تاریخ : 1399,یکشنبه 02 آذر14:09
کد خبر : 376861 - سرویس خبری : خبرهای ویژه

انتخاب جو بایدن و شکست راهبرد فشار حداکثری؛

برنامه آمریکا برای مهار ایران و چین در ابعاد سیاسی و اقتصادی

روی کار آمدن بایدن را می‌توان شکست راهبرد فشار حداکثری بر مخالفان و بطور ملموس در تقابل با چین و ایران دانست. از همین رو چگونگی رویکرد ایران و چین با آمریکا دارای اهمیت گردیده و ایران با حمایت از سیاست‌های چین در قبال آمریکا به تحقق منافع خود بپردازد.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ چرا بایدن به قدرت رسید؟ انتخابات آمریکا با تمام حواشی آن در روزهای اخیر با پیروزی بایدن به سرانجام رسید؛ هرچند اعتراضات ترامپ به تقلب در انتخابات ادامه دارد اما چرایی به قدرت رسیدن بایدن در آمریکا بسیار اهمیت دارد. باوجود ساختار و اهداف کلان ثابت آمریکا در هر دولتی، روش تحقق اهداف توسط دو حزب حاکم کاملا متفاوت است. حزب دموکرات که کاندیدای آن در این دوره به قدرت رسید، روش رسیدن به اهداف را از طریق ابزارهای نرم مانند اجماع بین‌المللی دنبال می‌کند و جمهوری خواهان روش تحقق اهداف را ابزار سخت نظامی و تحریم‌های فلج کننده دنبال می‌کنند.

درباره تحریم‌های اقتصادی همراه کردن سازمان ملل و سایر کشورها برای بایدن (دموکراتها) اهمیت دارد اما برای ترامپ (جمهوری خواهان) یکجانبه و با چاشنی ترس و تهدید دنبال شده است. از سوی دیگر در پیش گرفتن کدامین روش و ابزار برای نخبگان و دولتمردان آمریکا برای رسیدن به حداکثر منافع ملی دارای اهمیت است. مضاف بر این انتخابات آمریکا بر نحوه رفتار سایر کشورها با آمریکا تاثیرات عمیقی دارد. بنابراین روی کار آمدن بایدن را می‌توان شکست راهبرد فشار حداکثری بر مخالفان و بطور ملموس در تقابل با چین و ایران دانست.

فرصت همکاری ایران و چین در سایه شکست راهبرد فشار حداکثری آمریکا

از همین رو چگونگی رویکرد ایران و چین با آمریکا دارای اهمیت گردیده و سوال دیگر چگونگی روابط این دو کشور با آمریکا است. برای پی بردن به این موضوع پی بردن به برنامه کلان آمریکا در قبال دو کشور ضروری است.

برنامه آمریکا برای مهار ایران و چین

اصل حاکم بر روابط بین‌الملل و به تعبیر مورگنتا چراغ راه کشورها در این عرصه «منافع ملی» است. از همین مروری بر منافع اقتصادی و ظرفیت‌های دو کشور در سطح بین‌الملل ضروری است. طی گزارشی که در سال 2019 توسط تحقیقات کنگره آمریکا ارائه گردید، برنامه بلندمدت این کشور برای تضعیف اقتصادی چین به شکل زیر است:

شکل 1- پیش بینی کنگره آمریکا از رقابت چین و آمریکا براساس رشد اقتصادی (https://fas.or, 2019)

در همین زمینه می‌توان اقدامات آمریکا و جنگ تجاری دو کشور در سال‌های آتی را نیز اجتناب ناپذیر دانست. برخی روندهای دیگر در چین نیز بیانگر وقوع پارادایم اقتدارگرایی در چین است؛ همگرایی سریع پس از واقعه تیان آن من، عادی شدن جانشینی رهبری -درحالیکه پیشتر با تنش‌های شدید همراه بود-، افزایش معیار شایسته سالاری برای بسیج اجتماعی، پذیرش همکاری تجار موفق و روشنفکران حزب، ایفای نقش تخصصی موسسات هدفمند و رشد سازوکارهای مشارکت سیاسی همچون انتخابات روستایی بیانگر همین واقعیت است (ارغوانی و فروتن). ساختار سیاسی فعلی چین نگاه خودباخته و غربی نداشته و به نظر میرسد آمریکا برای تداوم سیطره و مهار چین ابزارهای نرم و اجماع را با بهانه‌های حقوق بشری علیه چین در پیش گیرد.

نگرانی مقامات آمریکا در سال های گذشته تنها در بعد اقتصادی بوده اما به قدرت رسیدن شی جین پینگ بر نگرانی‌های آمریکا از نفوذ سیاسی چین در سایر مناطق جهان نیز افزوده شده است. یک راهبرد مشترک آمریکا در قبال چین و آمریکا ایجاد رقبای منطقه ای بوده است. رقابت ایران با کشورهای ترکیه و عربستان در غرب آسیا و رقابت چین و هند در شرق آسیا در سالیان اخیر کاملا ملموس بوده است. در واقع تقابل آمریکا با چین امری بدیهی بوده و نحوه رفتار این دو کشور با به قدرت رسیدن بایدن اهمیت دارد.

فرصت همکاری ایران و چین در سایه شکست راهبرد فشار حداکثری آمریکا

ساده لوحی است اگر تصور کنیم آمریکا از اهداف کلان خود در قبال چین و ایران کوتاه خواهد آمد و نکته قابل تامل برای ایران چگونگی رفتار با آمریکا در دوران بایدن است. در شرایط بروز اقتدارگرایی در چین و تقابل با آمریکا می‌توان به چگونگی روابط راهبردی ایران و چین پرداخت. با بالا گرفتن اختلافات تجاری آمریکا و چین در سالهای اخیر و روندهایی از جمله حمایت آمریکا از همسایگان مخالف با چین و نیاز چین به متحدان راهبردی بدون وابستگی به غرب جهت تامین انرژی از یکسو و فشارهای روزافزون تحریم‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، می‌توان به تحقق همکاری راهبردی ایران و چین امیدوار بود.

نکته مهم حمایت از چین در رقابت با آمریکا و تقابل در سایه با آمریکا توسط ایران است؛ به عبارت دیگر رفتار سیاست خارجی ایران نباید آمریکا را بین تقابل با ایران یا چین قرار دهد، بلکه آمریکا در مقابل خود با چین مواجه باشد و ایران تنها نقش حمایتی داشته باشد. علت این موضوع منطق موازنه قواست که به ما می‌آموزد در قبال قدرتهای منطقه ای، قدرت‌های بزرگ به راحتی با یکدیگر به توافق خواهند رسید. ایران یک قدرت منطقه ای و چین یک قدرت جهانی است؛ مشکل آمریکا با چین دارای ابعاد اقتصادی بوده اما مشکل آمریکا با ایران ابعاد سیاسی، فرهنگی و هویتی دارد. از همین رو بین دو راهی ایران و چین، توافق آمریکا با چین در ادامه ساده‌تر خواهد بود. اما در صورت تقابل آمریکا و چین از یکسو و برعهده گرفتن نقش حمایتی توسط ایران، ما از شکاف بین دو ابرقدرت می‌توانیم منافع بیشتری بدست آوریم.

دلیل دیگر در پیش گرفتن رویکرد حمایتی از چین و عدم ذوق زدگی از روی کار آمدن بایدن، علاوه بر بدعهدی های اخیر آمریکا، رویکرد مدیریتی چین در قبال سایر کشورهای جهان است. چین با کشوری اقدام به ایجاد روابط راهبردی نکرده و تقابل مستقیم آن با آمریکا می‌تواند به سوق دادن این کشور به روابط پایدار با ایران به عنوان دشمن آمریکا ترغیب کند. تجربه چند دهه اخیر بیانگر دارا بودن اقتصاد توانمند چین است، بطوریکه با ایجاد مزیت نسبی و صادرات ارزان توانسته با اکثریت عمده کشورهای جهان دارای رابطه باشد.

فرصت همکاری ایران و چین در سایه شکست راهبرد فشار حداکثری آمریکا

در مقابل جمهوری اسلامی ایران دارای این توانمندی یا مشابه آن نیست؛ از همین رو حمایت ایران از چین برای کاهش منافع آمریکا می‌تواند تدریجا منجر به روابط بهتر با این کشور گردد. لازم به ذکر است مدل مطلوب آمریکا عدم شکل گیری روابط معنادار اقتصادی بین ایران و چین است، چراکه در این صورت اعمال محدودیت‌های آمریکا علیه دو کشور رنگ خواهد باخت.

در انتها به نظر میرسد با توجه به راهبرد کلان آمریکا برای مهار ایران و چین، رفتارهای هیجانی و بدون پشتوانه کارشناسی ناشی از به قدرت رسیدن بایدن، که بر مذاکره با آمریکا تاکید دارند، نمی‌تواند به تحقق منافع ملی در عرصه جهانی منتج شود. از سوی دیگر با حمایت از سیاست های چین در برابر آمریکا می‌توان به حضور سایر کشورهای در تقابل با آمریکا و نهایتا خروج کاهش منافع آمریکا چشم دوخت.

گزارش از محمدعلی رحیمی‌نژاد-دانشجوی دکتری روابط بین‌الملل


کد خبرنگار : 38