به گزارش خبرنگار«خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در این روزها که شاهد اوج گیری آمار و ارقام بیماری و فوت در اثر ویروس منحوس کرونا هستیم در کمال تعجب می بینیم که این موضوع بهیچ وجه توسط قاطبه مردم مانند روزهای اول جدی گرفته نمی شود؛ اما چرا؟
در صورتی که هم آمارهای فوت شدگان در برهه ای از زمان همان آمارها هستند و هم آمار درگذشتگان بعضی اوقات از زمان اوج در پیک اول بیشتر و یا در همان سطح است.شاید تعویق چندین باره کنکور کارشناسی ارشد و دکتری حداقل بعنوان هشداری برای جدی گرفتن این موضوع باشد؛ اما برگردیم سر سوال اول چرا مردم دیگر کرونا را جدی نمی گیرند؟
شاید همه تصاویر مربوط به تجمعات مسئولین در ایام اوج کرونا را دیده اید، نمایندگان مجلس و سایر مسوولان بدون ماسک اقدام به انداختن عکس یادگاری میکنند و یا چندین رفتار مشابه در نقاط مختلف با این اقدامات این طرز فکر در ذهن مردم شکل میگیرد که شاید این بیماری جدی نیست.
این نوع رفتار اشتباه که سبب الگو برداری مردمی می شود در دو ماه اخیر به کرات در بین مسئولین دیده شده و همین موضوع سبب شده است که رهبری جامعه به موضوع ورود کند و با اظهار چندباره ناشی از کرونا توصیه اکید بر ماسک زدن و رعایت پروتکل های بهداشتی داشته باشد.
یک روانپزشک در این باره می گوید: باید به این موضوع توجه داشت که صرفا با توصیه نمیشود قانون را اجرا کرد باید برای رعایت نکردن اصول بهداشتی در مترو جریمه در نظر گرفته شود، علم روانشناسی میگوید که در حوزه اجرای قانون صرفا توصیه کردن پاسخ نمیدهد.
ذاتا انسان تا یک موضوع را لمس نکند و تجربه نکند، به نسبت باورپذیری کم تری نسبت به آن موضوع دارد، در همین راستا نیز چون خیلی ها از نزدیک شاهد این اتفاق هم نبوده اند و شرایط را ندیده و نچشیده اند، نسبت به باور آن دچار تردید هستند و فکر می کنند که درگیر این بیماری نخواهند شد.
از نگاه روانشناسی این امر قابل اثبات است که وقتی تا حد مشخصی از وقایع دور باشید (بهصورت فیزیکی یا زمانی)، دید انتزاعی نسبت به آنها پیدا میکنیدو در همین حین، زمانی که مردم یک بررسی میان هزینهها و سودهای فاصلهگیری انجام میدهند، ممکن است تصور کرده که هزینههای فاصلهگیری اجتماعی ارزش نکات مثبت آن را ندارند؛ خصوصا که از دید آنها احتمال ابتلا به ویروس بسیار پایین بوده و حتی در صورت بیمار شدن، با عواقب جدی مواجه نخواهند شد.
علم پزشکی در سطح جهان در بالاترین حالت خود نیز نسبت به ویروس کمترشناخته شده و بهتر بگوییم ناشناخته کرونا دچار تناقضات فراوان شد، از شناسایی روزانه علائم گرفته تا توصیه هایی که به ضد خود تبدیل شدند، روزهای اول بشدت از مردم خواسته می شد که افراد سالم ماسک نزنند یا در محیط بیرون نیاز به ماسک نیست و یا توصیه های دیگری که با افزایش شناخت از بیماری معلوم شد اشتباه هستند.
حجم زیاد و متنوع توصیهها و هشدارها، علایم و راه های درمان در رسانهها بویژه فضای مجازی، سبب سردرگمی مردم شده درحالی که باید اطلاع رسانی به صورت واحد از سوی مسوولان و از طریق چند رسانه قابل اعتماد انجام میشد. هر چقدر تنوع و تناقضات بیش تر شود، اعتماد عمومی نیز کمتر می شود.
سلبریتی های ورزشی، هنرمندان و مراجع مختلف اجتماعی که بعنوان الگوهای اجتماعی شناخته می شوند نیز در رعایت موارد بهداشتی آنچنان که باید عمل نکرده اند و گاها با رفتارهایشان باعث شدند اهمیت این موضوع برای جامعه کم شود، تصائیری از ورزشکاران در محل تمرین که بدون رعایت پروتکل های بهداشتی دور همدیگر جمع می شوند و یا از سرگیری مسابقات ورزشی و عدم رعایت اصول بهداشتی همه و همه جامعه پذیری را کم تر کرده است.
اتفاقا در این امر مراجع دینی به بهترین نحو ممکن با این موضوع موجهه کردند و به ندرت در این گروه رفتارهای تناقضی دیده شده است.
حتما بارها و بارها با این جمله از سمت گروه های مختلف مردمی مواجه شدید که ما اهمیت موضوع و میزان خطر کار را می دانیم اما مشکلات اقتصادی و نبود درآمد ثابت و تضمین شده همه و همه باعث فشارهای معیشتی می شود و به همین دلیل نیارمند حضور در محل کار و در سطح جامعه هستیم.
در موارد 1 تا 4 می توان با الگوسازی، رعایت پروتکل های بهداشتی، آموزش واحد و منسجم و فرهنگ سازی آموزشی مناسب و مستمر به باورپذیری عمومی و اقناع مردم مبادرت ورزید اما در مورد پنجم نیازمند حمایت از اقشار کم درآمد جامعه در مقابل بیماری هستیم تا بتوان این موضوع را در کوتاه مدت کنترل کرد و از پاییز سخت و ترسناک جلوگیری کرد.