خبرنامه دانشجویان ایران: ناصر باغستانی// یکی از نکاتی که در بیانات تحویل سال رهبری دربارۀ تبیین شعار سال 93 بیان شد، عزم ملی و توجه به آحاد مردم است. ایشان فرمودند: «در نگاه به سال ۹۳ آنچه بهنظر این حقیر مهمتر از همه است، دو مسئله است: یک مسئله همین مسئلۀ اقتصاد و دیگری مسئلۀ فرهنگ است. در هر دو عرصه و در هر دو زمینه توقّعی که وجود دارد، تلاش مشترکی است میان مسئولان کشور و آحاد مردم. آنچه برای بنای زندگی و سازندگی آینده مورد انتظار است، بدون مشارکت مردم تحقّقپذیر نیست؛ بنابراین علاوه بر مدیریّتی که مسئولین باید انجام بدهند، حضور مردم در هر دو عرصه لازم و ضروری است؛ هم عرصۀ اقتصاد، هم عرصۀ فرهنگ. بدون حضور مردم کار پیش نخواهد رفت و مقصود تحقّق پیدا نخواهد کرد. مردم در گروههای گوناگون مردمی با اراده و عزم راسخ ملّی میتوانند نقشآفرینی کنند. مسئولین هم برای اینکه بتوانند کار را بهدرستی پیش ببرند، احتیاج به پشتیبانی مردم دارند. آنها هم بایستی با توکّل به خدای متعال و با استمداد از توفیقات و تأییدات الهی و کمک مردمی، مجاهدانه وارد میدان عمل بشوند؛ هم در زمینۀ اقتصاد و هم در زمینۀ فرهنگ؛ لذا به گمان من، آنچه در این سال جدید پیش رو داریم، عبارت است از اقتصادی که به کمک مسئولان و مردم شکوفایی پیدا کند و فرهنگی که با همّت مسئولان و مردم بتواند سمتوسوی حرکت بزرگ کشور ما و ملّت ما را معیّن کند؛ لذا من شعار امسال را و نام امسال را این قرار دادم: اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملّی و مدیریّت جهادی.»
در شعار امسال آسیبشناسی مهمی از عدم پیشبرد اهداف نظام در زمینۀ اقتصاد و فرهنگ دیده شده است که باید کمی آن را موشکافی کرد1. یکی از عللی که در اقتصاد، به سمت لیبرالیسم و اصالت فرد حرکت کرده و در فرهنگ، حرکتمان از فرهنگ تهاجمی که بهدنبال صدور اسلام بوده، به فرهنگ تدافعی درمقابل تهاجم فرهنگی تقلیل پیدا کرده است یا بدتر از آن، بعضا خود دستگاههای داخل نظام بهدنبال ترویج فرهنگهای فاسد راه افتادهاند2، دوری از آحاد ملت است. ملتی که زمینۀ ظهور و بروز داشته و نظام را از خود بداند، هم از فرهنگ اصیل خود که بر پایۀ اسلام و با بهرهگیری از تمدن ایرانزمین بنا شده است، دفاع میکند و هم برای اقتصاد کشور دلسوزانه تلاش میکند. سوابقی مثل نهضت سوادآموزی، جهاد کشاورزی و... نشاندهندۀ همین توانایی در ملت ایران است. بازگشت به چنین اصلی، الزامات خاص خودش را دارد که برخی از آنان به اختصار بیان میشود:
- خودباوری فرهنگی و اقتصادی: اولین شرط هر حرکت اجتماعی اعتمادبهنفس جامعه برای انجام کار و اشتیاق به استقلال کشور است که در سخنان اخیر رهبری تأکید ویژه بر استقلال، نشانگر برنامهریزی دشمنان داخلی و خارجی برای تضعیف همین روحیه است. باید با مرور تاریخ 35سالۀ انقلاب اسلامی برای مردم و مسئولان، هر دو را به این نتیجه رساند که بهفرموده امام، شرط اول حرکت، حرامکردن سیادت شرک و کفر بر خود است.
- عدم تبدیل نهضتهای اجتماعی به نظامهای خشک حکومتی: یکی از مشکلات ما در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی، فهم نادرست برخی مسئولان از تفاوت نظام مبتنی بر انقلاب اسلامی، با نظامهای رایج در دنیاست. مسئول محترم تصور میکند هر حرکت اجتماعی باید بهدست او مدیریت شود تا از حیطۀ قدرت او خارج نشده و از طرفی دیگر، وارد خطقرمزهای مدیریتی او نشود؛ درحالیکه در نظام مبتنی بر ساختار امتامامتِ انقلاب اسلامی، برخی دستورات امام جامعه، مستقیماً از مردم خواسته میشود و مردم باید با میل خویش به فرمان امام عمل کنند تا رابطۀ ولی و امت روزبهروز محکمتر شود. برای مثال، جهاد کشاورزی و کرسیهای آزاداندیشی از جمله نهضتهایی بود که بهدست مسئولان، در حصار قوانین گیر افتادند و امروز دیگر کارایی لازم را دارا نیستند. همین فهم غلط مسئولان باعث رویآوری به فرهنگسازیهای دستوری میشود که نتیجهای جز حرامکردن بیتالمال ندارد. مگر میشود با زیادکردن بودجۀ فرهنگ یا با عزلونصبهای پیدرپی مسئولان فرهنگی، فرهنگ یک جامعه را تعالی بخشید؟
- تسهیل اثرگذاری ارادۀ مردم در تصمیمگیریها: مسئولان بهجای ضابطهگذاری بیحدوحصر بر سر حضور مردم در اقتصاد و فرهنگ، باید راه را برای مردم باز کنند تا ارادۀ خویش را در زمینههای مختلف اعمال کنند. تنها از این طریق است که مردم نظام را از خود میدانند و حاضر به دادن هزینه برای دفاع از آن میشوند. برای مثال در زمینۀ اقتصاد لازم است زمینه را برای حضور تعاونیها در فعالیتهایی غیر از فعالیتهای خدماتی هموار کرد؛ اما متأسفانه علیرغم تأکید در سیاستهای ابلاغی اصل 44 بر نقش مؤثر تعاونیها و همچنین تأکید قانون اساسی بر سه مدل اقتصاد دولتی، تعاونی و خصوصی، عدهای اقتصاد کشور را در سه مدل خصوصی و دولتی و شرکتهای خصولتی که توسط مراکز قدرت و ثروت در کشور اداره میشوند، میبینند. در زمینۀ فرهنگ هم متأسفانه بهدلیل بازدهی کم مالی، اکثراً مراکزی قادر به فعالیت هستند که مورد حمایت نظاماند و در قالب خواست مسئولان کار میکنند.
بهطور خلاصه میتوان گفت که باید مردم را بهعنوان عامل، ناظر، ناقد و حامی در نظام بهکار برد، نه اینکه فقط حمایت مردم را در راهپیماییها و انتخابات پشتیبانی کرد. رهبری در تبیین جایگاه مردم میفرمایند: «مردمیبودن حکومت اسلامی به دو معناست: یکی اینکه مردم در اداره و تشکیل حکومت و تعیین حاکم و شاید در تعیین رژیم حکومتی و سیاسی نقش دارند. دیگر اینکه حکومت اسلامی در خدمت مردم است. آنچه برای حاکم اسلامی مطرح است، منافع عامۀ مردم است، نه منافع اشخاص یا قشر و طبقۀ معین» (14/5/62)
قطعاً اگر جایگاه عزم ملی در اقتصاد و فرهنگ درست شناخته شود، نظام جمهوریاسلامی مردمیتر از مدلهای دموکراسی غربی معرفی خواهد شد. در مدل حکومتی سرمایهداری، هرچه مردم در تعیین سرنوشت خود تلاش کنند، چون حامیِ مالیِ نظامِ حاکم، سرمایهداران هستند و اصالت را به سرمایه دادهاند، خودبهخود مردم در حیطۀ ارادۀ سرمایهداران حق انتخاب مسئولان را دارند و بعد از انتخابات هم حکومت مردم را تا آغاز انتخابات بعدی به کناری مینهد، که متأسفانه شیوۀ رایج در کشور ما هم بهدلیل دورماندن از اصول انقلاب اسلامی، تا حدی به این سمت حرکت کرده است؛ اما در نظامی که بر پایۀ اسلام ناب بنا شده باشد، مردم در لحظه به لحظۀ استقرار حکومت نقش دارند و این مردمند که حکومت را جلو میبرند و بر سرنوشت خویش حاکم میشوند و تغییرات اساسی اجتماعی از اینجا شکل میگیرد؛ همانطور که قرآن کریم میفرماید: «اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم»