تاریخ : 1394,چهارشنبه 25 آذر11:30
کد خبر : 187475 - سرویس خبری : خبرهای ویژه

بررسی تاثیرات تفکر «توسعه گرایی» بر ارزش های اجتماعی در دولت سازندگی/ 6

وقتی «اتو زدن» مقابل مدارس ارزش شد!

در این شرایط دولت با سیاست اقتصادی جدید و در پی بدست آوردن "نرخ واقعی" سرویس های خود برآمد سوبسیدها کاهش یافت و ارزش ریالی برای علاج کوتاه مدت دردهای اقتصادی با به اصطلاح "تک نرخی کردن ارز" تا چندین برابر تنزل نمود به این ترتیب قیمت کالاهی دولتی که با دلار محاسبه می شد چندین برابر شد و از آنجا که درآمدهای قشرهای کم درآمد تغییر محسوسی نکرد اندک تعادل نسبت بین "درآمد و نیاز" هم به هم خورد.

خبرنامه دانشجویان ایران: در باب تاثیرات تفکر توسعه گرایی بر مسائل اجتماعی ایران در سال های مربوط به دولت سازندگی رشته بحث را با تغییر ارزش ها پیگیری کردیم چرا که هر انقلابی حاکم کننده ارزش های خاصی است که بر اساس چارچوب های فکری و ایدئولوژی و آرمان های او تعریف می شود.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در شماره های قبل این نوشتار(+ + + + +) "تغییر ارزش ها" را به عنوان عنصر تعیین کننده جهت مناسبات اجتماعی معرفی کرده و از طرفی هم رفتار هایی را که انقلاب به عنوان ارزش و ضد ارزش در جامعه عنوان کرد را برشمردیم و سپس به این مسئله پرداختیم که پس از سال 68 یعنی پس از حاکمیت جریان سازندگی با مشی توسعه گرایی ارزش های جامعه تغییر ماهوی داده و از ارزش معنوی و دینی به سمت حاکمیت ارزش های مادی و ثروت پیش رفته است که برای مشاهده مستندات آن لازم است به شماره های قبلی این نوشتار رجوع شود.

در مرحله بعد جهت تحلیل و ریشه یابی واقعیات جامعه در دوران دولت سازندگی یک متغیر اساسی را تشریح نمودیم به عنوان "نابرابری" و بیان شد که نابرابری عامل ریشه ایی جهت با ارزش شدن ثروت و ارزش های مادی در  جامعه ما شده است که متاسفانه سیاست های توسعه گرایی نیز به این مسئله دامن زده است البته در ادامه بیشتر در این مهم کنکاو خواهیم نمود ضمن اینکه قبلا سه متغیر را به عنوان عوامل ریشه ایی بوجود آمدن نابرابری در جامعه ایران بر شمردیم که عبارت بودند از: نابرابری درآمد، نابرابری تحصیلات و نابرابری شغل.

حال می خواهیم بررسی کنیم که چرا و تحت چه شرایطی نابرابری موجب ارزش شدن ثروت و نهایتا تغیر ارزش ها و غلبه ارزش های مادی شده است؟

واضح است که فقر به تنهایی تهدید جدی برای ثبات نظام اجتماعی جامعه نیست مثلا اینگونه نیست که رابطه ی مستقیمی بین افزایش معضلات و بزهکاری های اجتماعی مانند اختلاس فحشا تبعیض و ... با فقر به تنهایی وجود داشته باشد چرا که فقر زمانی که در جامعه فراگیر باشد یک شکل سنتی و پذیرفته شده از خود را به وجود می آورد که اجتماع به آن عادت می کند یعنی زمانی که افراد جامعه می بینند که اکثرا مانند خودش فقیر هستند و تفاوت چندانی بین  بهره مندی آنان  از مادیات با خود نمی بیند پذیرش شرایط برایش خیلی راحت تر است و خیلی کم تر وسوسه می شود تا دست به هر کاری بزند اعم از قانونی و شرعی یا غیر قانونی و غیر شرعی تا مثلا کمبود هایی که در خود نسبت به جامعه می بیند را جبران کند که البته در ادامه خواهیم گفت که غالب این کمبود ها ذهنی هستند و نه واقعی چرا که در واقع نیاز جدی برای زندگی کردن به آنها نداریم اما جامعه ضرورت آن ها را بر ما تحمیل می کند.

بنابراین مسئله اساسا فقر نیست بلکه فقر زمانی تاثیر مخرب خواهد داشت که در مقابل فقر تصاویر و یا زندگی های مرفه و آنچنانی و آرزو های بلند پروازانه از طریق وسائل ارتباط جمعی به صورت مستقیم و غیر مستقیم برای همین قشر ضعیف و فقیر جامعه به نمایش گذاشته شود به نظر می رسد بدون هیچ شرحی واضح است که  چه مسائل جدی انتظار  چنین جامعه ایی را می کشد. اولین ثمره حاکمیت دو عامل متضاد یعنی فقر و نمایش ثروت در جامعه  گمگشتگی هویت فرهنگی است که سهم بدنه فقیر جامعه خواهد بود و دامنه تاثیرگزاری آن می تواند تا نارضایتی های عمیق و فراتر از آن تزلزل نظام سیاسی و ناآرامی های گسترده سیاسی کشیده شود.

جایگاه ثروتمندان در تفکرتوسعه اقتصادی:

در طی فرآیند انقلاب و پس از آن، امام خمینی(ره) ثروت و نابرابری را به عنوان ارزش منفی معرفی کردند و در بیانات خود مشخصا خوی کوخ نشینی را بر کاخ نشینی ارجح می دانستند اما با تغییر سیاست ها در دولت سازندگی و بعد از سال 1368 که روند به اصطلاح " توسعه اقتصادی " در پیش گرفته شد سرمایه و ثروت تبدیل به ارزش شد و ملاک و معیار رفتار های ارزشی در جامعه هم همین معیارهای اقتصادی و مادی قرار گرفت در این شرایط مشخص است که ثروتمندان تبدیل به قشر با ارزش جامعه شده و زمینه نمایش ثروت آنان نیز جزئی از سیاست های لازم الاجراء جامعه مبدل گشت.

در این شرایط ثروتمندان با ژست و افاده هر چه تمام تر اتومبیل های خارجی و مدل بالای خود را جلوی چشم اقشار ضعیف جامعه به خیابان ها می آوردند دارایی های خود را اعم از لباس ها و زیورآلات و خلاصه هر چه خودشان دارند و دیگران ندارند و رفتارهایی که فقط در طبقه خاص و محدود خود به عنوان ارزش شناخته شده می شدند را به رخ دیگران می کشاندند.

تصور کنید که بعد از انقلاب که ثروت ارزش منفی گرفته بود و فقرا بودند که تعیین کننده ارزش های حاکم جامعه بودند و ثروتمندان جرات نمایش ثروت نداشتند الان چنان دگرگونی ارزش ها بوجود آمده بود که دختران هنگام تعطیل شدن مدارس باید شاهد جوانانی باشند که در اطراف آنها با ماشین های خارجی و صدای لاستیک و موزیک نمایش های خیابانی براه انداختند انگشترها و زنجیرهای طلا حتی در دست آقایان هم برق می زند واضح است که در این شرایط چیزی جز دارندگی برازندگی نیست و فقر هم چیزی جز شرمندگی و احساس عقب ماندگی نیست.

ماحصل نمایش ثروت در عین فقر:

قبلا اشاره شد که اولین ماحصل این نمایش ثروت در عین فقر بیشتر اقشار جامعه گمگشتگی هویت فرهنگی برای اقشار ضعیف جامعه و سپس انواع جنایات و بزهکاریهایی اجتماعی است که در پی مسابقه نمایش ثروت از اقشار مختلف جامعه سر خواهد زد.

اما ماحصل دیگر این به اصطلاح سیاست "توسعه اقتصادی" رواج فرهنگ مصرف گرایی و بازاریابی و ایجاد تقاضا برای تولیدات صنعتی و لوکس کشور های غربی است.

نیاز آفرینی توسط دولت:

در کنار این نمایش ثروت از جانب ثروتمندان و ترغیب قشر های پایین تر به الگوگیری از آنها دولت ضمن آزاد گذاشتن و حتی تشویق این فرآیند که نشان دهنده عمق گرایش فکری دولتمردان در باب حاکمیت نظام سرمایه داری است یک موتور محرکه و اهرم تشدید کننده دیگری را برای مردمی که نمایش زندگی های مرفه  آنها را سردرگم و کلافه کرده بود با وارد کردن کالاهای لوکس و تولیدات غربی ها و تبلیغات سنگین در سطح شهر با تابلوها و امکانات تبلیغی خود دولت اقدام به نیاز آفرینی در بدنه جامعه نمود به گونه ایی که در مدت زمان کوتاهی احساس نیاز غیر واقعی برای داشتن این کالاها در بین جامعه فراگیر شده بود

خودکشی سیاسی:

در این شرایط دولت با سیاست اقتصادی جدید و در پی بدست آوردن "نرخ واقعی" سرویس های خود برآمد سوبسیدها کاهش یافت و ارزش ریالی برای علاج کوتاه مدت دردهای اقتصادی با به اصطلاح "تک نرخی کردن ارز" تا چندین برابر تنزل نمود به این ترتیب قیمت کالاهی دولتی که با دلار محاسبه می شد چندین برابر شد و از آنجا که درآمدهای قشرهای کم درآمد تغییر محسوسی نکرد اندک تعادل نسبت بین "درآمد و نیاز" هم به هم خورد. هر لحظه عمق این فاجعه بیش تر می شد چرا که با تبلیغات سنگین و واردات بی رویه کالاهای خارجی و لوکس احساس کمبود و نیاز جامعه بیش تر و بیش تر می شد و بدین ترتیب " پول " تبدیل به یک عامل بسیار با ارزش و حیاتی در جامعه ما شد.

واضح است که این نوع سیاست گزاری دست زدن به یک خودکشی سیاسی فرهنگی  اجتماعی برای یک نظام است به هیچ وجه معقول نیست و هیچ کشوری هم اینگونه عمل نمی کند آنها همواره به اندازه قدرت خرید مردم تبلیغ می کنند و اجازه ورود کالا به کشورشان می دهند. ممکن است کسی فکر کند که مگر با ارزش شدن ثروت چه مشکلی دارد؟ چرا نباید ثروت در جامعه ارزش باشد؟

البته ما قبلا اشاره های کوتاهی به این مطلب داشته ایم اما در شماره بعدی این نوشتار پیامدهای با ارزش شدن ثروت را به شکلی مبسوط تر بیان خواهیم نمود.


کد خبرنگار : 23