کد خبر: 359208

۲۲ خرداد سالروز فوت پدر شعر انقلاب

آقای سبزواری، باهوش و آینده‌نگر بود. با همان تیزبینی‌اش، حساب کرده بود که اگر امام به کشور بیایند، اولین کاری که می‌کنند زیارت شهداست و اولین جایی هم که می‌روند بهشت زهرا خواهد بود.

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» به نقل از سراج24، امروز ۲۲ خرداد سالروز درگذشت حمید سبزواری معروف به پدر شعر انقلاب است. حسین آقا ممتحنی، مشهور به حمید سبزواری، متولد سال ۱۳۰۴ در سبزوار، شاعر نامدار انقلاب که بسیاری از سرودهای خاطره‌انگیز انقلابی با کلام او تولید شده است. استاد سبزواری بعد از پیروزی انقلاب اساامی نیز به تمامی در خدمت اهداف انقلاب بود. آن‌چنان که در سال‌های آغازین انقلاب و دفاع مقدس، درخشان‌ترین و ماندگارترین سرودها با اشعار او تولید شد.

سرودهایی مانند «آمریکا ننگ به نیرنگ تو»، «خجسته باد این پیروزی»، «همپای جلودار»، «شهید مطهری» و صدها سرود دیگر با کلامِ فخیم و ارجمند این شاعر بزرگ معاصر ماندگار شده‌اند. استاد سبزواری به دلیل کهولت سن در ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ در تهران درگذشت.

احمدعلی راغب و سیدحمید شاهنگیان که از آهنگسازان پیشکسوت انقلاب هستند، خاطرات زیادی از فعالیت در کنار استاد سبزواری دارند که بخشی از اینها در کتاب‌هایی که درباره این دو چهره موسیقی انقلاب به چاپ رسیده، بیان شده است. در سالروز درگذشت پدر شعر انقلاب، برش‌هایی از کتاب‌ «بانگ آزادی» و «برخیزید» را انتخاب کرده‌ایم.

کتاب «بانگ آزادی» خاطرات شفاهی احمدعلی راغب است که خاطره‌ای از آن در ادامه می‌آید:

حمید سبزواری به روایت احمدعلی راغب

مجید حدادعادل (مدیر اسبق رادیو) چند تا از شعرا را به ما معرفی کرد. علی معلم، دبیر شورای شعر شده بود و دوستان دیگر، اعضای اصلی این شورا بودند. البته حمید سبزواری اصلاً شعرش چیز دیگری بود و نوعی تازگی در آن وجود داشت. محمود شاهرخی، مشهور به جذبه، شعر انقلابی می‌گفت، ولی تصوّر می‌کردی مولانا سروده است. حس می‌کردم شعرش کُهنگی دارد، اما سبزواری انگار همان حرف‌هایی را که مردم در کوچه و بازار فریاد می‌کشیدند، به صورت شعر می‌سرود. به غیر از ایشان، مشفق کاشانی و مهرداد اوِستا به ما معرفی شدند. البته من به سبزواری بیشتر نزدیک شدم.

درباره او می‌گفتند که ایشان کتاب‌های زیادی نوشته است و از سال‌های قبل، شاعر انقلابی بوده و فعالیتش را از خرداد ۱۳۴۲ شروع کرده است. می‌گفتند سابقه زندان سیاسی دارد و در دوره‌ای هم از کار برکنار شده است. پس از آن، مدتی معلم شده و این اواخر در بانک بازرگانی مشغول به کار بوده است. خلاصه زندگی خانه به دوش داشت. در زمان پیروزی انقلاب، خانواده‌اش در سبزوار بودند و خودش در تهران تنها زندگی می‌کرد. قرار شد بیشتر باهم مرتبط شویم و شعرهایشان را بدهند برای آهنگسازی.

این «بانگ آزادی» من است

اولین کار گروه، «بانگ آزادی» بود. این سرود را خودمان به خودمان سفارش دادیم. برای اینکه از شعارهای مردم استفاده کنیم، آن‌ها را ثبت می‌کردیم. این شعار برای زمانی است که مردم شب‌ها روی پشت‌بام‌ها الله اکبر، خمینی رهبر می‌گفتند... جمعیت پنج هزار نفره‌ای از مازندران به دیدار امام آمده بودند. از میدان ژاله دور می‌زدند که از آبسردار بروند به طرف مدرسه رفاه تا حضرت امام را ببینند، شعار الله اکبر، خمینی رهبر را با لحن آهنگین و سوز خاصی می‌گفتند... متوجه شدم که انگار حالت شعار دادنشان لحن و ملودی خاصی دارد. صدای آن جمعیت انبوه درست عکس هم حرکت و به نت واحد می‌رسید. انگار یک آهنگساز آن را ساخته است...

بعد از مدتی که با آقای سبزواری بیشتر آشنا شدم، یک روز به ایشان گفتم مردم شعاری دارند. من می‌خواهم روی این موسیقی بگذارم. وقتی کمی از آن را برایش خواندم، دیدم ایشان تأمل کوتاهی کرد و گفت اینکه همان بانگ آزادیِ من است! بعد به سرعت توی کیف چرمی‌اش گشت و یک کاغذ بیرون آورد:

این بانگ آزادی ست، کز خاوران خیزد
فریاد انسان‌هاست، کز نای جان خیزد...

شعر را خواندم و به آقای سبزواری گفتم: آقای سبزواری! شعر کمی طولانی است. گفت چقدر از آن را می‌خواهی؟ گفتم سه بند را می‌خواهم که اول، وسط و آخر هر بندِ شما بتوانم ملودی «الله اکبر، خمینی رهبر» خودم را بگنجانم و در چارچوب همین موسیقی هم باشد. ایشان گفت خیلی خوب، امسال حضرت امام بعد از عید نوروز می‌خواهد پیام بدهد. تو می‌توانی این اثر را طوری بسازی که بعد از پیام حضرت امام پخش شود و دوباره سرود شاهنشاهی پخش نشود؟ ما تقریباً دو ساعت درباره این سرود صحبت و آن سه بند را انتخاب کردیم. این اتفاق در اواخر اسفند سال ۱۳۵۸ افتاد، چون اثر برای نوروز ۱۳۵۹ آماده می‌شد.

... پیام امام در فروردین ۱۳۵۹ که تمام شد، یکهو اورتور اجرای ما شروع شد: این بانگ آزادی ست... . جالب این بود بدون اینکه اصلاً ما از متن پیام امام باخبر باشیم، مضامین اشعار سرود با پیام ایشان منطبق بود. در واقع این آقای سبزواری بود که خودش را با این پیام منطبق کرده بود. وقتی این سرود برای اولین بار پخش شد، بسیاری از مردم به احترام این سرود می‌ایستادند و تصوّر می‌کردند که سرود ملی است.