تاریخ : 1399,یکشنبه 24 اسفند18:04
کد خبر : 388907 - سرویس خبری : باشگاه نویسندگان

صادق مقدادی

نقش مدیران شهری در توسعه متقارن و متوازن پایدار شهر

اصطلاح ‌«توسعه پایدار» در اواخر قرن 20 ابتدا در ارتباط با مسائل زیست محیطی (کنفرانس 1968 یونسکو در پاریس تحت عنوان کنفرانس زیست‌کره) مطرح شد. علیرغم اهمیت مسائل زیست محیطی در توسعه پایدار، پایداری اجتماعی و اقتصادی بسیار حائز اهمیت است چراکه حفاظت از محیط زیست بدون توجه به ابعاد اجتماعی و اقتصادی توسعه، بی‌معناست.

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» صادق مقدادی*// با توسعه روزافزون فرآیند شهر نشینی و افزایش شهروندان موضوع توسعه پایدار شهری از سوی محققان و خبرگان این عرصه مود تاکید و توجه قرار گرفته است، افزایش شتابان جمعیت شهری مشکلات بیشماری را برای شهرها بوجود آورده از جمله تخریب محیط زیست شهری، عدم دسترسی مناسب شهروندان به خدمات شهری، وجود کاربری‌های شهری ناسازگار با سایر کاربری‌ها، فقدان عدالت اجتماعی و... این معضلات و علاوه بر آن ناهنجاری‌های روز جوامع نیازمند علاج و الزاماتی است که مدیران شهری بایستی برای مرتفع کردن آن برنامه‌ها و سناریو‌های جامعی و مدونی را طراحی نمایند.

مفهوم پایداری و توسعه پایدار

پایداری واژهی نمادین دهه آخر قرن 20 است که ریشه در تفکرات زیست‌محیطی داشته و امروزه یک پدیدهی چند بعدی است که مسائل اجتماعی، اقتصادی، اکولوژیکی، انسانی و مکانی را دربر میگیرد.  به این نحو که پایداری اکولوژیکی در پی استفاده بهینه از منابع موجود در اکوسیستم و کاهش آلودگیها و تأمین نیازهای اقتصادی و اجتماعی متناسب با طبیعت؛ پایداری اقتصادی موجب ارتقاء شرایط اقتصادی؛ پایداری اجتماعی منجر به عدالت اجتماعی و ارتقاء کیفیت زندگی انسان؛ پایداری انسانی منجر به افزایش امید به زندگی و پایداری مکانی به دنبال توزیع متعادل سکونت‌گاه‌ها و فعالیت‌ها و کاهش تمرکز در مادرشهرهاست.

 اصطلاح ‌«توسعه پایدار» در اواخر قرن 20 ابتدا در ارتباط با مسائل زیست محیطی (کنفرانس 1968 یونسکو در پاریس تحت عنوان کنفرانس زیست‌کره) مطرح شد. علیرغم اهمیت مسائل زیست محیطی در توسعه پایدار، پایداری اجتماعی و اقتصادی بسیار حائز اهمیت است چراکه حفاظت از محیط زیست بدون توجه به ابعاد اجتماعی و اقتصادی توسعه، بی‌معناست.

 بنابراین توسعه پایدار یعنی استفاده بهینه ازمنابع به نحوی که نیاز نسل امروز تأمین شود و در عین حال نیاز نسل آینده مورد مخاطره قرار نگیرد.  دکتر غلامحسین مجتهدزاده توسعه پایدار را اینگونه تعریف کند: اگر دو کلمه «توسعه» و «پایداری» را در کنار هم قرار دهیم، توسعه پایدار شکلی از تغییر اجتماعی را ارائه می‌کند که محافظت شرایط اکولوژیکی را جستجو می‌کند.

با توجه به آنچه ذکر شد می‌توان اصولی را برای توسعه پایدار در نظر گرفت که عبارتند از:

- به حداقل رساندن مصرف منابع طبیعی تجدیدناپذیر: مانند سوختهای فسیلی و منابع کانی.

-  پایدار ساختن مصرف منابع طبیعی تجدیدپذیر مانند: آبهای زیرزمینی و خاک و گیاهان.

- نگه داشتن حد تولید ضایعات و آلودگیها در میزان ظرفیت جذب محلی و جهانی.

- تأمین نیازهای پایه انسانی و اجتماعی مانند: دسترسی به ابزار معیشت، داشتن حق انتخاب، مشارکت در تعیین سرنوشت اجتماعی و دسترسی به محیط سالم و خدمات پایه.

توسعه پایدار شهری

مفهوم توسعه پایدار شهری برگرفته از تعارف فوق الذکر در بسترشهرهای امروزی با پیچیدگی‌ها و گستردگی‌های جغرافیایی منوط به توسعه متوازن و متقارن شهرها در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و پیدایش یک هویت جدید به عنوان هویت دیجیتال شهری است. هریک از این مولفه‌های گفته شده برای توسعه پایدار شهری بایستی در یک روند صعودی با یک شیب متناسب با اقیلم و فرهنگ و تابآوری اقتصادی آن شهر برنامه ریزی و اجرا گردد، علاوه بر این اجرای برنامه‌های توسعه‌ای شهری بایستی در پهنای شهر به صورت متناسب و متقارن توزیع گردد.

توسعه پایدار اقتصادی

در جهان امروز با توجه به چالش‌های متفاوت ایجاد شده برای کسب‌وکارها از شیوع بیماری‌های فراگیر نظیر کرونا و همچنین رکود جهانی اقتصادی مدیران شهری را ملزم به فراگیری و آشنایی با مفهوم تاب آوری اقتصادی میکند. دریک تعریف ساده، تاب‌آوری «توانایی یک سیستم جهت جذب آشفتگی و سازماندهی مجدد در حالی که متحمل تغییر شده، تعریف می شود به طوری که سیستم هنوز وظیفه، ساختار، مشخصات و بازخورهای یکسانی را حفظ کند.» حال با این تعریف چطور میتوان شهری را با مولفه‌های ملی، خرد و کلان در برابر پیچش‌های اقتصادی مصون داشت. ایجاد مصونیت اقتصادی از هنر مدیران شهری و برگرفته از ظرفیت‌های شهری آن شهر می‌باشد.

بررسی کارشناسان حاکی از آن است مؤلفه‌های تاب‌آوری در اقتصاد مقاومتی بر پنج اصل اساسی است؛

الف) پابرجایی (robustness)

پابرجایی به مفهوم قابلیت اطمینان و اعتبار و یا قابل‌اتکا بودن است. به تحمل‌پذیری سیستم در مقابل مخاطرات و بحران‌ها نیز اطلاق می‌شود. زمانی یک سیستم از بعد پابرجایی در سطح بالایی است که عوامل ایمنی و محافظ در سیستم نسبت به مخاطرات وجود داشته و سیستم از قابلیت مناسبی برای تغییر در زنجیره تصمیم‌گیری که باعث می‌شود آسیب در یک بخش با احتمال کمتری به سایر بخش‌ها گسترش یابد، برخوردار است. از ابعاد این ویژگی، به سه مورد «وجود مکانیزمی برای پایش مستمر سلامت سیستم»، «ماژولار بودن» و «انعطاف در الگوهای تصمیم‌گیری» می‌توان اشاره نمود. پایش منظم و ارزیابی کیفیت زیرسامانه‌ها، قابلیت اعتماد آن را تضمین خواهد کرد. همچنین طراحی مکانیزم‌هایی برای جلوگیری از سرایت اثرات بحران در یک بخش به بخش دیگر، می‌تواند اثرات مخاطره را موضعی کند و در نهایت بروز نمودن و مطابقت پذیری سیستم تصمیم‌گیری با شرایط محیطی و قابل‌تغییر بودن وابستگی نهادهای اجرایی به ستاد مرکزی در مواقع بحران به کاهش اثرات ناشی از بحران کمک می‌نماید.

ب) افزونگی (redundancy)

به مفهوم داشتن ظرفیت مازاد و ذخیره احتیاطی است که کمک می‌کند تا کارکرد سیستم در شرایط حرانی حفظ شود. این جزء از تاب‌آوری بیان می‌کند در صورتی که زیرساخت‌ها و نهادهای اساسی یک کشور طوری طراحی شوند که برای دست‌یابی به اهداف و مقاصد، امکان استفاده از روش‌های متنوع وجود داشته باشد، احتمال فروپاشی سیستم در شرایط تنش و یا از کار افتادن برخی زیرساخت‌ها، کاهش می‌یابد. بر این اساس از میان ابعاد این ویژگی می‌توان به داشتن ظرفیت مازاد در زیرساخت‌های حساس و مجهز بودن سیستم به انواع راه‌حل‌ها و راهبردها در حل یک مسئله اشاره نمود.

پ) هوشیاری و تدبیر (resourcefulness)

توانایی مطابقت، داشتن انعطاف و در مواقع ممکن تبدیل اثرات منفی مخاطره به اثرات مثبت است. این جزء از تاب‌آوری در یک سیستم، از انعطاف‌پذیری ذاتی آن سیستم نشأت می‌گیرد و زمانی محقق می‌شود که اجزاء سیستم به هم اعتماد داشته باشند و قادر به خودسازمان‌دهی باشند. اگر زیربخش‌های اقتصادی جوامع توانسته باشند در درون خود، اعتماد و خودسازمان‌دهی را حفظ نمایند، با حذف شدن کارکرد برخی از نهادها ناشی از وقوع مخاطره، احتمال این‌که بقیه نهادها به‌طور خودجوش واکنش نشان داده و چالش‌های به وجود آمده را حل نمایند، بالا خواهد رفت. ظرفیت خودسازمان‌دهی به عواملی از قبیل سرمایه انسانی، سرمایه اجتماعی و وجود نهادهایی که مشارکت و یکپارچگی بین افراد جامعه و دولت را ممکن می‌سازد، بستگی دارد. این عوامل در شرایطی همانند شکستن دولت که نهادها به خودسازمان‌دهی نیاز دارند، مهم خواهند بود.

ت) واکنش به مخاطره (response)

توانایی جامعه برای حرکت سریع در مقابله با بحران و مخاطرات است. این جزء از تاب‌آوری مشخص می‌کند که آیا سیستم اقتصادی و اجتماعی یک کشور رویکرد مناسب و سریعی را برای جمع‌آوری اطلاعات مرتبط، از همه قسمت‌های جامعه، ارتباط دادن آنها و تعمیم آنها به سایر قسمت‌ها و همچنینی توانایی تصمیم‌گیری برای سازمان‌دهی مجدد را در زمان معین دارد یا خیر؟ در مواقع مخاطره یا بحران، داشتن ارتباطات مؤثر و قابل‌اعتماد، افراد جامعه و دولت را قادر به مشارکت سریع، مطمئن، درک واحد و صحیح از اثرات مخاطره نموده و آنها را در ارائه پاسخ واحد نسبت به مخاطره هماهنگ می‌نماید. در این میان، تقویت سرمایه اجتماعی و مشارکت بیشتر مابین دولت و بخش خصوصی و سایر نهادها باعث می‌شود فهم مشترکی از عمق مخاطره در کشور به وجود آید و این امر اعتماد آحاد جامعه نسبت به هم را نیز افزایش می‌دهد. لذا از ابعاد این جزء می‌توان به مخابره مؤثر و مشارکت فراگیر اشاره نمود.

ث) احیاء (recover)

توانایی برای برگرداندن سیستم به کارکرد نرمال خود پس از وقوع بحران است و بر منعطف بودن و مطابقت پذیری و بهبود اوضاع در مواجه با تغییرات محیطی بعد از ظهور مخاطره دلالت دارد. این جزء از تاب‌آوری لازم است خلأهای دانشی کشف و سپس سامان‌دهی پژوهش‌ها با پر کردن خلاءهای مذکور صورت پذیرد. همچنین سازوکارهایی وجود داشته باشد که دانش ارتقاء یافته عملی گردد. اجزای تاب‌آوری شامل مؤلفه‌هایی همچون شدت نفت، ریسک سیاسی، تولید ملی، فساد، کیفیت عرصه داخلی، بلایای طبیعی و غیره می‌شوند.

با این اوصاف، ادبیات تاب‌آوری و خصوصاً تاب‌آوری اقتصادی در چند دهه گذشته و با بروز بحران‌های اقتصادی و مالی مثبت و منفی، گستره نظری و کاربردی قابل‌توجهی یافته و انواع مدل‌ها و چارچوب‌های مفهومی در سطوح سازمانی، اجتماعی و ملی سعی در مقاوم‌سازی اقتصادها داشته‌اند. اقتصاد ایران نیز در دو دهه اخیر حسب پویایی‌های درون‌زا و همچنین شوک‌های بیرونی وارده بر آن، بیش ‌از پیش رو به مقاوم‌سازی اقتصادی آورده که این مهم را با ابلاغ سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی شاهد هستیم.

اقتصاد تاب‌آور اشاره به ظرفیت تحمل مخاطرات بیشتر، بازگشت سریع پس از مخاطرات، کاهش تخریب در اثر مقدار معینی از مخاطرات، ثبات اقتصاد کلان، کارایی بازارهای خرد، حکمرانی خوب، توسعه اجتماعی، صحت سیاست‌های مالی، صحت سیاست‌های پولی، اثربخشی دولت، نظارت همه‌جانبه، سلامت بانکی، تنوع صادرات، استقلال صادرات و… دارد. لذا ساختار و نظام اقتصادی کشور باید به‌گونه‌ای طراحی‌شده باشد که در برابر آسیب‌های احتمالی از خود مقاومت نشان داده و بتواند به‌سرعت خود را ترمیم کند.

توسعه پایدار فرهنگی

توسعه موضوعی کیفی، جامع، چندبعدی، انسانی و اجتماعی است که باید با مدیریت و برنامه ریزی بلندمدت برای ارتقای آن تلاش کرد و در این بین نقش توسعه فرهنگی مهمتر و بنیادی تر از دیگر مولفه ها است. داشتن صرف نگاه سخت افزاری و عمرانی مسیر توسعه پایدار شهری را ناهموار می کند و در این بین باید به موضوع توسعه فرهنگی توجه کرد. همچنین ایجاد امکانات مادی و معنوی مناسب برای افراد جامعه به منظور شناخت جایگاه خویش و افزایش علم و دانش و افزایش توانایی ها از ضرورت های توسعه شهری به حساب می آید.

باید برای توسعه فرهنگی شهر، مردم فکر کنند و برنامه ریزی کنند و ابتکار عمل داشته باشند و مسائل شهری را اداره کنند و در مسائل مختلف مشارکت عمومی داشته باشند چراکه مشارکت شهروندی باعث به نتیجه رسیدن و بالارفتن بازدهی خدمات و طرح های مختلف اجرا شده در شهر می شود. مقدمه واجبتر برای توسعه شهری، توسعه فرهنگی است و این دو باید در کنار هم قرار گیرند تا شاهد ارتقا و پیشرفت کلی باشیم و در پایان نباید فراموش کرد که تاثیر پذیری برنامه های دیگر توسعه منوط به برنامه فرهنگی و توسعه آن است.

یکی از پرسش‌هایی که رهبر انقلاب در سخنرانی خود در سفر به خراسان شمالی در باب سبک زندگی شهری مطرح کردند، این بود که معماری و ساخت و سازهای ما چقدر منطقی و عقلانی است؟ ‹‹بیتردید، ساخت و سازها و شهرسازیهای ما زمانی میتواندمنطقی و عقلانی باشد که برخاسته از فرهنگ ناب ما یعنی فرهنگ ایرانی- اسلامی باشد نه تقلید از سبک ساخت و سازها و معماری غربی، سبک زندگی و معماری و شهرسازی با یکدیگر ارتباطی جدا ناشدنی دارند. رفتارهای فرهنگی و آداب و سنن برشکل معماری و شهرسازی تأثیر میگذارد و آنها هم بر آن اثرگذار هستند›› بیانات ایشان نشان دهنده اهمیت ابعاد مختلف فرهنگی در شهرهاست که بایستی مدنظر مدیران شهری قرار گیرد چرا که ساخت و ساز ، معماری و شهرسازی، اثر مستقیم بر سبک زندگی دارد. به اعتقاد کارشناسان شهری، احراز هویت اصیل و مطلوب و رهایی از بحران هویت به اعتبار فضیلت آرمان خواهی و کمال طلبی انسان از دغدغه های همیشگی تمدن‌های بشری بوده است.

توسعه پایدار اجتماعی

پایداری اجتماعی به عنوان یک جزء اساسی از توسعه پایدار مورد توجه ویژه سیاستمداران و برنامه­ریزان قرار گرفته است. از آنجا که در فرایند برنامه‏ریزی ­شهری توجه به مباحث اجتماعی اجتناب­ناپذیر و جزء جدایی ­ناپذیر طرح­های شهری محسوب می­شود، با تعیین ابعاد پایداری اجتماعی می­توان رویه­های مؤثّر بر مباحث اجتماعی جامعه را بررسی و شناسایی کرد. به عبارت دیگر، ابعاد پایداری اجتماعی می­تواند به عنوان یکی از مهمترین و کلیدی­ترین ابزار در برنامه­ریزی­ و سیاستگذاری‏های شهری استفاده شود. از طرفی، گستردگی، پیچیدگی و تنوع شاخص­های پایداری اجتماعی و نقش آنها برجامعه ایجاب می­کند تا این شاخص­ها برحسب نقش و عملکردشان  مورد توجه قرار گیرند، که مشخصاً هر یک دارای ارزش­ متفاوتی از یکدیگر هستند.

نقش مدیریت شهری در توسعه پایدار شهرها

با توجه به اهمیت موضوعات عنوان شده می‌توان گفت مهمترین کارویژه مدیران شهری برای توسعه پایدار شهری به عنوان اساسی ترین توسعه یک شهر در وهله نخست توسعه پایدار اقتصادی شهرهاست و در مرتبه دوم توسعه پایدار فرهنگی  و در محور دیگر توسعه پایدار اجتماعی مورد تاکید است. در بررسی توسعه‌های شهری که به دلیل تأثیر گذاری سیاسی و خارج از ظرفیت‌های طبیعی به صورت زودرس توسعه می‌یابند، توجه به مسائل کالبدی و مدیریتی اهمیت دارد. ارائه هرگونه راه‌حل در زمینه توزیع خدمات شهری، نیازمند تحقیق و شناخت دقیق مسائل و مشکلات شهری است؛ پی بردن به خلأ خدماتی در وضع موجود با وضع مطلوب از عوامل مؤثر در ضرورت انجام تحقیق است و مواردی همچون خدمات‌رسانی بهینه، جلوگیری از بروز آسیب و ناهنجاری‌های اجتماعی جامعه شهری، جلوگیری از بروز ناهنجاری‌های فضایی و زیست‌محیطی و هدایت الگوهای توسعه شهری از ضرورت‌های انجام پژوهش در این راستا به شمار می‌آید. مدیریت شهری یک سازمان گسترده متشکل از عناصر و اجزای رسمی و غیررسمی مؤثر در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و کالبدی حیات شهری است که با هدف اداره کنترل و هدایت توسعه همه جانبه و پایدار شهر مربوطه است.

کارشناسان برنامه‌ریزی و مدیریت برای دست‌یابی به کارایی و اثربخشی مورد انتظار خود در شهر تلاش کردند سیستمی متناظر با این پیچیدگی‌ها برای مدیریت و برنامه‌ریزی ایجاد کنند تا از این طریق بتوانند برای هدایت توسعه یکپارچه و منسجم و رفع مسائل بغرنج شهر اقدام موثرتری انجام دهند. این نیاز باعث ورود مفاهیمی چون "مدیریت یکپارچه"، "مدیریت واحد"، "مدیریت منسجم" و… به عرصه برنامه‌ریزی و مدیریت شهری شده و شاهد آن هستیم که توجه نکردن به تفاوت‌های ماهیتی و ظرف نظری و عملی این تعابیر باعث ایجاد ابهام در نظر کارشناسان می‌شود و این امر در کنار مسائل پیچیده شهری تحقق اهداف مطلوب مدیریت شهری را دشوار می‌سازد.

*موسس مجموعه آموزشی کنکاش


کد خبرنگار : 38