تاریخ : 1391,پنجشنبه 16 شهريور13:30
کد خبر : 54908 - سرویس خبری : کتابخانه دانشجویان ایران

کتابخانه دانشجویان ایران / کتاب شصت و پنجم؛

خاطرات زنی که برای گفتگو با گورباچف نماینده ایران شد

اینها دست نوشته های مرضیه حدیدچی یا همان خانم دباغ در ابتدای کتابی است که داستان زندگی ایشان را از قبل از انقلاب شروع می کند و تقریبا بسیاری از لحظه های آن را تا بعد از انقلاب پی می گیرد. این کتاب شامل 4 فصل به نام های سریان، هجرت، امواج و سیاحت شرق است.

خبرنامه دانشجویان ایران: "هرگز به ذهنم نمی رسید روزی بیاید و من بخواهم همه ی کارها و عملکردهای خود را که جز برای رضای حق و احقاق حقوق مردم مستضعفِ مملکت و اسلام عزیز انجام داده ام، به روی کاغذ آورده و به ملت عزیز ارائه دهم، اما چه باید کرد، وقتی که همه ی دوستان و دوستداران انقلاب مرا مجاب کردند به اینکه: شما نیستی که بخواهی خود را مطرح کنی، بلکه زنی است که با الطاف الهی و دریافت رهنمودهای اسلام ناب و سنت رسول اکرم (ص) و ائمه معصومین علیهما السلام و به ولایت امری امام راحل (قدس سره) توانسته است به مصاف شیاطین زمان رفته و بر آنها فایق آید."

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ اینها دست نوشته های مرضیه حدیدچی یا همان خانم دباغ در ابتدای کتابی است که داستان زندگی ایشان را از قبل از انقلاب شروع می کند و تقریبا بسیاری از لحظه های آن را تا بعد از انقلاب پی می گیرد. این کتاب شامل 4 فصل به نام های سریان، هجرت، امواج و سیاحت شرق است.

فصل اول "سَرَیان" شامل: تولد و دوران کودکی و نوجوانی و شیطنت های آن دوران و بیانگر طرز فکر متفاوت ایشان است.

"روزی من یک ریال از این پولهای جمع شده را برداشتم و به یک درشکه چی داده، از او خواستم که مرا به مکتب خانه برساند. هنگام سوارشدن، یکی از دوستانم را دیدم، او را هم برای سواری دعوت کردم. از بد حادثه در میانه راه پدر دوستم ما را داخل درشکه دید. با عصبانیت درشکه را متوقف کرد و دخترش را پایین کشید. وقتی که به مکتب خانه رسیدم، دیدم پدر دوستم دست دخترش را گرفته، خود را زودتر از من به آنجا رسانده و شرح ماجرا را به آجی ملا گفته است.

فلک چشم انتظار ما بود!

یک پا ازمن و یک پا از دوستم...."

این فصل شامل ازدواج و آمدن وی همراه همسرش به تهران است که سرآغاز اتفاقاتی در زندگی وی و تحصیل علوم دینی و ورود به دنیای مبارزه و سیاست است و همچنین شامل دستگیریش توسط ساواک و شکنجه شدن است و اینکه پس از مدتی به دلیل سکوت دختر دومش دوباره دستگیر و شکنجه می شود.

فصل دوم "هجرت" شامل دلیل و نحوه خروج از کشور و سفر به کشورهای مختلف و چگونگی دیدار با امام خمینی  و دوران زندگی در نوفل لوشاتو است. این فصل همچنین شامل بازگشت امام به ایران و پیروزی انقلاب است که خانم دباغ به دلیل بیماری در پاریس می ماند و بعد از مدتی به ایران باز می گردد:

"باورم نمی شد که می توانم بعد از گذشت سه سال و هفت ماه دوباره بر روی خاک مقدس ایران گام بردارم و بار دیگر چشمانم با دیدار فرزندانم فروغی دوباره یابد. وقتی که پای به خیابانهای شهر تهران گذاردم فضایی باور نکردنی در مقابلم بود. انقلاب و حماسه از سر و روی شهر می بارید. پیش از آن می پنداشتم که تمام سطح شهر سنگر بندی شده و توپ و تانک در خیابانهای آن با آرایش جنگی مستقر باشند. اما حال چیز دیگری می دیدم. همه جا شادی و تلاش موج می زد و بر سر اسلحه ها گل بود. "

فصل سوم "امواج" نام دارد که در آن می خواینم:

"یک هفته پس از ورودم، تصمیم گرفتم به صحنه کار و تلاش و سازندگی برگردم و هر کاری که می توانم برای استحکام پایه های انقلاب انجام دهم." و همین می شود سر آغاز فعالیت های ایشان پس از انقلاب که شامل فرماندهی سپاه همدان و در گیری هایی با کومله ها و دموکراتها و ... است.

در فصل امواج شاهد سوء قصدهایی هستیم که در آن دوران به وی وارد می شود. همچنین در این فصل به گوشه ای از جنایات جریان های ضد انقلاب اشاره شده است.

"سیاحت شرق" آخرین فصل کتاب است که در مورد ماموریت ایشان در رساندن نامه ی امام به گورباچف و جزئیات سفر به مسکو است.

"در پاویون فرودگاه رفت و آمد زیاد بود، من به کناری رفتم و روزنامه ای زیر پایم انداختم و به نماز ایستادم. وقتی نمازم را به پایان رساندم دیدم حاضران دست از کار کشیده مات و مبهوت به من نگاه می کنند. برایشان سوال بود که من چکار می کردم. وقتی تعجب آنها بیشتر شد که دیدند آقایان همراه هیئت هم در گوشه ای دیگر همین کار را می کنند. گویا تا به حال شاهد چنین صحنه ای نبوده اند."

کتاب "خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)" به کوشش محسن کاظمی توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. این کتاب در سال1387 به چاپ یازدهم رسید و هم اکنون با قیمت 4500 تومان در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.


کد خبرنگار : 0