تاریخ : 1393,شنبه 15 شهريور14:16
کد خبر : 141200 - سرویس خبری : خبرهای ویژه

شهر موشها و کمپین فوری برای سینمای غیر جذابِ کم فروش روشنفکری

در روزهایی که جیمز کامرون و کمپانی بزرگ 20th Century Fox در اکران جهانی خود برای «تایتانیک» و تبدیل آن به پرفروش ترین فیلم دنیا تلاش های گسترده ای را کلید می زدند، سینماهای ایران «کلاه قرمزی و پسرخاله» را روی پرده بردند. این فیلم فروشی خیره کننده داشت.

خبرنامه دانشجویان ایران: در روزهایی که جیمز کامرون و کمپانی  بزرگ 20th Century Fox  در اکران جهانی خود برای «تایتانیک» و تبدیل آن به پرفروش ترین فیلم دنیا تلاش های گسترده ای را کلید می زدند، سینماهای ایران «کلاه قرمزی و پسرخاله» را روی پرده بردند. این فیلم فروشی خیره کننده داشت و تا سالها در صدر جدول پرفروش ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران بود.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ محمدرضا کردلو در این یادداشت  از «مخاطب شناسی» در سینما و عدم اقبال مردم به سینمای شبه روشنفکری نوشته است:

در سالهای بعد، پس از رکود چند ساله گیشه و حتی بعد از روزهایی که آثار طنز و هجو و خنده و لطیفه هم نتوانسته بود، مردم را متقاعد کند که برای دیدن فیلم، به سینما بروند، اخراجی های مسعود ده نمکی در ژانر دفاع مقدس -البته با ادبیاتی متفاوت از قدمای این سینما- روی پرده رفت.

فروش 2.5 میلیاردی اخراجی ها1، خیلی ها را انگشت به دهان و متعجب کرد که مولفه ی «مخاطب به سینما بیاورِ» دهنمکی چیست؟ سوالی که حالا و پس از سه گانه اخراجی ها، و دو فیلم پرفروش دیگر دهنمکی (رسوایی و معراجی ها) هنوز برای خیلی ها بی جواب مانده است. سوالی که حاتمی کیا نیز آن را مطرح کرد وقتی در برنامه «راز» حضور یافته بود، حاتمی کیا پس از چالش جدی با سینمای شبه روشنفکری و تعجب از توهین و تهمت هایی که به دهنمکی می شود، وی را غریب الغربا خطاب کرد و گفت: «ده نمکی را همیشه تحقیر می کنند و حرف و متلک می زنند درحالیکه همچنان ترقی میکند و راهش را بخوبی میرود. جای این کارها، تحلیل کنید چطور پیشرفت میکند. چرا به خاطر کینه ای که دارند به او توجه نمی کنند. اتفاقا ببنید چطور دارد پیشرفت میکند و چطور حتی سینماهای شهرستان بیشتر به سمت او می‌روند.»

سینمای شبه روشنفکری که نه این روزها، از همان پیشترها در ایران خوشبختانه، یا متاسفانه اقبالی نیافته بود، بدون توجه به یکی از ارکان سینما، مدام در حال فیلم ساختن برای خود و دوستان خود است. مدعیان این سینما میگویند: «سینمای ما، سینمای گیشه یا بدنه نیست!» حتی به گفتن این هم راضی نمی شوند و با توهین و تقیبحِ «سینمایِ پرفروشِ مردم پسندِ میلیاردی» سعی دارند سینما را برای فیلمهای خود قبضه کنند. شاید اشاره به یکی از سوال و جوابهای آوینی در آن جلسه که به «جلسه بازجویی از آوینی» شهره شد، به مدد این نوشته بیاید؛ آوینی در بخشی از روایت خود از آن جلسه می گوید:

************

یکی گفت: «لطفا سؤالی را که درباره فیلم‌های «نارو نی» و «نقش عشق» و … بود دوباره بخوانید و خودتان به آن سؤال جواب بدهید.» خواندم: «سؤال یازدهم: و یا نه، ما اگر چه سینمای مردم‌پسند نمی‌خواهیم، اما در عین حال تعطیل کردن سینماها را نیز جایز نمی‌دانیم بلکه می‌خواهیم آن‌قدر در سینماها فیلم‌های بی‌جاذبه‌ای چون «نار و نی» و «نقش عشق» و «آب باد خاک» و «زندگی و دیگر هیچ» و «پرده آخر» نمایش دهیم که ذائقه مردم کم‌کم عوض شود و علاقمند به سینمای هنری بشوند؟» گفت:«خوب! حالا جواب این سؤال را بدهید.» گفتم: «شما دیدید که من سؤالات خودم را طوری تنظیم کرده بودم که در واقع سیر دیالکتیکی و استدلالی داشت و می‌خواستم شما را در آخر به نتایجی که خودم در نظر داشتم بکشانم. بنابراین. جواب من در خود سؤالات وجود دارد. من که نخواسته بودم در پشت این سؤالات پنهان شوم.

************

واقعیت این است که مخاطب باید دلیلی برای به سینما آمدن داشته باشد. بی شک سرگرمی که هم ریشه در ماهیت سینما دارد و هم در رشد و توسعه سینما، تاثیر بسزایی داشته نباید از نظر کارگردان غافل بماند، البته سرگرمی نباید اصالت هم داشته باشد. اینکه سینمایی در همان ساعاتی که مخاطب را سرگرم می کند، پیام های ایدئولوژیک خود رانیز به مخاطب انتقال دهد، رویکردی ایده آل است که بسیاری از کشورها در دنیا با پیش گرفتن این مسیر، سینما را به صنعتی بالنده برای حیات خود تبدیل کرده اند.

اگرچه تا زمانی که این اتفاق یه معنای واقعی کلمه رخ دهد، باید خیلی حوصله کردو صبر نمود، اما گاهی اوقات تک مضراب هایی چون «اخراجی ها1» و در قالب و فرمی بالاتر مانند آنچه در «چ» روی داد، انگشت اشاره ای به سمت امید در سینمای ایران می شود.

این نوشته به هیچ وجه من الوجوه قصد ندارد آثاری را که در بالای متن نام برد را در کنار هم یا در کنار هیچ اثر دیگری قرار دهد، اما تاکید بر «نقطه قوت اشتراکی» فیلم های پرفروش سینمای ایران و از آن جمله مخاطب شناسی و ظرافت در این برهه لازم و ضروری به نظر می رسد. حال آنکه کارگردانهایی که برای خود و نهایتا خانواده و اطرافیان خود فیلم می سازند و سینمای «مخاطب دار» را با عناوینی چون «سینمای گیشه» یا «سینمای بدنه» تقلیل می دهند، باید از خود سوال کنند که واقعا به چه دلیلی باید مردم سینما ها و اموال عمومی خود را در اختیار آنها قراردهند که عملا اعتقادی به «عموم» ندارند!

البته شکست های پی در پی این جریان در سینما و تلویزیون گویا نتوانسته است آنها را متقاعد کند که ؛ «مردم واقعا چیز دیگری را دوست دارند». اذعان این جریان به فروش های دویست میلیونی در مقابل فروش سینمای میلیاردی مردمی شاید ما را نسبت به واقع بینی این افراد امیدوار کند. به هر روی این روزها، «شهر موشها»، گویا روند امیدوار کننده ای در فروش این چند روزه داشته است، پیش بینی نیز می شود این روند ادامه داشته باشد.

فاکتور سرگرمی در سینما و البته ظرافت های مخاطب شناسی باید مشق هر روزه کارگردان ها باشد اگر می خواهند در سینما بمانند و کماکان فیلم بسازند، اگر غیر از این را برگزینند، می روند همانجایی که تارکوفسکی رفت و شاید آن روز لازم باشد برای نفس مصنوعی به این سینما به سان کمپین های هرروزه که به عناوین مختلف برگزار می شود -چالش سطل آب-  کمپین برگزار کرد.


کد خبرنگار : 19