به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ حق بر سلامت به عنوان یک حق ذاتی به این معناست که هر کس حق دارد تا به بالاترین استاندارد سلامت فیزیکی و روانی دستیابی داشته باشد و این حق تمام خدمات پزشکی، بهداشت عمومی، غذای کافی، مسکن مناسب، محیط کار سالم و محیط زیست تمیز را در برمیگیرد. وجود ابعاد مختلف برای سلامتی، حوزههای گوناگون مرتبط با سلامتی و عوامل متنوع تأثیرگذار بر آن موجب دشواری تعریف حق مزبور شده است و دولتها برای تأمین امکان یک زندگی سالم ملزم به اتخاذ اقداماتی در حوزه وسیعی میباشند که برخی از این تعهدات مستلزم اقدام فوری و برخی دیگر در طول زمان باید تحقق پیدا کنند. ایران نیز با تصویب قوانین و مقررات مختلف در زمینه سلامت و همچنین پیوستن به کنوانسیونهای مختلف بینالمللی این حق را به رسمیت شناخته و مورد حمایت قرار داده است.
فصلنامه دانشجویی سپند دانشگاه آزاد واحد دماوند، در مصاحبهای تفصیلی با سیدمجید حسینی استاد دانشگاه تهران به کم و کیف «حق بر سلامت» در جوامع بشری به گفتگو نشسته است که در ادامه میخوانید؛
*در ابتدا بفرمایید حق بر سلامت به چه معناست و جایگاه این حق در ایران و در کشورهای توسعه یافته چگونه است؟
حق بر سلامتی یکی از حقوق بشری است و در واقع حق هر انسان برای دسترسی به بالاترین سطح ممکن سلامتی میباشد که از مصادیق آن میتوان به خدمات و کمکهای پزشکی، محیط زیست سالم، بیمه و ... اشاره کرد که که بیمه به عنوان یکی از حداقلهای حقوقی است که انسانها در حوزه سلامت دارند و باید از آن بهرمند شوند. متاسفانه کشور ما در تامین این حق بسیار ضعیف عمل کردهاست و میتوان گفت که عملا حق بر سلامتی وجود ندارد.
در کشورهایی که لیبرال هستند مثل ایالات متحده آمریکا، این حقوق عملا اجرا نشده است. الان جمعیت زیادی در آمریکا محروم از درمان هستند یا به تعبیر آقای سندرز که کاندیدای ریاست جمهری آمریکا است ۲۰ میلیون نفر در سال گذشته در آمریکا به خاطر درمان ورشکست شدند. در کشورهایی که سیاست سوسیال دموکرات اجرا میشود، در مورد آموزش و درمان، پوشش کامل است و به صورت رایگان در اختیار مردم قرار میگیرد. بنده در سفری که به فرانسه داشتم و دچار بیماری گشتم (البته خیلی کوچک) به صورت رایگان درمان شدم. پس حق بر سلامتی در کشورهای مختلف تعابیر مختلفی دارد و متفاوت است.
*حق برسلامت چگونه توسط دولتها شناسایی شد و دولتها چگونه موظف به تضمین این حق شدند؟
ببینید فرآیند سوسیال دموکراسی در هر کشوری به گونهای پیش رفته است. در برخی از کشورها تحت تاثیر انقلابها اتفاق افتاد. وقتی در فرانسه انقلاب شد و مسکن و آزادی به مسایل اصلی تبدیل شد.
طبیعتا به خاطر آغاز فرآیندهای سوسیال دموکراسی بوده است. در برخی از کشورها شکل گیری سندیکاها و اتحادیهها و یونینهای حامی طبقات محروم مثل کارگر، معلم و امثالهم، کمک کننده به شکل گیری سوسیال دموکراسی و سیاستهای پوشش درمانی و حق بر سلامت بوده است. خلاصه روندهای متعددی در کشورها انجام شد که به نتیجهای واحد رسید و آن هم آموزش و درمان رایگان است.
*با توجه به اینکه حوزه آموزش و حق برسلامت و بهداشت عمومی ارتباط تنگاتنگی بایکدیگر دارند، نظام سلامت ایران تا چه اندازه توانسته این همبستگی را ایجاد کند؟
به نظر من ما در این زمینه کارآمد نیستیم. یعنی در رنکینگ بدترین کشورها قرار داریم. متاسفانه مافیای پزشکی در بخش آموزش اثر بسیار بدی گذاشتند. یعنی با کاهش ظرفیتهای پذیرش پزشکی سبب شده اند که فى الواقع نظام آموزشی ما ویران شود. شکل گیری مافیای کنکور و موسساتی که مردم را با وعدههای کنکوری فریب میدهند، تحت تاثیر همین کاهش ظرفیتهای پزشکی است.
*راهکار شما برای ایجاد و تقویت همبستگی در حوزه آموزش و سلامت چیست؟
در وهلهی اول رفع انحصار از پزشکی است. مشکل اصلی ما در پزشکی این است که پزشکی بازار شده است و عددی محدودی این بازار را انحصار کرده اند. یعنی ما ۹۵ هزار پزشک داریم برای ۸۰ میلیون نفر. این افراد ظرفیت رشتههای پزشکی را کنترل میکنند، به خصوص در تخصص اجازه نمیدهند تعداد بیشتری پزشک شوند و هرچه این انحصار افزایش پیدا کند نفع این مافیا که در وزارت بهداشت و مجلس و ... هستند افزایش پیدا میکند و نفع مالی آنها نیز به طبع این موضوع افزایش پیدا میکند. این افزایش نفع مالی سبب میشود در بخشهای مختلف حتی در خود نظام درمان نابرابری ایجاد شود.
به عنوان مثال به پزشک عمومی اجازه خیلی از درمانها را نمیدهند یا مثلا به خیلی از افرادی که میتوانند کار درمانی کنند اجازه درمان نمیدهند و خلاصه بازاری از کاسبی انحصاری پزشکی ایجاد کردند و تا وقتی این وجود دارد، ورودیها رو هم محدود میکنند و وقتی ورودیها رو محدود کنند نظام آموزشی خیلی آسیب میخورد. ما اولین گامی که باید برداریم این هست که از پزشکی رفع انحصار کنیم. ما الان به صورت معدل در کشور به ازای هر ۱۰ هزار نفر، ۱۱ پزشک داریم.
در حالی این تعداد طبق استانداردهای جهانی باید به حدود ۴۰ پزشک افزایش یابد. طبیعتا اگر به این تعداد برسیم نظام آموزشی متحول خواهد شد و اختلاف درآمد بین پزشک و معلم هم اینقدر زیاد نخواهد بود. وقتی که تعداد پزشک کم است اینقدر اختلاف در آمد زیاد هست و وقتی پزشک زیاد شود و به تعداد متناسب برسد اختلاف درآمدهم اینقدر با معلم نخواهد داشت. ضمنا پرکیس (Precise) هم نخواهد گرفت. خلاصه شکستن انحصار پزشکی آغاز تغییر در نظام سلامت و آغاز رفتار پذیر کردن پزشکها است و ا c طرفی آغاز اصلاح نظام آموزشی میباشد، یعنی به هر دو طرف وصل است.
*رویکرد دولتها در جهان و على الخصوص ایران در خصوص حق بر سلامت به نظر شما حق محور است یا درمان محور؟
در ایران ما تقریبا در حوزه سلامت اصلا سرمایه گذاری نکردیم. سرمایه گذاری ما تماما در درمان است و دلیل آن هم این است که نفع مافیای پزشکی در این مسئله است. به عنوان مثال الان چه سرمایه گذاری در رفع آلودگی هوا کرده ایم؟ تقریبا صفر، یعنی میشود اصلا صفر محاسبش کرد. در حالیکه هزینهای که کشور ما در سال گذشته برای درمان کرده است ۱۵۰ هزار میلیارد تومان بود. یعنی ۱۵۰ هزار میلیارد تومان از پول ملت یا پول دولت هزینه درمان شده است.
ما اصولا برای سلامت کاری نمیکنیم. در اینکه ایمنی جادهها را زیاد کنیم، در اینکه ایمنی خوردروها را افزایش بدیم، در اینکه آلودگی هوا را کاهش بدیم و. یعنی هر جایی که قرار است سلامت مردم تهدید شود ما کاری نمیکنیم. ما لحظهای وارد قضیه میشویم که مردم مریض شده اند و سلامت آنها آسیب خورده و بعد وارد سلامت میشویم. در غالب کشورها سیستمشان به جای پرکیس، دی آرجی است. یعنی به پزشک حقوق میدهند.
به جای آنکه پرکیس بدهند و این نشانگر آن است که مسئله اصلی سلامت است. اصلا این سیستم پر کیس که در ایران وجود دارد یعنی پزشک به مثابهی هر بیماری یک پول یا هر ویزیت یک پول دریافت میکند، این سیستم درمان محور و مرض محور است. اما در غالب کشورهای توسعه یافته ما اصلا سیستم پرکیس نداریم، یعنی به صورت دی آرجی عمل میکنند، سیستمی که به پزشک حقوق و کارانه متناسب با فعالیتش تعلق میگیرد و نه به تعداد بیمارانش.
پس بالطبع این کشورها سلامت محور هستند به خصوص که سیستم ارجاع را هم اجرا میکنند. سیستم ارجاع یعنی پزشک مسئول سلامت مردم است و باید دائما فکر کند که سلامت کسانی که زیر نظرش هستند را به عنوان پزشک خانوده حفظ نماید. غالب کشورهای اسکاندیناوی و کشورهای اروپای صنعتی سیستمشان پرکیس نیست و وقتی این سیستم پرکیس نیست در حقیقت درمان محور هم نیستند و سلامت محوراند.
*به نظر شما طرح تحول نظام سلامت چه تاثیری بر سلامت شهروندان داشته است؟
به نظر من تاثیر منفی گذاشته و ۷۰ درصد بودجههای طرح تحول سلامت در جیب پزشکان رفته است. ما در حقیقت طرح تحول نظام سلامت نداریم بلکه طرح تحول در آمد پزشکان را داریم. با دو و نیم برابر کردن تعرفه پزشکان در طرح تحول سلامت عملا در نقطهای که قرار بود پوشش درمان زیاد شود، پوشش جیب پزشکان زیاد شد و طرح تحول سلامت به شدت از زاویهی نابرابری در نظام سلامت علی رغم اینکه شعار پوشش میداد فی الواقع موفق نبود، چون در نهایت به نفع پزشکان شد. وقتی هم که به وزیر بهداشت وقت گفتند که شما به چه علت حقوق پزشکان را زیاد کردید، خیلی راحت گفتند به خاطر آنکه زیر میزی نگیرند و خب این اصلا هدف طرح تحول سلامت نبود که پزشکان زیرمیزی نگیرند.
ضمن آنکه زیرمیزی حاصل سقف است و نه تعرفه. یعنی هر پزشکی که سرش شلوغ باشد زیرمیزی میتواند بگیرد. زیرمیزی ربطی به عدد تعرفه ندارد. شما میتوانید تعرفه زیادی داشته باشید و باز هم زیر میزی بگیرد. چون سقف دارید و تعداد محدودی را میتوانید ویزیت کنید. چون تعداد پذیرندگان کم و پذیرفته شدگان زیاد است. در حقیقت نظام طرح تحول سلامت، نه توانست پوشش را کامل کند و به ۱۰۰ درصد برساند و نه اینکه خدمات ارزان تری را توانست در اختیار مردم قرار دهد.
همین الان مجددا خدمات درمانی گران شده و در پایان طرح تحول سلامت یعنی در پایان یک دوره که از اجرای آن گذشته جالبه که عدد پرداختی جیب مردم زیاد شده است یعنی بیشتر از قبل اجرای طرح. پس پوشش و قیمت و ... متاسفانه درست نشده است.
*فاکتور امید به زندگی که چه تاثیری در سلامت و بهداشت جامعه دارد و آن را در ایران چگونه میبینید؟
امید به زندگی یک فاکتور صرفا مادی نیست. یعنی امید به زندگی ابعاد فرهنگی وکالچرال زیادی دارد. میشود یک کشور به لحاظ سلامت و درمان اوضاع بدی داشته باشد، اما امید به زندگی مردم در آن بالا باشد. بسیاری از کشورهای آمریکای جنوبی اصلا اقتصاد سلامت خوبی ندارند، ولی مردمی شاد هستند و امید به زندگی در آنها بالا است. یکی از فاکتورهای امید به زندگی مسئلهی سلامت و در حقیقت درمان و حق بر سلامت است.
آن چه که هست ما به لحاظ رنکینگ بین المللی از لحاظ امید به زندگی متوسط هستیم یعنی نه خیلی بالا هستیم مثل کشورهایی که ضریب سلامت بالایی دارند و نه جزو کشورهایی هستیم که خیلی پایین هستند. ما در سطح متوسطی هستیم. دلیلش هم این نیست که وضعیت درمانی خوبی داریم، خیر وضعیت درمانی خوبی نداریم. اما سوابق فرهنگی و مذهب ما و... امید به زندگی را در ایران بهتر میکند.
*اگر در پایان صحبتی با دانشجویان دارید بفرمایید.
بچهها باید بدانند که موفقیت یا بهتره بگم خوشبختی امری فردی نیست. اصولا اگر تو آمدی و جامعه را تخریب کردی باید متوقع باشی که جامعه هم تو را تخریب میکند. ما یک لحظهای نداریم که یک پزشک یا یک وکیل خوشبخت داشته باشیم و یک جامعهای بدبخت که درش زندگی میکنیم. تصور دوستانی که میروند و این رشتهها را میخوانند این هست که حالا من خوشبخت شوم و اگر جامعه فقیر است به ما ربطی ندارد. در حالیکه چنین خوشبختی اصلا وجود ندارد.
ما در یک جامعهی بدبخت یک فرد خوشبخت نداریم. وقتی مردم دسترسی به درمان ندارند یا پول ندارند، میآیند و از تو دزدی میکنند. آنها پول ندارند و تو امنیت نداری. تا لحظهای که سرنوشت خودت رو از بقیه جدا میدانی و فکر میکنی به تنهایی برنده میشوی، لحظهای است که اتفاقا به سمت به سمت بدبختی میروی. این خطایی است که باید آن را بفهمیم و در معادلاتمان این خطا را نکنیم.