است که پیدا کرده اند برای فریب افکار عمومی.

جنگ جهانی اول و دوم کشته هایش اندازه تمام کاشته های تاریخ است. این جنگ ها را اروپایی ها و آمریکایی ها انجام دادند، حال ما را متهم به خشونت می کنند و به خودشان عنوان صلح و دوستی می دهند. این آیه می گوید عده ای دارند با هم می جنگند، آیا ما باید تماشا کنیم که بجنگند؟ هم دیگر را تار و مار کنند؟ نه می گوید دخالت کنید. وقتی دارند با هم می جنگند و به حد قتال رسیدند، ابتدا بیایید بینشان صلح برقرار کنید. اگر نتوانستید بینشان صلح برقرار کنید ببینید کدام یک اهل بقعی است، با او مبارزه کنید.

این آیه از افتخارات آیات اجتماعی قرآن است. ما در همه جا می توانم از این آیه با سربلندی دفاع کنیم. امیرالمؤمنین(ع) در مورد کسانی که ساکتین بودند و در جنگ های حضرت شرکت نکردند این آیه را می خواند و می گفت بالاخره شما دیدید دو گروه از مؤمنین با هم می جنگند. چرا وظیفه خود را انجام ندادید؟ مثل جنگ های جمل، صفین، نهروان. افرادی هم که بیعت نکرده بودند، آمدند و از حضرت حق بیت المال طلب کردند. حضرت فرمود: این آیه که بود، شما چرا به وظیفه خود عمل نکردید؟ حضرت مردمی را که در جنگ جمل نیز بودند، تلاش کرد نجات دهد اما نشد. همینطور در جنگ های صفین و نهروان و خوارج. با اینکه تعدادشان خیلی زیاد بود، حضرت به قدری مدارا کرد که بیش از دو سوم آن ها را نجات داد. بقیه داشتند به جان و مال و ناموس مردم تعرض می کردند که حضرت باید با آن ها بر خورد می کرد.

احکام بقعی را حضرت حتما عمل می کردند. واقعا حضرت اجازه نمی داد که زن های آن ها را به بردگی یا کنیزی بگیرند و یا اموالشان را بخواهند مصادره کنند. حضرت می فرمود: آنچه که در میدان جنگ است شما می توانید مصادره کنید و هیچکس نباید وارد خانه هایشان شود و یکی از مشکلات اصلی ای که پیش آمد همین موضوع بود. در جنگ جمل گفتند ما جان این ها را می توانستیم بگیریم ولی اموالش و زن هایشان را نمی توانیم بگیریم؟ که در جنگ جمل این موضوع شروع شد و خوارج این را ادامه دادند. حضرت فرمود: نخیر، این ها مسلمان بودند. حکم جنگ با مسلمان با حکم جنگ با کافر فرق دارد.

اختلاف قطعی است. هیچ کس فکر نکند که در جامعه اسلامی اختلاف پیش نمی آید. اینکه امام می فرمود: اگر همه انبیا یکجا جمع می شدند هیچ اختلافی پیش نمی آمد، بله انبیا به قله رسیده اند و همه جا را می بینند، به همین دلیل اختلافی وجود نخواهد داشت. انبیا در یک افق بالاتری قرار گرفته اند و حقایق را می بینند و بقعیت نیز قطعی است. در این آیه ذکر شده است «مؤمنین»، و ممکن است مؤمنین تا حد جنگ با هم دیگر نیز پیش بروند. پس اختلاف قطعی است.

خداوند قادر است برای شما عذابی از بالا (آسمان) و از پایین (زمین) نازل کند یا اینکه شما را گرفتار اختلاف کند (آیه 65 سوره انعام) که پیامبر عظیم الشأن وقتی این آیه نازل شد گفتند: خدایا اگر این بلا ها سراغ امت من بیاید دیگر چیزی از امت من باقی نمی ماند. خدایا این عذاب ها را رفع کن. که در این لحظه جبرئیل آمد و گفت یا رسول الله دو اتفاق اول برای امت شما نخواهد افتاد اما سومی قابل اجابت نیست که در بین امت شما اختلاف نباشد. روایت هست که پیامبر دوباره دعا کردند: خدا این سومی را هم رفع کن که آیات اول سوره عنکبوت نازل شد که این امکان ندارد که اختلاف نباشد، چون مهم ترین وسیله امتحان در این دنیا اختلافات هست. اگر اختلاف را بردارند، جامعه مثل جامعه ملائکه می شود. جنبه انسانی دنیا از بین می رود. اختلافات لازمه وجود اختیار در انسان می باشد. اگر انسان اختیار دارد از طرفی هم علمش محدودیت دارد. تا امتحان اتفاق بیفتد، حتما اختلاف پیش خواهد آمد.

اگر علم ما هیچ محدودیتی نداشت، باز هم اختلاف از بین می رفت، ولی دیگر امتحانی نمی شد. امتحان وقتی است که عده ای می دانند و عده ای نمی دانند تا معلوم شود چه کسی می داند و چه کسی نمی داند. لذا در این دنیا حتما باید علم محدودیت داشته باشد تا امتحان شود. از طرفی هم باید اختیار باشد. تا اختیار نباشد امتحان معنا ندارد. اگر بناست اختیار باشد، هم علم محدودیت دارد و هم اختیارات مسائلی ایجاد می کند.

هیچ تعجب نکنید. در قرآن 20-30 آیه است که می گوید اگر من می خواستم کاری می کردم همه مؤمن شوند و هیچ اختلافی هم نباشد. ولی این دیگر دنیا نمی شد. می شد آخرت و بهشت. پس اختلاف قطعی است. می توانید به آیه 65 سوره انعام هم مراجعه کنید.

نکته اصلی در این بحث این است که این اختلافات را باید مدیریت کرد. اینکه بگوییم در جامعه هیچ اختلافی نباشد حرف های انتزاعی و دور از واقعیت می باشد. در جامعه در هر صورت اختلاف پیش می آید. هرچه هم حق قوی تر، اختلاف بیشتر.

امیرالمؤمنین(ع) وقتی به خلافت رسید، غربال الهی دوباره حرکت کرد. وقتی حق می آید اختلافات بیشتر می شود. وقتی حق نباشد اختلافات کمرنگ می شود. این طبیعت وجود حق است که امتحانات سخت تر می شود و اختلافات بیشتر. این در یک جامعه دینی طبیعی است. چیزی که اهمیت دارد مدیریت اختلافات است.

چطور باید با اختلافات برخورد کنیم؟
خداوند اصل اساسی را بیان کرده است. بالاترین علقه ای که در این دنیا وجود دارد علقه برادری است. برادر برای برادرش از همه چیزش می گذرد. در جامعه اسلامی باید این فضا را ایجاد کرد. با نگاه برادری به هم توجه کنیم. زمینه اصلی که در این آیه مطرح شده بحث اخوت است. در زمینه حفظ حرمت مؤمن تأکید شده است. چند امام معصوم رو به کعبه ایستاده اند و قسم خورده اند که حرمت مؤمن از این خانه بالاتر است.

روزی که در مدینه به دستور خداوند قبله تغییر کرد، مسلمانان در مکه و مدینه چندین سال رو به بیت المقدس نماز می خواندند. دستور آمد و قبله عوض شد. در آن روز کعبه پر از بت بود اما احترام خودش را داشت. نگوییم این مؤمن در دلش کینه دارد، تا زمانی که اختلاف در دل مؤمن است احترام دارد، ولو پر از بت هم باشد.

این طور نیست که تا کسی گناهی کرد احترامش را از بین ببریم. بحث خانه خدا نمادی برای این احترام است. باید مراقبت کنیم و اخوت را حفظ کنیم.

مؤمن زیرک است و سرش هم کلاه نمی رود. خطا را باید بفهمیم. خطا یک بحث است و خطاکار یک بحث دیگر است. ما چون خطا را بد می دانیم، بلافاصله خطا کار را با او حذف می کنیم در حالی که همه تلاش ها برای این است که خطاکار اصلاح شود. خطا خطا است اما انسانی که گرفتار خطا شود. تا وقتی که ارتباطش با خدا قطع نشده، کافر نشده، حرمت دارد و اصلاح می شود و این نکته ای است که در اختلافات به آن توجه نمی کنیم.

آخرین نکته هم این است که یک سری اختلافات، اختلافات مقدس هستند. یعنی دو نفر دعوا می کنند به خاطر خدا. یعنی فکر می کنند به خاطر خداست مثل دعوایی که میان عرفا و فقها در طول تاریخ بود.

فقها فتوا می دادند که عرفا را اعدام کنید که خیلی هم اعدام می کردند و عرفا هم فقها را دعا می کردند و می گفتند آنها دارند به وظیفه خود عمل می کنند و طبق فهم او من کافر هستم. اگر من را هم اعدام کند فتوایش درست بوده و ثوابش را نیز کسب می کند. فقها نمی دانستند عرفا چیه می گویند و انچه که فقها از عرفا می فهیدند این بود که باید حکم ارتداد را برای آنها صادر کنند.

در قرآن آمده است: در بهشت کینه هایی که در دلهاست پاک می شود ولی قاعدتا باید قبل از بهشت پاک شود. این کینه ها از آن دسته کینه هایی است که قداست دارد یعنی به خاطر خدا بوده ولی اشتباه بوده است.

گاهی مؤمنین با هم اختلاف پیدا می کنند و هر دو طرف هم به حساب خدا می گذارند و اشتباه هم می کنند، این کینه ها کینه های مقدس است و در بهشت متوجه می شوند که اشتباه کرده اند. با این حال اینان به بهشت می روند چون برای خدا این کار را کرده اند و در آنجا این کینه ها پاک می شود.