تاریخ : 1398,پنجشنبه 08 فروردين01:48
کد خبر : 306776 - سرویس خبری : اقتصادی

محمد خوش‌چهره، اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه تهران مطرح کرد؛

رفاهی که به بهای حذف استقلال باشد، ارزشی ندارد/ سیاست مالی ما فشار مالیات بر حقوق‌بگیر و تولیدکننده است

با تصمیم‌های غلط و غفلت دستگاه‌های اطلاعاتی و قوه قضاییه مردم یک‌دفعه فقیر شدند، اما بنیه اقتصاد قوی بود که این اقتصاد پابرجا ماند. اگر اصلاحاتی در نگرش و سیاست ایجاد شود، می‌توان دوباره ترقی کرد، چون هنوز هم جا برای تصحیح هست. سهم مردم این است که در رای‌گیری‌ها و انتخابات، بی‌تفاوت نباشند و فریب بازی‌های سیاسی و جناحی چپ و راست را نخورند.

به گزارش سرویس اقتصادی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یکی از اقتصاددانانی که مطالعات فراوانی درباره دلایل سقوط شاه کرده، محمد خوش‌چهره استاد اقتصاد دانشگاه تهران است. او می‌گوید: «در رژیم شاهنشاهی  ۷۵ درصد مردم، روستانشین بودند، این افراد چون خودکفا بودند از خدمات رفاهی بهره‌ای نداشتند. بی‌سوادی‌های گسترده که نزدیک ۷۵ تا ۸۰ درصد بود، عدم وجود امکانات درمانی، نبود راه و جاده، گازکشی و... از دیگر مصادیق محرومیت در کشور بود.»

مسایل اقتصادی چقدر در شکل‌گیری انقلاب اسلامی نقش داشت؟
زمانی که رییس موسسه توسعه و تحقیقات اقتصادی تهران بودم، تجمع‌های اعتراض‌آمیزی شکل گرفت و یک خبرنگار خارجی می‌گفت معمولا اعتراض‌ها و انقلاب‌ها و شورش‌ها توسط مردم فقیر انجام می‌شود که بیشترین آسیب را از شرایط اقتصادی خورده‌اند، ولی افراد موفق و منتفع از اقتصاد، حامی دولت ها هستند. در جمهوری اسلامی برعکس است، مرفهان و افرادی که سفرهای خارجی می‌روند، دگراندیشی‌های زیادی دارند و معترض نظام‌اند، اما کسانی که در این شرایط حمایت می‌کنند، محرومان هستند. در پاسخ به او گفتم: سوال شما به جاست، اما ناشی از عدم آشنایی با ماهیت نظام و ملت ایران است، این مردم اصل اسلام و حکومتی را که بنا کردند، قبول دارند و اشکال‌هایی که در مدیریت‌ها و رفتار و مناسبات می‌بینند، به‌عنوان عارضه می‌بینند و به اصل اسلام وصل نمی‌کنند. مردم نمی‌گویند این ایرادها محصول اسلام است و معتقدند آن افراد خاطی، اسلامی‌نمایی و انحراف داشتند. بنابراین در جایی که ببینند اصل کشور و نظام در حال آسیب دیدن است، همان افرادی که دغدغه یا اعتراض دارند، مدافع نظام می‌شوند. بسیاری از مسایل ما در نظام جمهوری اسلامی، عارضی است، ماهوی نیست، مثلا نظام شاهنشاهی یک نظام ماهوی بود که خودفروخته و دست‌نشانده بود.

زمانی‌که انقلاب شد، فضا بسته بود. من مطالعه‌ای را شروع کردم و با خواندن خاطرات کارتر، برژینسکی و امثال آن‌ها فهمیدم شاه چه‌قدر ضعیف و ذلیل بوده. بعد از سقوط شاه، زمانی که به اشراف حمله شد، اشرف، فرح را مقصر دانست و او را متهم به فساد کرد و برعکس فرح نیز اشرف را متهم به فساد کرد و بعد نظامی‌ها که تاکنون سکوت کرده بودند، شروع به افشاگری کردند، بعد هویدا مطالبی را بیان کرد. در کتاب خاطرات مادر فرح آمده: ای کاش دخترم یک آدم عادی بود و ملکه نمی‌شد تا انحراف‌های اخلاقی را پیدا نمی‌کرد.

اگر خاطرات آن‌ها را بخوانید، به خیلی از مسایل پی می‌برید. کتاب خاطرات «دخترم فرح» حاوی مضامین اخلاقی بدی است. مثلا در آن، به موضوع «کلید پارتی» در کاخ اشاره شده است. ماجرا این بود که در میهمانی‌ها کلید را روی میز می گذاشتند و هرکس کلید اتاق را برمی‌داشت، می‌توانست با همسر آن مرد ارتباط داشته باشد.

و بعد در کتاب علم که گفته بود بعد از سقوط پهلوی آن را چاپ کنند، مسایلی مطرح شده که نشان می‌دهد این رژیم دچار انحراف‌های روحی و فکری و رفتاری بوده است.

آیا وضعیت اقتصادی مردم در دوره پهلوی بهتر از امروز بود؟
گفته می‌شود این رژیم قرار بود کشور را آباد کند. مگر می‌شود با انحراف‌های روحی و اخلاقی، جامعه‌ای به فلاح و صلاح برسد؟ در کوتاه‌مدت شاید رفاه مادی حاصل شود، اما این رویه محکوم به شکست و انحراف است.

بنابراین توصیه اول این است که از مطالعه این خاطرات نترسیم، چون این فضا که رژیم گذشته چه بوده به خوبی مطرح نشده و در برخی موارد فقط در بعد اقتصادی به آن پرداخته شده که اولین موج آن را در سال ۶۷ شنیدیم. پس از رحلت امام که برنامه بازسازی کشور مطرح شد، سال ۶۸ ـ ۶۹ سمیناری در دانشگاه تربیت‌مدرس برگزار شد که اظهارنظرهای مدرسان حاکی از این بود که خط تولید پیکان و ناسیونال نسبت به زمان شاه کمتر شده و نرخ رشد اقتصادی نیز کاهش پیدا کرده است. این شرایط درست بود، ما زیر ظرفیت تولید در حال فعالیت بودیم، چون ما در شرایط جنگ بودیم و وضعیت ناخواسته‌ای برای ما ایجاد شده بود.

همچنین گفتند سرانه درآمدی و رفاه کمتر شده که من آنجا احساس مسئولیت کردم و در پاسخ گفتم اشکال ما این است که تحلیل صرفا اقتصادی انجام می‌دهیم، در حالی‌که باید با نگاه استراتژیک داشته باشیم و شاخص‌های اقتصادی و غیر‌اقتصادی را با‌هم ببینیم. اینجا معیار قضاوت، واژه‌ای به نام منافع ملی است.

آمریکا تمام ترک‌تازی‌ها را باهمین واژه منافع ملی توجیه می‌کند. مثلا حمله به ویتنام را در راستای منافع ملی دانسته، یعنی این واژه را مقدس کردند و تحلیل‌های عالمانه می‌کنند، مداخله در اشغال عراق و خلیج فارس و همکاری با عربستان از اقداماتی است که باعنوان منافع ملی صورت گرفته است. منافع ملی، شاخصی است که بر مبنای آن میزان کارآمدی یک دولت، حکومت، نظام سیاسی یا حزب حاکم مشخص می‌شود. آمریکا در مقابله با کمونیسم یک شعار ارزشی را مطرح کرد، داعیه دفاع از حقوق بشر را ارزشی مطرح کرد و لشکرکشی‌ها را این‌گونه توجیه می‌کرد که این‌ها حوزه‌های ارزشی ماست. منظور از امنیت ملی حفظ سرحدات و تمامیت ارضی و استقلال یک کشور است. رفاهی که به بهای حذف استقلال باشد، ارزشی ندارد. دنیای سلطه می‌خواهد ملت‌ها خودفروش باشند و رفاه کاذب اقتصادی داشته باشند. منظور از اقتصاد و رفاه ملی؛ تولید ملی، اشتغال، درآمد و متغیرهای اصلی اقتصاد است.

شرایط اقتصادی سال‌های نخستین پیروزی انقلاب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ابتدای انقلاب تا چند ماه نخست، به صدور انقلاب توجه می‌شد و فضای ارزشی مطلق حاکم بود که بلافاصله ناامنی‌ها را به ما تحمیل کردند و تجزیه‌طلبی را به‌واسطه خلق کُرد، خلق عرب و بلوچ و مسلمان ایجاد کردند. در کشوری مثل ایران که تنوع نژاد، زبان و مذهب وجود دارد اگر وحدت و انسجام نباشد به‌راحتی تجزیه خواهد شد. امام با هنر خود و وحدت کلمه‌ای که می‌گفت، مانع ایجاد تفرقه ‌شد. بعدا معلوم شد چقدر سرویس‌های اطلاعاتی روی تجزیه‌طلبی اقوام ایرانی کار کرده بودند که اشکال ایجاد کنند.

هریک از حوزه‌های منافع ملی در برهه‌ای اهمیت بیشتری پیدا کردند. دو سال اول انقلاب را نباید ارزیابی کرد، چون ناامنی و اعتصاب بود. دگرگونی رخ داد و همه‌چیز به هم ریخته بود. بنابراین از دوره یک تا دو سال که نباید انتظار داشت و بعد از آن هم 8سال جنگ تحمیلی را داشتیم.

در جنگ جهانی اول و دوم در دنیا کسی نمی‌آید در تحلیل‌های تاریخی، رییس جمهور آمریکا یا پادشاه انگلیس را زیر سوال ببرد که شاخص‌های رفاهی را کاهش دادند، چون آن زمان، کارخانجات تولید خودرو که یک وسیله رفاهی شخصی بود، متوقف شد و به‌شدت کاهش تولید داشت. در عوض شروع به تولید تانک و نفربر کرد تا در خدمت جنگ باشد. همچنین  مواد غذایی با اولویت جبهه‌ها توزیع می‌شد و بقیه مردم جیره‌بندی و کوپنی شده بودند. پوشاک و سایر موارد هم همین‌طور بود.

کالاهای کمیاب، جیره‌بندی و مصرف کالاهای فانتزی کنترل شد. به‌شدت تحت فشار بودند، ولی چون اولویت منافع ملی در امنیت ملی و حفظ استقلال و تمامیت ارضی بود، از این‌که مستقل شدند و از سلطه آلمان نازی خارج شدند با افتخار از آن روزها یاد می‌کنند و آن را گرامی می‌دارند. کسی از سختی آن دوران گلایه نمی‌کند، چون آن شرایط در راستای منافع ملی بود.

در هر کشوری متناسب با شرایطش، یکی از حوزه‌های منافع ملی در اولویت قرار دارد مثلا در دوران جنگ اولویت کشور، امنیت بود یا در کشور سوییس که هیچ‌وقت دغدغه جنگی نداشته، اولویت با رفاه و اقتصاد است و رژیم اسراییل و کره شمالی اولویت امنیت دارند و تصمیم‌های سیاسی و اقتصادی آن‌ها با محوریت امنیت گرفته می‌شود.

در سال ۵۳ تورم شدیدی رخ داد. رژیم شاه از دانشجویان به‌شکل بازرس و کارشناس استفاده کرد که من هم در آن مقطع فرصت کردم و به‌عنوان کارشناس حضور داشتم و برای تهیه گزارش برای وزارت بازرگانی مجبور شدیم به بنادر کشور سر بزنیم تا وضعیت کالاها را ببینیم. در آن زمان بسیاری از رویدادها را از نزدیک دیدم. قبل از انقلاب، ترکیب جمعیتی ما به شکلی بود که ۲۵درصد جمعیت شهرنشین و ۷۵ درصد روستانشین بودند.

برای پی بردن به ماهیت هر رژیم باید ببینید که گروه هدف او چیست یعنی تمرکز آن‌ها متوجه کیست. گروه هدف جمهوری اسلامی، محروم و مستضعف بود. مستضعف یعنی کسی که توانایی دارد، اما شرایط محیطی او را به ضعف می‌کشد. مثل ورزشکاری که استعداد دارد، ولی به دلیل شرایط نامناسب و نبود امکانات استعدادش شکوفا نمی‌شود، مستضعف محسوب می‌شود.

امروز دانش‌آموزی که فرصت مدرسه‌ غیرانتفاعی و معلم خصوصی و کلاس کنکور داشته باشد، شانس قبولی‌اش برای پذیرش در رشته‌های مطلوب بیشتر است که این رگه‌هایی از رژیم قبل از انقلاب دارد و دانش‌آموزی که توانایی شرکت در این کلاس‌ها را ندارد، مصداق مستضعف است. یا بازنشسته که یک زندگی عادی داشته، ولی یک‌دفعه به خاطر تورم و گرانی، وضعیت نامناسب مسکن و مشکلات موجود، قدرت خریدش به‌شدت کاهش پیدا می‌کند تا جایی که زیر خط فقر می‌رود، جزو مستضعفان به حساب می‌آید. ابتدای انقلاب قرار شد جلوی استضعاف گرفته شود و خصوصی‌سازی‌هایی که باعث ایجاد استضعاف شده بود، کنار زده شود.

چه تفاوت محسوسی با دوران پهلوی ایجاد شد؟
در رژیم شاهنشاهی ۷۵ درصد مردم روستانشین بودند، چون خودکفا بودند و بهره‌ای از خدمات رفاهی نداشتند. بی‌سوادی‌های گسترده که نزدیک ۷۵ تا ۸۰ درصد بود، عدم وجود امکانات درمانی، نبود راه، گازکشی و... از دیگر مصادیق محرومیت در کشور بود.

گروه هدف رژیم شاهنشاهی، بیشتر شهرنشین‌ها بودند. البته بعضی شهرها و گروه‌های هدف شامل؛ خاندان سلطنتی، طبقات وفادار درباره، نظامیان و امرا (نه سربازان)، شهربانی، ساواک، گروه‌های آموزشی و استادان بودند که در آن زمان، سطح رفاه و دستمزد خوبی داشتند. مدیران ارشد و حزبی هم که وابستگی داشتند از شرایط خوبی برخوردار بودند. در مجموع تعداد این جامعه هدف به ۲ میلیون نفر نمی‌رسید، ولی همه امکانات را در اختیار داشتند و رژیم شاه از نظر رفاه برای آن‌ها خوب بود، اما این رفاه مبتنی بر خام فروشی نفت بود، نه تولید ملی و خدمات زیرساختی.

در دوران شاه میزان تولید نفت، 6 میلیون بشکه به‌صورت رسمی اعلام شده بود که البته به ۷ تا ۸ میلیون هم می‌رسید و همواره کاهش خام‌فروشی نفت مورد تاکید امام خمینی بود. متاسفانه اخیرا رقابتی بین دولت‌ها برای خام‌فروشی نفت انجام شده که این وابستگی را بیشتر می‌کند.

در رژیم سابق، دولت از خام فروشی نفت به جایی رسید که بخش‌های اصلی تولید حتی کشاورزی هم زیر سوال رفت. قدیمی‌ها می‌دانند که کشاورزی ما در اقلام پایه به‌شدت وابسته بود و بسیاری از محصولات  کشاورزی که امکان تولید آن‌ها در داخل بود مثل گندم، میوه، گوشت، پنیر، کره، پیاز و سیب‌زمینی وارداتی بود و در زیرساخت‌ها محرومیت عجیبی داشتیم.

قبل از سال ۵۰ درآمد ملی ما از فروش نفت یک میلیارد دلار بود. بعد به ۴ میلیارد رسید و در سال ۵۳  به ۲۰ میلیارد دلار رسید که با این پول می‌توانستیم کشور را بهشت کنیم ولی به جای این‌که به راه‌آهن و زیرساخت ها توجه شود به واردات خودرو پرداختیم که البته تنگناهای جاده خودش را نشان داد و حتی یک مترو که از شاخص‌های اصلی رفاه شهری است، در ایران ایجاد نشد. این پول کلان و عظیم صرف خرید تجهیزات نظامی، اسلحه، ژ۳، فانتوم، ناو دریایی و اف‌۱۶ شد و بخش زیادی هم به جای حمایت از بخش کشاورزی، صرف واردات مواد‌غذایی شد که این کار به مهاجرت و هجوم روستاییان به شهر منجر شد و پدیده کپرنشینی و زاغه‌نشینی را ایجاد کرد.

بنابراین بسیاری از پولی که در راستای منافع خارجی بود، تلف شد. تنها جایی که به‌درستی به آن پرداخته شد، خرید تجهیزات ورزشی بود که آن هم به دلیل میزبانی ایران برای بازی‌های آسیایی در سال۵۳ رقم خورد و پس از آن به ورزش به‌عنوان زیربنایی پرداخته نشد، درحالی‌که با آن پول می‌شد ده‌ها استادیوم فوتبال و امکانات ورزشی بیشتری ایجاد کرد.

سیل واردات میوه‌هایی مانند موز، سیب و پرتقال از طریق کشتی‌ها به بنادر کشور وارد می‌شد و کشتی‌ها یکی پس از دیگری میوه‌های خارجی می‌آوردند. چون اسکله و تخلیه و بارگیری ما مشکل داشت، این‌ها برخی تا یک‌سال نوبت تخلیه داشتند. ملوان‌ها می‌رفتند و چند نفر می‌ماندند تا نوبت‌شان برسد و هزینه‌ای به اسم جریمه تاخیر تخلیه می‌گرفتند که خسارت تخلیه و بارگیری‌ها بیشتر از خرید یک شناور بود. از طرفی سیلو، انبار و سوله‌های لازم برای ذخیره این مواد غذایی وجود نداشت و سیستم حمل و نقل ما مشکل داشت و زیرساخت‌های ریلی هم نداشتیم. دولت سازندگی در بخش زیرساخت‌ها ورود کرد تا کسری زیرساخت دوره قبل از انقلاب را جبران کند و اقدام به ساخت مدرسه، دانشگاه، بیمارستان جاده و مراکز بهداشتی کرد.

شعار شاه این بود که می‌خواهیم به دروازه‌های تمدن برسیم، ولی این امر با شعار صرف، انجام‌پذیر نبوده و باید بستر و زیرساخت‌ها فراهم می‌شد و به تربیت نیروی انسانی پرداخته می‌شد. در زمان شاه، پول و سرمایه به وفور وجود داشت، اما نیروی متخصص داخلی نداشتیم، طوری‌که در آن زمان کره‌ای‌ها در مخابرات ایران کار می‌کردند، پزشک عمومی از سایر کشورها مثل بنگلادش و فیلیپین وارد می‌شد، راننده کامیون کم داشتیم که  این نشان می‌داد که تربیت نیروی انسانی به‌درستی انجام نشده است.

در بعد امنیت هم به دستور آمریکا شاه و جوانان وادار به مقابله در منطقه ظفار عمان شدند که نتیجه آن به انهدام کامل تیپ و لشکرهای اعزامی انجامید. ظفار در آن زمان، نگرانی آمریکا برای جلوگیری از تسلط کمونیست‌ها بود و به ما ربط نداشت، اما امروز اگر دفاعی صورت می‌گیرد، به‌خاطر جریاناتی است که ایران را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

آن زمان، حتی از فانتوم‌ها و خلبان‌های ایرانی هم در جنگ ویتنام استفاده شد، تا فشاری روی آمریکا برای جنگ ویتنام وجود نداشته باشد، یعنی ایران به ژاندارم منطقه تبدیل شده بود که هزینه‌های نظامی را می‌پرداخت، مثل عربستان که امروز هزینه‌های نظامی منطقه را پرداخت می‌کند.

اگر صرف رفاه این است که درصدی از مردم آن را دریافت کنند که رفاه نیست. خیلی جاها آب آشامیدنی، برق، گاز، آب گرم و تلفن همگانی وجود نداشت. کسانی که درباره رفاه می‌زنند حجم جمعیت ۸۰ میلیونی را در نظر نمی‌گیرند.

در عین حال که ما اعتراض‌هایی به قانون‌گذاری‌های دولت امروز داریم ولی مقایسه ناجوانمردانه‌ای‌ است که بگویم رژیم سلطنت‌طلب خوب بوده. رژیمی که از آن آگاهی نداشتیم.

وظیفه حکومت این است که معاش و نیازمندی‌های مردم را تامین کنند و به نیازهای آن‌ها در زمینه آموزش، بهداشت و مسکن  پاسخ دهد؛ چون قبل از انقلاب بهتر نبوده، نباید اشتباه‌های خود را توجیه کنیم بلکه دولت به‌عنوان وظیفه اصلی خود باید در تامین معاش مردم، امنیت غذایی بهداشت، آموزش و سرپناه آن‌ها بکوشد.

در ابتدا جناح‌های چپ و انحرافی و مارکسیستی شعار «نان، مسکن و آزادی» را سر دادند، اما این شعارها نتوانست مردم را جذب کند، با اینکه آن زمان زاغه نشینی و مشکل مسکن داشتیم، اما کسی جذب آن شعارها نشد. شعارهای انقلاب مانند حکومت عدل علی، عمران و آبادانی، اعتلا، استقلال، آزادی و اسلام توانست مردم را جذب و با هم متحد کند، چون مردم فهمیده بودند وابستگی، به پیشرفت منجر نمی‌شود. هرچند بعد از انقلاب به تضاد بنیادی با جهان سلطه دچار شدیم، برای این‌که ایران و تمام امکاناتش از نفت تا معادن، در اختیار نظام سلطه بود و ما بازار مصرف‌شان بودیم.

چرا دشمنان فشار اقتصادی را بعد از انقلاب در دستور کار خود قرار دادند؟
جمهوری اسلامی منافع دنیای سلطه ازجمله آمریکا و انگلیس را قطع کرد که آن‌ها از این بابت بسیار عصبانی بودند، چون ایران از نظر ذخایر، ۱۰ درصد ذخایر جهان را در اختیار داشت و از نظر تنوع معادن، جزو ۵ کشور اول جهان بود. ما معادنی داریم که هنوز کشف نشده، اما دنیای سلطه با مکانیزمی که برای کشف دارد، قادر به شناسایی آن‌هاست و با ابزار‌های ماهواره‌ای و زمینی که در اختیار دارد، بهتر از ما می‌دانند که چه معادن و منابعی داریم. فقط کافی است دوباره سلطه را به‌دست آورد پس منفعت آن‌ها در حضور و غارت است. منفعت آن‌ها در این نیست که این کشور را آباد کنند، بلکه می‌خواهند این کشور تک‌محصولی و عقب افتاده و ضعیف باشد چون یک کشور پیشرفته که سطح آگاهی آن بالا باشد، مطالبه‌گر می‌شود و آن‌ها راضی به این مساله نیستند. دست آن‌ها از این منافع کوتاه شده و دوباره می‌خواهند آن را به دست آورند. ایران یک ایدئولوژی به‌نام «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» مطرح کرد که سبب شد بسیاری از قدرت‌های شرق و غرب به مقابله با ایران برخیزند و دیدیم در دوران جنگ تحمیلی با کمک‌های اطلاعاتی، سلاح شیمیایی و موشکی و انواع روش‌های مختلف در جنایت صدام نقش داشتند و همان کشورها تا امروز سعی کردند با شیطنت هوشیارانه جلوی رشد اقتصادی ایران را بگیرند تا در زمینه اقتصادی الگو نشود. کافی است ما در زمینه عدالت و اقتصاد پیش برویم.

آن‌ها همه تلاش خود را کردند که ضعیف شویم و رشد نکنیم.
حتی در مذاکرات برجام در صحبت‌های‌شان اشاره شد که خوشحال بودند ایران را پای میز مذاکره نشانده‌اند و گفتند: دیدید ما گفتیم به جای برخوردهای خشن و نظامی از روش نرم و اقتصادی وارد شویم که فشارهای موجود، جواب داد و سبب شد  ایرانی‌ها سر میز مذاکره بنشینند و گفت ایران توانسته الگوی استقامت و استقلال در دنیا باشد. بنابراین همه دنیا قبول دارند ایران مستقل است و خودش تصمیم‌گیرنده است و وابسته نیست. اگر امروز  ایران در زمینه‌های سیاسی و نظامی موفقیت پیدا کرده، به‌خاطر استقلالش بوده و الان هم که در زمینه دفاعی به ایران فشار می‌آورند، ولی زیر بار نمی‌رود، نشانه استقلالش است. معتقد بودند ایرانی تسلیم‌بشو نیست و زیر بار حرف زور نمی‌رود، ما توانستیم آن‌ها را دور بزنیم.

ولی مشکل کشور قبل از این‌که پول خارجی باشد، عدم استفاده از ظرفیت‌های خارجی است. ما یک بازار ۸۰ میلیونی هستیم که تقاضای اجابت نشده زیادی در زمینه‌های مختلف داریم. با ۴۰ درصد ظرفیت اقتصاد ملی داریم کار می‌کنیم، مسکن در رکود سنگین است و نیاز به واردات ندارد، چون آهن و مصالح در اختیار داریم، ولی سیاست‌های نامناسب و سوداگری در مسکن و رهاشدگی و فساد زمین و مسکن سبب رکود شده است. واردات روغن نباتی و برنج داریم که اگر حمایت شود، نیازی به واردات وجود ندارد.

ما روی خام فروشی نفت که اشتغال‌زایی زیادی ایجاد نمی‌کند، متمرکز شده‌ایم، در حالی‌که زنجیره تولید و کشاورزی اگر مورد توجه قرار بگیرد، فرصت اشتغال‌زایی فراوان ایجاد می‌کند و در این صورت نرخ رشد حداقل ۳درصد را به‌طور ثابت خواهیم داشت.

پوشاک و نساجی در مقطعی، دومین صنعت اشتغال‌زا بود، ولی الان ۲۵ درصد تولید دارد، در‌حالی‌که سیل ورود واردات رسمی و قاچاق رقیب آن شده و مصرف کننده به قیمت نگاه می‌کند. ما از تولیدکننده داخلی، مالیات و عوارض می‌گیریم، تسهیلاتی با بهره بالا به آن‌ها می دهیم و در رقابتی ناعادلانه دست و پای آن‌ها را بسته‌ایم. اگر ظرفیت پوشاک از ۲۵ درصد به ۵۰ درصد داخلی برسد، یعنی صددرصد رشد داشته‌ایم و کارگاه نساجی نیاز به نیروی کار زیادی دارد و فرصتی برای اشتغال به کار فارغ‌التحصیلان ایجاد می‌کند. در این شرایط تحریم، بسیاری از برندهای لباس وجود دارند، اما اگر بخواهیم قطعات نساجی را وارد کنیم به ما نمی‌دهند، چون می‌دانند تولید ملی را افزایش می‌دهد.

۵۰ هزار پورشه وارد می‌شود، لوازم آرایش و بهداشتی به‌وفور وارد می‌شود، چون می‌دانند این‌ها عامل رشد و توسعه نیستند، اما لوازم و داروهای پزشکی را به ما نمی‌دهند. یکی از حوزه‌هایی که آمریکا روی آن تمرکز کرده، این است که دوباره برگردد و به منابع ما تسلط پیدا کند. بنابراین در شرایط کنونی ایرادهایی داریم که عارضی است و نتیجه، این شده که همه می‌گویند نظام فاسد است و این فساد را به حکومت و نظام و رهبری نسبت می‌دهند، اما این اعتراض‌ها ناشی از یک نگاه عالمانه نیست. خودم منتقدم، ولی سعی می‌کنم بازگویی این انتقادها، منجر به ناامیدی نشود، بلکه با آسیب‌شناسی و ارایه راهکار همراه باشد، ولی متاسفانه برخی همکاران به این موج ناامیدی دامن می‌زنند و از  واژه «رژیم‌چنج» استفاده می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند ستون را بردارند. بدون این‌که طرح و برنامه‌ای داشته باشند و این نتیجه‌ای جز هرج و مرج ندارد.

امروز برخی اساتید در دانشگاه‌ها دست‌آوردهای انقلاب اسلامی را به‌خصوص در حوزه اقتصاد زیر سوال می‌برند، به نظر شما استدلال محکمی پشت این سخنان هست؟
 استادانی که اصطلاح «رژیم‌چنج» و تغییر در رژیم را مطرح می‌کنند، باید طرح و برنامه‌ای داشته باشند، ارزیابی منافع حاصله و خسارت‌های مرتبط را انجام دهند. ترامپ، وزیر امورخارجه اسراییل و عربستان به‌صراحت به این براندازی اشاره می‌کند ومعتقد است دوام و قوام نظام جمهوری اسلامی ایران به‌دلیل وجود سرمایه‌ای به‌نام مردم بوده، یعنی مردم پای کار بودند که این اتفاق‌ها افتاده است.

شعار امام این بود «خون بر شمشیر پیروز است» خون، تجلی اراده مردم و شمشیر، یعنی لجستیک امکانات و تجهیزات.  بعد از انقلاب همه دستگاه‌های سیاسی و امنیتی و اطلاعاتی دنیا زیر سوال رفتند که چه‌طور نتوانستند انقلاب را پیش‌بینی کنند، چون امام از روش‌های متعارفی که آن‌ها فکر می‌کردند، استفاده نکرد و فقط با اتکا به مردم، بدون مشی مسلحانه و صرفا با روشنگری، این انقلاب را شکل داد. آرمان‌ها به‌قدری برای مردم مهم شده بود که برای دفاع از آن، از جان خود هم نترسیدند. بنابراین دشمنان فهمیدند که اگر تاکنون موفق نشدند، به این دلیل بوده که مردم پای کار بودند. اگر معاش مردم هدف قرار داده شود و تضعیف پول ملی به سمت سقوط انجام شود تا توزیع نابرابر انجام بگیرد و با سوداگری در مسکن، رکود ایجاد شود، می‌توانند در معیشت مردم اختلال ایجاد کنند تا زمینه نارضایتی و دلزدگی مردم را از انقلاب فراهم کنند. رکود مسکن باعث افزایش کاذب قیمت‌هاست که سرریز آن در اجاره و رهن خود را نشان می‌دهد و این، شورای شهر ناکارآمد فشل و کم‌توجه و مجلس بی‌توجه اجازه دادند که بسترهای معیشتی مردم مختل شود و سیاسیون هم فقط منافع حزبی خود را می‌بینند. مشکلاتی مثل زمین‌خواری، گرانی مسکن و ترافیک به خاطر ناکارآمدی شورای شهر است. شورایی که متخصص نیست و بیشتر اعضای آن ورزشکارند، وجود یک نفر ورزشکار آن هم کسی که مدیریت ورزشی خوانده باشد، کافی است دیگر نیازی نیست که چند نفر با این تخصص در شورا حضور داشته باشند. این افراد باید مدیریت شهری بدانند که همه این مسایل نشان از انتخاب‌های نادرست ما دارد. دنیای سلطه از یک طرف و کانون‌های قدرت و ثروت داخلی از طرف دیگر تمام تلاش‌شان این است که با توزیع پول از فقر مردم سو‌‌استفاده کنند و رای بگیرند و بیایند داخل مجلس و سیاسیون هم که به شایستگی‌ها توجه نمی‌کنند و دنبال منافع حزبی‌اند. بنابراین چنین مجلسی، در راس امور نیست، پس کسانی که در انتخابات شرکت نکردند، یا رای درستی ندادند، مسئول‌اند. اگر دولت خطا کرد، مردم باید از قبل کنترل کنند و مجلس ابزارهای کنترلی زیادی دارد تا خطایی در تصمیم‌گیری‌ها ایجاد نشود. سقوط معنی‌دار ارزش پول ملی رخ داد و مجلس با یک عقب‌ماندگی تاریخی تازه به فکر استیضاح وزیر افتاد. درنهایت استیضاح، به کنار رفتن وزیر منجر شود، ولی خسارت را چه کسی جبران می‌کند؟ بانک مرکزی پدر همه را درآورد. ما سر جای خود نشستیم و فقیر شدیم. الان باید دو برابر کار کنیم تا بتوانیم دستمزد لازم را برای یک زندگی عادی دریافت کنیم.

با تصمیم‌های غلط و غفلت دستگاه‌های اطلاعاتی و قوه قضاییه مردم یک‌دفعه فقیر شدند، اما بنیه اقتصاد قوی بود که این اقتصاد پابرجا ماند. اگر اصلاحاتی در نگرش و سیاست ایجاد شود، می‌توان دوباره ترقی کرد، چون هنوز هم جا برای تصحیح هست. سهم مردم این است که در رای‌گیری‌ها و انتخابات، بی‌تفاوت نباشند و فریب بازی‌های سیاسی و جناحی چپ و راست را نخورند.

شیطنت دنیای سلطه در جای خود،  قبول داریم که ماهیت آمریکا، گزندگی است. مثل مار است، اما در این عرصه جهانی ما می‌خواهیم حضور فعالی داشته باشیم، چون منبع انرژی‌هایی هستیم که دنیا به آن‌ها نیاز دارد و ما هم به دنیا احتیاج داریم. اگر می‌خواهیم در عرصه جهانی باشیم، وقتی مار هست باید پادزهر داشته باشیم تا از شر و تهدیدات آن در امان باشیم. باید انعطاف لازم را برای دوری از مسیری که مار در آن قرار دارد داشته باشیم تا از جانب آن آسیبی به ما نرسد. این‌که مستقیم توی دهان مار برویم و بعد به مار بد و بیراه بگوییم که درست نیست. مثلا فلان دولت ۲ میلیارد دلار پول را در آمریکا گذاشته، بعد معلوم است که یک دادگاه آن را مصادره می‌کند. عقل سلیم می‌گوید نباید این کار را انجام می‌داد و دیگر بد و بیراه گفتن به دادگاه فایده‌ای ندارد.

آگاهی مردم و مطالبه‌گری آن‌ها و مجلس هشیار و آگاه، می‌تواند به ترمیم این شرایط کمک کند. به قول امام اگر مجلس، مجلس باشد باید عصاره فضایل مردم باشد. مشکلات کشور تلفیقی از عوامل برون‌زاست و نمی توان به‌تنهایی آمریکا یا فقط عوامل داخلی را مقصر دانست. در بحث اقتصاد مقاوتی که دولت بخشی از آن را پذیرفته و بخشی را نپذیرفته و قرارگاه گذاشته است.

دولت‌ها هدف‌هایی مثل رشد اقتصادی، افزایش تولید ملی، اشتغال، مبارزه با بیکاری و افزایش رفاه دارند که برای دست‌یابی به آن‌ها با ابزارهایی به نام سیاست کار می‌کنند، مانند سیاست پولی، مالی، تجاری و ارزی. مثلا سیاست پولی باید در راستای رشد اقتصادی، رونق، عدالت اجتماعی و کاهش فقر باشد، ولی اشکال ما این است که بین اهداف و سیاست‌ها، سازگاری وجود ندارد، می‌گوییم اشتغال، ولی اشتغال با پند و نصیحت و دعا ایجاد نمی‌شود، بلکه باید به‌واسطه رفع موانع تولید ملی و تقویت آ‌نها انجام بگیرد. ابزار سیاست پولی نرخ بهره، ذخیره قانونی و تنظیم مجدد است. سیاست بودجه‌ای، نرخ بهره است. سیاست مالیاتی، نرخ مالیات است. سیاست مالیاتی، صادرات و واردات و تعرفه و نرخ ارز است. حالا اگر سیاست تجاری، سیل واردات است پس این، ضدتولید است و با اهداف هم‌خوانی ندارد.

سیاست مالی ما فشار مالیات بر حقوق بگیر و تولیدکننده است، این یعنی ناسازگاری یا وقتی سیاست پولی ما نبود، تسهیلات ارزان است. برای رفع این موارد، نیاز به تغییر رویکرد و نگرش است. باید به جای ملاحظات صنفی و جناحی، به توانایی‌ها نگاه کنیم. وقتی کسانی که در انتخاب کمک کردند باید پست بگیرند، خوب معلوم است نمی‌توانند کار کنند. اشکالات این‌هاست و باید  مجلس خوب  مطالبه‌گری خوب، وجود داشته باشد. این درست نیست که به انتقاد از دولت، مخالفت و سکوت در برابر اشتباه‌های دولتی بپردازیم که با جناح ما موافق است.

مشکلات اقتصادی امروز کشور، در چه بخش‌هایی است؟
 اشکالات عارضی موجود، تا حدی قابل ترمیم است.  ناامید کردن مردم و سیاه‌نمایی در فضای مجازی در سال‌های اخیر، رشد پیدا کرده است و مردم باید بصیرت داشته باشند تا درست را از نادرست تشخیص دهند. دلسوزان و نخبگان باید دلایل ضعف را تشخیص دهند و ریشه‌یابی کنند و با هم‌اندیشی به راهکاری برای درمان و رفع مشکلات بپردازند.


کد خبرنگار : 28