تاریخ انتشار: دوشنبه 1393/04/02 - 16:00
کد خبر: 133412

«برادر مخملباف» چگونه یک فیلمساز مبتذل شد؟

خبرنامه دانشجویان ایران: ۵سال گذشت ! به همین سادگی ...و چه تلح بود زمانی که حماسه ماندگار و ۴۰ میلیونی مردم پیش پای هوای و هوس عده ای دل به بیگانه داده قربانی شد و انتخاباتی که می توانست حلال بسیاری از مشکلات شود با فتنه از پیش طراحی شده به معظلی بدل گشت ...معظلی که اگر نبود وجود رهبر عزیز انقلاب امروز ایران بدل به اوکراین و دیگر قربانیان انقلاب های رنگین شده بود . سخن را کوتاه کنیم  فتنه در شبانگاه ۲۲ خرداد و با سخنان از پیش نوشته شده میرحسین موسوی فاز عملی خود را به صورت جدی شروع کرد و در روز قدس، ۱۳ آبان، ۱۶ آذر و عاشورا با هدایت اصحاب فتنه بر جسارت خود افزود.حماسه به یادماندنی و تاریخی ۹ دی فتنه گران را در اغما فرو برده و یوم الله ۲۲ بهمن سرنوشت مختوم مرگ خفت بار را برای آن رقم زد.
دوران شاگردان مکتب ماکیاولی دیگر به سر رسیده است و این مکتب انبیا است که با عزت به راه خود تا رسیدن به قله کمال در حکومت منجی آخرالزمان مهدی موعود(عج) ادامه می دهد.

سایت نماینده تلاش دارد تا از امروز و به مناسبت پنجمین سالگرد انتخابات حماسی ۲۲ خرداد به معرفی اصحاب و رجال تاثیر گذار فتنه بپردازد به این امید که گامی هر چند کوچک در راه مقابله با تلاش های صورت گرفته در به فراموشی سپردن جنایت ها و خیانت های اصحاب فتنه برداشته باشد ...

محسن مخملباف هشتم خرداد ۱۳۳۶در جنوب شهر تهران به دنیا آمد و به دلیل فقر خانوادگی از ۸تا ۱۷سالگی در سیزده شغل مختلف شاگردی و کارگری کرد تا مخارج خود و مادرش را تامین کند . مخملباف در زندگی شخصی از فقر شدید رنج می برد و با دیگران نیز به خاطر داشتن زندگی خوب و رضایت بخش به شدت درگیر بود .   مخملباف جوانی بود که بدون پدر بزرگ شده بود ، مادر او با یک وکیل ازدواج کرده بود که آن وکیل مرد بسیار شریف و مذهبی ای بود . مخملباف از این پدر جدید تاثیر می پذیرد و روحیه انقلابی گری در او به وجود می آید . 

وی در زندگی خصوصی و مشترک اش با فاطمه مشکینی دچار بحران شدید و مظنونیت روانی خیانت همسرش به خود می شود و پس از درگیری های متعدد زندگی فاطمه مشکینی با خود سوزی یا خودکشی در حضور خواهرش مرضیه همسر فعلی مخملباف پایان می یابد ، پایان غم انگیز زندگی فاطمه مشکینی مخملباف را به ابتکار ترفند دیگری سوق می دهد ، ازدواج با خواهر زن ، ناگفته نماند که ارتباط نامشروع مخملباف با خواهرزنش (همسر فعلی)در زمان حیات فاطمه مشکینی بر سر زبان ها بود . 

سلحشور در این رابطه می گوید : معمولا کارهای تخریبی مخملباف بیشتر از سازندگی اش بود . دفع او بیش از جذبش بود همسرش به همین علت خود کشی کرد .

وی ادامه می دهد : تا آنجا  که من می دانم و طبق گفته پرستارانی که در زمان مرگ همسر وی بودند همسر او قبل از مرگ گفته بود خودکشی خواهد کرد . ظاهرا مخملباف با خواهر همسر خود ارتباط داشته و همسر وی که این ارتباط را می فهمد با بازگذاشتن فلکه گاز خودکشی می کند . 

او از سن پانزده سالگی در گروهی چریکی که خود تشکیل داده بود، به فعالیت سیاسی و مخفی پرداخت. در سن هفده سالگی در جریان عملیات خلع سلاح یک پلیس تیر خورد و دستگیر شد مجموعا مخملباف قبل ازانقلاب سال۱۳۵۷ بیش از چهار سال به علت فعالیت‌های سیاسی در زندان بوده‌است. 

مخملباف در جوانی به یک پلیس حمله می کند تا اسلحه او را بگیرد ، او با دو ضربه پلیس را مجروح می کند و هنگام فرار پلیس به او تیراندازی می کند و دستگیر شده به زندان می افتد . 

اصغر آب خضر یکی از جانبازان جنگ تحمیلی و از نویسندگان خوش قلم کشور در این مورد می گوید : «مخملباف در یک محیط نامانوس و مشکلات عدیده ای که درون خانواده اش وجود داشت تربیت شده و ناخواسته درگیر مسائل سیاسی شد . در محله شان تیراندازی می شود و او هم مثل یک جوانی که دنبال تروریست ها می کردند ، می رفته که ناخواسته اسلحه آن پاسبان دستش می افتد و فکر می کنند این یک عنصر سیاسی است . یک جوان نارس و ناپخته را می گیرند و می برند زندان ؛ هم بند شهید رجایی و بهزاد نبوی می شود . اما شهید رجایی کمتر روی او تاثیر می گذارد و بیشتر بهزاد نبوی است که او را تحت سیطره خود در می آورد . نبوی او را تربیت می کند و همان جا این جوان که خمیر مایه انقلابی درونش دمیده نشده بود دچار مشکل فکری می شود .» 

ورود به دنیای هنر 

مخملباف همواره در پی تغییر دنیا به آن شکلی بود که خود به آن علاقه داشت از آن رو بود که در سن ۱۵ سالگی وارد فاز مسلحانه برای نبرد با رژیم شاه شد اگر چه عده ای این ورود را اتفاقی دانسته و و این اتفاق را مبدا تحولات بعدی در زندگی مخملباف می دانند ولی به هر حال وقتی او مشاهده کرد که با اسلحه نمی تواند دنیا را تغییر دهد رو به دنیای هنر آورد تا بتواند سخنان بدیع ! خود را در لباسی جدید به مردم عرضه کند باشد که آرمان های الهی او این بار جهانی شود . 

مخملباف10

مخملباف از سال ۵۹ وارد عرصه کار تولید آثار هنری شد و نقد می نوشت و به تدریج احساس کرد که سینما آن هنری است که باید از طریق آن حرف هایش را بزند و زیر نظر "منوچهر حقانی پرست " که از دست یاران سینمای قبل از انقلاب و کارمند ارشاد رژیم طاغوت بود در ساخت فیلم "توجیه" همکاری خود را آغاز کرد.

مخملباف روحیه ای خشن داشت چه زمانی که به یک مامور پلیس حمله کرد و او را با دو ضربه چاقو مجروح نمود و چه آن زمان که فیلمساز شد و کارگردانی کرد .

دوستان محملباف از روحیه خشن او سخن می گویند و این که تا چه اندازه در ظاهر به ظواهر شریعت پایبند بوده است و عده ای نیز او را انسانی مذبذب که همواره به دنبال معرفی خود به عنوان انسانی متفاوت از دیگران است می شناسند. به هر حال کارهای مخملباف ادعای فرهیختگی در مورد او را تکذیب می کند و عموما می شود مخملباف را یک سکشولوژیست آن هم به صورتی غیر علمی معرفی کرد .  

محسن آزرم در نشریه شهروند امروز می نویسد :

«محسن مخملباف»، زودتر از باقی هم‌نسل‌هایش سینما را شروع کرد و بیشتر از آنها فیلم ساخت و فیلم به فیلم نظرش را عوض کرد و البته، بیشتر از همه درباره خودش و فیلم‌هایش حرف زد. وقتی فیلم می‌ساخت، چشم‌به‌راه مصاحبه‌گرانی بود که از راه برسند و چیزی درباره «روح ناآرام» او بپرسند، تا خوانده‌ها و دیده‌هایش را به‌رخ بکشد و توضیح بدهد که او ربطی به دیگران ندارد و خیال ندارد مثل دیگران همیشه یک‌جور بماند. مخملباف، عاشق حرف‌زدن بود؛ عاشق گفتن حرف‌هایی که عجیب و تازه به‌نظر می‌رسیدند و مایه حیرت دیگران می‌شدند. برای همین بود که وقتی روبه‌روی منتقدی سینمایی می‌نشست، از «نسبی‌گرایی» دم می‌زد و پای «انیشتین» را وسط می‌کشید و سعی می‌کرد به کمک نظریه نسبیت، تغییرات خودش را توضیح دهد. یا جریان روشنفکری را در ایران به دو شاخه «میرزا رضا کرمانی» و «امیرکبیر» تقسیم می‌کرد و می‌گفت روشنفکران ایرانی، معمولا به شیوه «میرزا رضا کرمانی» عمل می‌کنند و دست به کاری می‌زنند، بی‌آنکه به نتیجه‌اش فکر کنند. همین‌طور بود وقتی در مصاحبه‌ای دیگر، می‌گفت که سال‌های سال خودش را با «ابوذر غفاری» مقایسه می‌کرده و بعدها، در آستانه ۴۰ سالگی، فهمیده که پرسه‌هایش به پرسه‌های «سلمان فارسی» شباهت دارد و علاوه بر این، می‌گفت که سال‌ها دغدغه‌اش «اخلاق» و «مذهب» بوده و بعد به «عدالت اجتماعی» روی آورده و بعدتر «نسبیت و دموکراسی» را شناخته و با گذر از همه اینها به «شادی زندگی و غم انسانی» رسیده است. 

مخملباف8

سایت وزارت امور خارجه رژیم اشغالگر قدس نیز در این باره می نویسد : از اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی که برای نخستین بار، دکتر دان آلماگور منتقد بزرگ هنری اسراییلی، فیلم های مخملباف را پس از دیدن آن ها در یک جشنواره اروپایی مورد تحسین قرار داد و به اسراییلی ها دیدن آثار این سینماگر بریده از نظام جمهوری اسلامی ایران را توصیه کرد، اکران فیلم های مخملباف و شماردیگری از سینماگران مهم ایران در سینماهای اسراییل آغاز شد. تمامی این فیلم ها، ساخته های مشترک ایران با کشورهای غربی هستند و از آنجا که کمپانی های غربی مجوز فروش فیلم ها را در دست دارند، اسراییل تاکنون توانسته است شمار زیادی از آثار سینماگران مهم ایران را نیز در سینماهای خود به اکران بیاورد.

به نوشته این سایت در یک دهه اخیر در جشنواره های بزرگ سینمایی رژیم صهیونیستی، فیلم های محسن مخملباف، عباس کیارستمی و... به دوستداران سینما در اسراییل معرفی شد. 

اگر امروز فیلم های مخملباف را نتوان حتی با آرم «زیر ۱۸سال ممنوع» نگاه کرده و آن را به دیگران توصیه کرد، زمانی وی تنها مدعی سینمای اسلامی و هنر متعهد بود.

مخملباف نزدیک ۲۰ سال پیش طی یک مصاحبه در تحلیل و تبیین هنر اسلامی گفته بود:

«انقلاب اسلامی بازگشت به خویشتن اسلامی بود، سینمای آن نمی تواند جز این باشد. سینمای ایران، سینمای جوانترهاست. البته هر جوانی را نمی گویم من یکی از دو طاغوتی و یکی دو چپی جوان را درهمین سینما می توانم به شما نشان بدهم که بسیار بدتر از قدیمی هایند. اما در مورد طاغوتی ها باید بپذیریم که سینمای آنها مثل تمدن شاهنشاهی به پایان رسیده است. و اگر هم بمانند خودشان را تکرار می کنند.»

وی که امروز از دموکراسی و لیبرالیسم سخن می گوید و حتی در این مسیر دخالت بیگانگان را تجویز می کند، با متصلبانه ترین برخوردهای ممکن حق حیات را از منتقدان و مخالفان خویش سلب کرده بود. 

یوسفعلی میرشکاک نویسنده و شاعر ایرانی می گوید: «درآن روزگار در حوزه هنری یک دیکتاتور بیشتر نداشتیم، کسی که حرف به خرجش نمی رفت، آن هم محسن مخملباف بود.» 

مخملباف سال۶۶ درنامه ای به معاونت سینمایی میرحسین موسوی به فیلم اجاره نشین های مهرجویی اعتراض می کند و می گوید که می خواسته خود و مهرجویی را منفجر کند.

مخملباف5

نامه مخملباف مربوط به سال ۶۴ و در اعتراض به فیلم اجاره نشین ها (به کارگردانی داریوش مهرجویی) که خطاب به سیدمحمد بهشتی معاونت سینمایی وقت نوشته شده است شخصیت مذبذب وی را نشان می دهد.

مضمون این نامه از آن جهت قابل تامل است که مخملباف با فرصت طلبی از حوادث پس از انتخابات، به مراکزی نظیر پارلمان اروپا سرک کشید و تلاش کرد تحت عنوان دفاع از حقوق شهروندی و مدنی سری درمیان سرها درآورد.

دربخشی از این نامه آمده است:

«من باب ثواب گفتم، گناه که نکرده ام؟ واقع قضیه این است که دوساعت پیش که فیلم را دیدم حاضر بودم به خودم نارنجک ببندم و مهرجویی را بغل کنم و با هم به آن دنیا برویم. اما یک ربع پیش که با قرآن استخاره کردم خوب آمد که به شما بگویم نه به کس دیگر. ادای وظیفه کردم، ثواب یا گناه، آخرت خودتان را به دنیای دیگران نفروشید.» 

مخملباف که زمانی به جای نوشتن یک نقد ساده بر یک فیلم به عملیات انتحاری می اندیشید و حتی حضور خود در یک لانگ شات با هنرمندان قدیمی را محال می دانست امروز با ساخت فیلم هایی چون «جنسیت و فلسفه» براین حدیث امام علی (ع) صحه می گذارد که «ما یری الجاهل الا مفرطاً او مفرطا»

شهید آوینی درتحلیلی جامع و مانع درباره شخصیت مخملباف می نویسد:

«پیش قراولان ایجاد آن فضای مغشوشی که امکان ازاله هویت از انقلاب را رفته رفته فراهم کند باید افرادی باشند ظاهراً منتسب به خود انقلاب و باطناً پیوسته با دشمن. محسن مخملباف یکی از بهترین کسانی بود که می توانست این وظیفه را برعهده بگیرد؛ سیاه اندیشی و عصبیت او سال ها بود که خود را در فیلم هایش به ظهور رسانده و گرگ ها را در کمین او نشانده بود. یک تحلیل درست از جلوه های تحولات فکری او در فیلم هایش می توانست به خوبی نشان دهد که مخملباف خودش نیز به همان دور باطلی گرفتار آمده است که «بای سیکل ران» در آن رکاب می زد و به مقصد نمی رسید. دیگر پرسوناژهای او نیز به مقصد نرسیدند، نه دستفروش، نه حاجی و نه دیگران.» 

مخملباف9

یک طلبه اسلامی می مانم ! 

فیلم های محسن مخملباف زمانی نمونه و الگوی کامل سینمای اسلامی به شمار می‌رفت و بسیاری ساده اندیشان آشکارا او را به عنوان تئوریسین هنر اسلامی می‌شناختند و معرفی می‌کردند.

زمانی که در اواخر دهه ۶۰، مخملباف ریش خود را تراشید، چنان جنجالی به پا شد و دوستان و دشمنانش چنان معرکه‌ای گرفتند که او مجبور شد با نامه‌ای بلند به دفاع از تراشیدن ریش خودش بپردازد. و اما امروز...

امروز فیلم‌های مخملباف را با حتی با درجه "ممنوع برای زیر ۱۶سال " هم نمی‌توان عرضه کرد و این جناب این روزها با مصاحبه‌ها و نشست‌های مطبوعاتی رنگارنگ در ینگه دنیا سعی دارد خود را به عنوان یکی از رهبران اپوزیسیون خارج از کشور جا بزند و حتی رسماً اعلام کرده است که اگر آسیبی به من یا خانواده‌ام برسد قطعاً کار جمهوری اسلامی است!

اخیرا مصاحبه ای از محسن مخملبفاف در فضای مجازی منتشر شد که ظاهرا در سال ۱۳۶۶با یکی از مجلات وقت انجام گرفته است.

مخملباف در قسمتی از این مصاحبه ۵ ساعته می گوید :من در سینمای هدایتی ایران جز این سه دسته ندیده‌ام: " طاغوتی واخورده بی‌مایه " ، " چپی شرمگین از اومانیسم نما " و " یکی دو قدیمی " " و "تازه کاران فطری و خوش ذوق یا مسلمانی که در جستجوی حقیقتند، اما در ابتدای راهند ".

وی  ادامه می دهد : انقلاب اسلامی بازگشت به خویشتن اسلامی بود، سینمای آن نمی تواند جز این باشد. سینمای ایران ، سینمای جوانترهاست. البته هر جوانی را نمی گویم من یکی دو طاغوتی و یکی دو چپی جوان را در همین سینما می توانم به شما نشان بدهم که بسیار بدتر از قدیمی‌هایند. اما در مورد طاغوتی‌ها باید بپذیریم که سینمای آنها مثل تمدن شاهنشاهی به پایان رسیده است. و اگر هم بمانند خودشان را تکرار می‌کنند.

مخملباف7

هنگامی که مصاحبه کننده از مخملباف می‌پرسد که آیا او حاضراست با فیلمسازان کهنه کار سینمای ایران همکاری کند، او در جواب می‌گوید:شایعه است دروغ است. طاغوتی ها خودشان هم می‌دانند که من حتی حاضر نیستم در یک لانگ شات با آنها حضور پیدا کنم . چه رسد به اینکه با آنها در یک صحنه کار کنم یا در یک توشات به صحبت بنشینیم. من ۸۰ درصد زجر پس از انقلاب را از همین جا کشیده‌ام.

دعوایم هنوز با مسئولین سینمایی سر همین موضوع است. البته آنها مدافعشان نیستند، شاید مثل خدا فرصت بیشتری بهشان می‌دهند تا جهنمی‌تر شوند. بگذریم که در عمل ما در جهنمیم و آنها مامور عذاب ما. پیشتر از این به مسئولی که در او تقوی و تعهدی سراغ دارم نوشتم که برای دنیای دیگران آخرت خودتان را خراب نکنید. حرف فلان شکست خورده را هم مصداق "الغریق شبث بکل حشیش " بدانید. چهار سال است بعضی از آنها با من ملاقات می‌خواهند و نمی‌دهم. قرآن تکلیف مرا معلوم کرده است "از غیر مومنین برای خودتان دوست نگیرید " معنی تبری و تولی در اسلام همین است. من جارو کردن زیر پای ضعیف ترین مسلمان کارگردان یا بازیگر را به همکاری با گردن کلفت‌ترین هنرمند غیر مسلمان عوض نمی‌کنم.

مخملباف در بخش دیگری از این گفتگوی تاریخی می گوید:ایده آل همه مسلمانان هنرمند این  است که فیلمی اسلامی هنری و مردمی بسازند من این را دارم تجربه می‌کنم و دلم می‌خواهد قبل از مردنم آن را کشف کنم به شرط آنکه تداوم زندگیم و فیلمسازیم ننگ آلود نباشد. فراموش نکنید که همه دنیا چشمش به ماست که چه حرف تازه‌ای را با چه بیان و فرم تازه‌ای برای آنها به ارمغان آورده‌ایم.

در قسمت دیگری از مصاحبه کارگردان فیلم "توبه نصوح " درباره پایگاه اجتماعی سرمایه دارانی که او در فیلم‌هایش به آنان حمله می کند می‌گوید:من وظیفه دارم در شرایطی که این همه ایثار و شهادت می بینم، با هنرم اعلام کنم آنکه وقتی منفعت خودش و اسلام را در تضاد می‌بیند و به خاطر اسلام حاضر نیست از بخشی از منفعت بگذرد، مسلمان نیست. اینها اگر پایگاه اجتماعی دارند بخاطر ناآگاهی مردم به بی ایمانی آنهاست. وقتی فلان جانباز انقلاب که یک چشمش را از دست داده و چشم دیگرش دارد از سو می‌رود و به من می‌گوید به بچه‌ام خیلی نگاه می‌کنم تا دو سه ماه دیگر که نمی‌بینمش خاطره‌اش را از یاد نبرم و به خاطر ارزی که نداریم نمی‌شود برای معالجه برود ولی آن محتکر گردن کلفت از پول نفت همین رزمنده و جانباز کاخ سبز می‌سازد و هی به خارج می‌رود من نمی توانم سکوت کنم. نمی خواهم بگویم پولداری در هر حدی اش و در هر شرایطی بد است، اما اینکه این پول را چه می کنی تکلیف ترا مشخص می کند. من، حتی به خیلی از روشنفکران و مدعیانی که دستشان هنوز به پول نرسیده و خیلی شعارها می‌دهند مشکوکم. در دل خیلی از آنها یک تیمچه پنهان است. و الا ما در اسلام خدیجه زن پیامبر را هم داریم که ثروتمندترین زن قریش است و وقتی زن پیامبر (ص) می‌شود همه ثروتش را در راه خدا می‌دهد و هنگام مرگ کفن شخصی‌اش را هم ندارد.

مخملباف6

مخملباف در بخش دیگری از این مصاحبه گفته است: من فرصت را از دست نمی‌دهم و یک عالمه سینما را در خدمت این گرفتم که از شهادت به غیب بروم و بگویم دنیا هر چه هست، هست. اما مرگ حق است و حساب و کتاب سرجایش.

کارگردان فیلم "دو چشم بی سو " در پاسخ به این سوال که چرا با بازیگران حرفه ای کار نمی کنید؟ گفته است:

لری‌اش این ست که من با طاغوتی‌ها کار نمی‌کنم. کسانیکه دیدنشان بیشتر مارا یاد ابتذال می‌اندازد تا تعالی انسان.

مخملباف همچنین درباره ماهیت سیاسی خود این گونه توضیح می‌دهد:اگر دین از سیاست جدا نیست ـ که نیست ـ هنرمند مسلمان غیرسیاسی هم نداریم. تازه من از سیاست به هنر آمده‌ام. منتهی تا وقتی چپ و نفاق را می‌کوبیدم، سیاست در هنر عیب نداشت حالا که می‌گویم عدل خدا نمی‌پذیرد شکم گرسنه کنار شکم بر آمده باشد، اشکال پیدا می‌کنم. مگر امام علی عثمان بن حنیف، استاندارش که مهمانی پولدارها رفته بود توبیخ نکرد؟ خب من هم همین‌ها را هنری مطرح می‌کنم. منتهی بازاری‌ها اعلام می‌کنند که ما فقط آن مخملبافی را که توبه نصوح می سازد و دعای کمیل در فیلمش می خواند، دوست داریم. اگر منظورتان از سیاسی بودن این است که من به موقع در هنرم جلوی چپ و راست می ایستم، بله سیاسی هستم. اما اگر منظورتان این است که من وارد کار اجرایی سیاسی می شوم، خیر من همیشه یک طلبه هنر اسلامی می مانم.

وی در ادامه تاکید می‌کند:من که خودم به مثلث اسلام، هنر، مردم در تولید هنری معتقدم، می‌پسندم که لایه‌ای از فیلم سیاسی باشد و در عین حال این سیاست منبعث از یک ایدئولوژی باشد که برای من اسلام است.

سازنده فیلم عروسی خوبان عوامل تداوم سینمای سیاسی پس از انقلاب را این گونه تبیین می‌کند:

من فکر می‌کنم سینمای سیاسی پس از انقلاب می‌تواند ادامه حیات پیدا کند که از ارزش‌های انقلاب دفاع کند و به ضد ارزش‌ها بتازد تا باعث استمرار انقلاب شود. بعضی‌ها خیلی تصور ایستایی از انقلاب اسلامی دارند.

مثل تصور کودکان دبستانی در انشاهای معروفشان که مثلا انقلاب اسلامی حادثه‌ای بود در سال ۵۷ و حالا تنها وظیفه ما این است که اثرات همان حادثه روز ۲۲ بهمن ۵۷ را حفظ کنیم. اگر جنگ ما ادامه همان انقلاب است اگر تسخیر لانه جاسوسی ادامه آن انقلاب بود، تسخیر لانه‌های فساد اخلاقی و فرهنگی و اقتصادی نیز در ادامه این انقلاب خواهد آمد. اینطور نباشد که همه فیلم‌ها را پس از این حوادث بسازیم. سینمای سیاسی بایستی با حفظ ارزش‌ها و ایده آل قرار دادن آنها زمینه برچیدن ضد ارزش‌های اسلامی را از پیش فراهم کند؛ نه از پس.

مخملباف4

در پایان این مصاحبه طولانی مصاحبه کننده به مخملباف می‌گوید: چپی‌هایی که تو می‌کوبیدی پایگاه اجتماعی نداشتند و برای همین از بین رفتند اما مخالفان جدید تو (راست ها) پایگاه اجتماعی دارند و تو را به دردسر خواهند انداخت.

و محسن مخملباف اینگونه پاسخ می دهد:

ما هنرمندان مسلمان شاگرد بهشتی و مطهری و شریعتی و رجایی هستیم و عاقبت همان‌ها را داریم. ما عاشق شهادتیم و من اگر شهید نروم خسران عمر کرد‌ه‌ام و چه فرقی می‌کند که به تفنگ چپی‌ها و منافقین ترور شوم یا به خمپاره بعث یا به تیغ و تهمت زراندوزان. گیریم دشمن جدید بی‌انصاف باشد و تو را زندیق بنماید. به قول شهید رجایی آن سوخته عشق در این صورت ما برای اسلام آبرو میدهیم. این کمترین بهای بهشت است.

از برادر مخملباف تا مسیو مخملباف !

امیرحسین فردی نویسنده و از آشنایان قدیم مخملباف درباره شخصیت وی می نویسد : گفتم که همکارانم عکس پاپیون دارت را نشانم دادند تا من عصبانی بشوم، امانه تنها عصبانی نشدم، بلکه خنده ام هم گرفت. می دانی چرا؟ برای این که هیچ وقت نتوانستم تو را جدی بگیرم، چه آن زمان که جماعتی پشت سرت راه می افتادند و هی برادر مخملباف، برادر مخملباف بهت می گفتند، و نه حالا که شده ای موسیو مخملباف. تو هیچ کدام از این ها نیستی، تو فقط محسنی، محسن مخملباف. با تمام جیغ و دادهایت، این در و آن در زدن هایت، آوارگی هایت، در به دری هایت، تو همان یهودی سرگردانی هستی که ناگزیر باید به ارض موعودت بروی و کنار دست قصابان اسرائیلی پادویی کنی و برایشان حرف های بامزه بزنی و یا به تعبیر ضد انقلابیون سلف، محمل ببافی، چیزی بالاتر این نیستی. من نمی دانم تو این همه کینه را از کجا آوردی، نه که حالا این طور باشی، اوائل دهه ۶۰ هم، همین بودی.

فردی دربیان مصادیق تندروی های مخملباف در دهه ۶۰می نویسد :

یادت هست آن خانواده باغبان را که گوشه حیاط حوزه هنری زندگی می کردند، چه طور از آنجا بیرون ریختی و هیچ از خودت نپرسیدی که آنها چه وضعی خواهند داشت، چه بر سرشان می آید؟ جرمشان چه بود؟ کجا رفتند، چه شدند؟ و یا با موتور تو خیابان های تهران راه می افتادی تا عناصر فراری سازمان مجاهدین خلق را شناسایی و معرفی کنی، می گفتی من تو زندان با این ها بودم و می شناسمشان. شده بودی شکارچی گراز. دنبال مسعود رجوی می گشتی، حالا خوب تو فرانسه به هم رسیدید! بازی روزگار را می بینی؟ تو و مسعود رجوی، به هم پیوند خوردید! آن هم احتمالاً تو پاریس! فکرش را می کردی؟ کارت به اینجاها بکشد؟ 

مخملباف3

خود بزرگ بینی کاذب

فرج الله سلحشور کارگردان سریال حضرت یوسف(ع) و از همکاران محسن مخملباف در سالهای نخستین انقلاب نیز می گوید : «فقط تردیدهای مخملباف نبود که او را به این سو کشاند. آقای مخملباف یک سری غرورهایی داشت که کسی را غیر از خودش قبول نداشت. یعنی به او می گفتیم که ما از استاد محمد تقی جعفری وقت گرفتیم که برویم سخنرانی اش را گوش کنیم. خیال می کنید چه می گفت؟ می گفت استاد جعفری برای من چه دارد! یعنی اصلاً استاد جعفری را قابل استفاده نمی دانست. هر کسی که می گفت محسن تو حرف نداری، با او خیلی خوب بود. هر کسی که به او کوچک ترین ایرادی می گرفت، محسن با او نمی توانست کار کند. این یکی از دردهای مخملباف بود.

دومین مشکل فساد سینما بود. یعنی این رفت در سینمایی که در آن شهرت طلبی بود. کبر و غرور بود. زن بود. شهوت بود. جایزه بردن بود و... اینها در آن بود و ناخالصی های آقای مخملباف بیرون ریخت. از قبل هم آقای مخملباف شاگرد مکتب اسلام نبود، آقای مخملباف قبلش یک مارکسیست بود در زندان چند وقتی تغییر می کند، مکتب را می پذیرد از شاگردان آقای بهزاد نبوی بوده. بعد انقلاب شد و شور انقلابی بود و چند وقتی این هم سعی کرد فعالیت هایی بکند ولی آن ناخالصی های گذشته بالاخره خودش را نشان داد.» 

«مخملباف» یکی از فیلمسازان ایرانی که در حوادث بعد از انتخابات سخنگوی جنبش سبز در خارج از کشور را بر عهده گرفت ؛ درسال ۱۳۸۴ و پس از پیروزی دکتر محمود احمدی نژاد از کشور خارج شد و پس از تغییر تابعیت ایرانی خود و خانواده اش با تابعیت فرانسوی، اکنون در پاریس زندگی می کند.

وی درباره چرایی خروج خود از ایران می گوید : «کسانی مثل آقای پناهی از اول اصلا مخالف بودند که باید کشور را ترک کرد . او همواره انتقاد می کرد و با صدای بلند می گفت که چرا من ایران را ترک کردم و چرا بعدها بهمن قبادی از ایران رفت؟ما به او می گفتیم که هیچ چیزی را نباید مطلق کرد . بالاخره یک هنرمند با هنرش زنده است ، اگر من نتوانم تا وقتی زنده ام ، به عنوان یک هنرمند کار هنری ام را ادامه بدهم ، آن زندگی معمول به مفهومی که از هنرم تهی است – برای هر کسی هنرش می تواند یک چیزی باشد – دیگر معنایی ندارد .» 

مخملباف یک فیلمساز ایدئولوژیک و انقلابی بود که ناگهان به شکل افراطی تغییر عقیده داد و به مخالف نظام تبدیل شد. همین امر غربی ها و از جمله صهیونیست ها را متوجه او ساخت.

انقلابی دیروز، وطن فروش امروز

محسن مخملباف چندی پیش از آمریکا خواسته بود علیه دولت ایران اقدامات شدیدتری به عمل آورد.

مجله تایم می نویسد پس از گذشت چند ماه از انتخابات ریاست جمهوری، اکنون «جنبش موسوم به سبز» خواستار کمک از سوی دولت آمریکا شده است.

«روبین رایت» درمقاله ای که درمجله «تایم» به چاپ رسید با بیان موضوع بالا نوشت: اپوزیسیون از آمریکا خواسته تا تحریمات شدیدتر و سریعتر ی علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و منافع آن اعمال کند.

برپایه این مقاله، واشنگتن تلاش می کند که راهی برای همکاری با نظام ایران پیدا کند اما در همین حال اپوزیسیون را تضعیف ننماید. امروز دولت آمریکا پاسخ به این مسئله که چگونه این کار را باید انجام داد را از این گروه دریافت کرده است. صریح ترین و علنی ترین سخنان مربوط به مخملباف بود زمانی که وی در واشنگتن اعلام کرد که از طرف معترضین سخن می گوید.

مخملباف همچنین چندی پیش درنامه ای به اوباما او را به راه ماندلا دعوت کرده بود.

وی که به صورت خود خوانده سخنگوی ملت ایران شده است دراین نامه حاتم بخشی کرده و خطاب به دولت آمریکا می گوید:« ما ایرانی ها پس از تجربه ای دردناک و درعین حال آموزنده به آن جا رسیده ایم که بتوانیم شما را ببخشیم.»

وی در همین حال بدلیل تسخیر لانه جاسوسی از آمریکا عذرخواسته و می گوید:«از سویی درک می کنیم که حمله به سفارت آمریکا و گروگانگیری کارمندان آن از سوی جوانان انقلابی ما ملت شما را عمیقا رنجانده است و فراموش کردن آن برای شما بسیار دشوار است، به سهم خود از شما عذر می خواهیم و امیدواریم که ما را ببخشید.»

عذرخواهی مخملباف از دشمنان دیرین ملت ایران تا بدان حد باعث شرمندگی دوستان وی درجبهه اصلاحات شد که محسن میردامادی سخنگوی دانشجویان تسخیرکننده لانه جاسوسی طی نامه ای به این اظهارات واکنش نشان داد.

مخملباف2

محسن میردامادی سخنگوی دانشجویان درماجرای تسخیر سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۵۸ با ارسال بیانیه ای از زندان اوین اعلام کرد از تسخیر لانه جاسوسی پشیمان نیستیم.

میردامادی در این نامه اضافه می کند:«تسخیر سفارت آمریکا پاسخ به تهدیدهای خارجی نسبت به انقلاب بزرگ اسلامی و دستاوردهای آن بود که با توجه به تجربیات تاریخی به نگرانی جدی آن روز بخش قابل توجهی از دانشجویان و مردم تبدیل شده بود که دفاع از انقلاب مردمی و نظام نوپای حاصل از آن را مهمترین وظیفه خود می دانستند. 

مخملباف علاوه بر عذرخواهی از دولت آمریکا به خاطر تسخیر لانه جاسوسی خواهان ایجاد رابطه جدید میان دو کشور شده وحتی روزی را به عنوان روز ایران و آمریکا اعلام می کند و می نویسد:«ما پیشنهاد می کنیم ایرانی ها و آمریکایی ها به جای تصحیح گذشته، روابط امروزمان را به خاطره آینده صحیح کنیم. ما به شما پیشنهاد می کنیم روز ۱۳ آبان را به عنوان روز دوستی ملت های ایران و آمریکا اعلام کنیم. چرا که اکنون دست های مردم ایران و آمریکا برای فشردن همدیگر بیش از هر زمان به سوی یکدیگر دراز شده اند و برای خلع سلاح جهان از خطر بمب اتمی و مبارزه با تروریزم و استبداد بیش از هر زمان به یاری یکدیگر نیازمندند.» 

دراین میان روزنامه لس آنجلس تایمز نیز طی مقاله ای نوشت:«طرفداران اپوزیسیون که در غرب اقامت دارند مراتب انزجار خود را از تلاش ایران برای ساخت سلاح هسته ای ابراز کرده اند و محسن مخملباف دریک تظاهرات اپوزیسیون در نیویورک بیانیه ای را قرائت کرد که درآن نوشته شده بود جنبش سبز بمب اتم نمی خواهد.» 

مخملباف به این سؤال پاسخی نمی دهد که کدام رژیم ها دارای بمب های اتمی بوده و بایستی از این سلاح های کشتار جمعی خلع سلاح شود و یا کدام نظام است که با حمایت از حکومت های مطلقه استبدادی در منطقه زمینه دیکتاتوری های خونین در منطقه را فراهم کرده است.

مخملباف1

در حالی که زرادخانه های اتمی دشمنان ملت ایران مملو از سلاح های کشتارجمعی است مخملباف با سخیف ترین شکل ممکن به ملت خویش پشت کرده و از آمریکا و رژیم اسرائیل می خواهد تا در تحریم بیشتر ایران بکوشند چرا که نظام ایران به دنبال ساخت بمب اتمی است.

وی با استقبال از تحریم بیشتر ایران، به دولت های غربی و رژیم صهیونیستی پیشنهاد می کند اگر شما به مردم ایران توضیح دهید که اقدامات و حملات شما باعث تحریم دشمنان آنها می شود، مردم ایران از شما حمایت خواهند کرد چرا که دولت ایران مصمم به ساخت بمب اتمی است.

این تبعه فرانسه که مدعی است سخنگوی ملت ایران است با وجودی که در این اظهارات و موضع گیری های قدیم و جدید خود به صورتی عریان به کشورش خیانت کرده است در ادعای مضحک دیگری می گوید، اظهاراتش مورد حمایت ۷۰درصدی مردم ایران بوده و فقط ۱۰ درصد مردم ایران او و جنبشی را که وی نقش سخنگوییش را برعهده دارد همراهی نمی کنند!

مخملباف با اعتراف به این نکته که محافل غربی با اعطای مبالغی به وی در قالب جوایز هزینه اقداماتش علیه جمهوری اسلامی ایران را فراهم می کنند می گوید: هر جایزه ای که به من تعلق می گیرد فرصتی فراهم می کند تا صدای مردم را به گوش جهانیان برسانم و خواستار دموکراسی در ایران شوم.

جایزه از دست اجانب 

سال گذشته محسن مخملباف سخنگوی موسوی در خارج از کشور با حضور در شهر لندن مبلغ پنجاه هزار پوند از مقامات انگلیسی دست اندرکار جایزه آزادی آفرینش دریافت کرد.

وی پس از دریافت این مبلغ درلندن گفت: بخشی از آنچه که دریافت کرده ام را به دلیل عذرخواهی آیت الله حسینعلی منتظری از ایالات متحده آمریکا به دلیل تسخیر سفارت این کشور در سال ۱۳۵۸ به او اهدا می کنم.

دفتر آیت الله منتظری نیز در بیانیه ای از مخملباف تشکرکرده و از وی به عنوان هنرمند متعهد! یادکرد. 

مخملباف در مراسم دریافت جایزه همچنین گفت : « هر جایزه ای دریافت می کنم، برایم فرصتی فراهم می کند تا طنین صدای آنها - فتنه گران سبزپوش- را به گوش جهانیان برسانم؛ صدائی که دموکراسی برای ایران و صلح برای دنیا را طلب می کند.»

مخملباف همچنین مهرماه سال ۱۳۸۸ جایزه خود از یک جشنواره را به مهدی کروبی تقدیم کرد!

وی در حالی در جشنواره فیلم حقوق بشر نورنبرگ در آلمان، به خاطر آنچه فعالیت های حقوق بشری نامیده می شود جایزه گرفته است که در ماه های بعد از انتخابات شکوهمند۸۸ تلاش های بسیاری را برای کودتا علیه رای ملت انجام داده است.

مخملباف پس از دریافت این جایزه از جشنواره نورنبرگ از مهدی کروبی و اقداماتش در جهت تخریب آبروی کشورمان تقدیر کرد و جایزه اش را به وی تقدیم نمود. او همچنین کروبی را شایسته دریافت جایزه صلح نوبل دانست! 

آذرماه امسال و چند روز پس از آن که محسن مخملباف جایزه دریافتی در آلمان را تقدیم زهرا رهنورد همسر موسوی کرد، رهنورد نیز متقابلا به ستایش از مخملباف و خانواده وی پرداخت.

خانواده مخملباف اخیرا  جایزه جشنواره زنان آلمان را دریافت کرده بودند. محسن مخملباف در حین دریافت جایزه گفته بود این جایزه را به زنی هنرمند و آگاه و شجاع که سری سبز دارد و زبانی سرخ و صلیب سرنوشت ما و خودش را بر دوش می کشد، به زهرا رهنورد تقدیم می کنم. رهنورد هم متقابلا نامه غلو آمیز مشابهی به مخملباف و دختران وی نوشت و از آنها به عنوان هنرمندان متعهد، دردمند، الهام بخش و... یاد کرد. 

خانواده ای در خانه صهیونیست ها

فیلم «روزهای سبز» به کارگردانی حنا مخملباف پس از جشنواره ونیز در جشنواره صهیونیستی تورنتو نیز به نمایش درخواهد آمد.

جشنواره تورنتو در سال ۸۸ بخش ویژه ای را به فیلم هایی با موضوع تل آویو از نگاه ده فیلمساز صهیونیستی راه اندازی کرده است. این مسئله باعث شده که ده ها هنرمند و روشنفکر در سطح جهان، نسبت به این اقدام معترض شده و آن را تحریم کنند. به اعتقاد آن ها جشنواره تورنتو، بی توجه به کشتار مظلومانه مردم فلسطین توسط اشغالگران قدس، به تبلیغ اسرائیل می پردازد. جشنواره فیلم تورنتوو در راستای همین اهداف سیاسی خود، از فیلم مخملباف با موضوع وقایع قبل و پس از انتخابات دعوت کرده است؛ فیلمی فارغ از ارزش های هنری است که تحریف کننده واقعیت و القاگر دیدگاه های دولت های جنگ طلب غربی درباره کشورمان است. 

ژنرال های ناتوی فرهنگی، ترویج برخی عناصر ضدانقلاب را به خاطر بازیگری و نقش آفرینی آنها در پروژه اغتشاش و آشوب با جدیت بیشتر در دستور کار قرار داده اند.

در این زمینه حنا مخملباف به خاطر خوش خدمتی های اخیر، برخی جوایز حاشیه ای جشنواره سینمایی ونیز را دریافت کردند. پیش از این محسن مخملباف، نیز به خاطر هماهنگی با ناتوی فرهنگی غرب توانسته بود به جوایز مشابهی دست پیدا کند. در جشنواره ونیز حنا مخملباف به خاطر فیلم روزهای سبز، تندیس شجاعت دریافت کرد.

حنا مخملباف طی مصاحبه ای به بهانه دریافت جایزه ادعا کرده «۷۰ میلیون ایرانی به زور تفنگ متوقف شده اند.» این گزافه گویی در حالی است که ۴۰ میلیون ایرانی رشید با اعتماد به نظام خود، پای صندوق های رای حاضر شده و ۴۰ میلیون رای را در صندوق اعتبار جمهوری اسلامی ریختند.

گفتنی است، در حالی که اکثر روشنفکران و هنرمندان مستقل و مترقی غربی معترض جنایات رژیم صهیونیستی هستند بسیاری از جشنواره های سینمایی غربی مدتی است که تبدیل به محافلی تبلیغاتی برای اسرائیل شده اند. جشنواره های ونیز و تورنتو، موارد اخیر هستند که علاوه بر رژیم صهیونیستی، از فیلم های ضدایرانی و مخالف جمهوری اسلامی همچون «روزهای سبز» حنا مخملباف که خود را وابسته به موج سبز معترض به انتخابات ۲۲ خرداد می داند نیز حمایت می کنند. 

در پی اختصاص جایزه ای به دختر محسن مخملباف از سوی فستیوال «زنان جهان» در آلمان، دختر مخملباف مدعی شد این جایزه را به پاس مبارزات عباس امیر انتظام برای آزادی، تقدیم وی می کند. امیر انتظام در واکنش به این اقدام که ظاهراً از پیش هماهنگ شده بود، مدعی شد: به دلیل خدمتگزاری و تهیه طرح انحلال مجلس خبرگان که دولت موقت آن را تصویب کرد اما آقای خمینی مانع انجام آن شد، به زندان افتادم. هدف من این بود که حکومت دینی بر سر کار نیاید. وقتی زعمای حکومت فهمیدند تهیه کننده طرح من هستم، مرا متهم به جاسوسی برای آمریکا کردند.

اگرچه اذعان به طراحی برای انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی، از عمق خیانت های این عضو گروهک نهضت آزادی حکایت می کند اما واقعیت این است که نامبرده به خاطر انتشار اسناد متعدد لانه جاسوسی و محرز شدن جاسوسی دیرینه برای دولت جنایتکار آمریکا، محاکمه و محکوم به حبس ابد شد و اکنون هم چند سالی است که خارج از زندان به سر می برد. 

جنبش سبز سخنگویانی دارد که هیچ ابایی از وطن فروشی ندارند.

آنان حاضرند برای رسیدن به مطامع خاص سیاست ملت خود را در مقابل بیگانگان سر ببرند و اینگونه است که برای خیانت های متعدد خود جایزه ها می گیرند.

در این میان سران فتنه باید به این سؤال پاسخ دهند که چرا سرنوشت ملت ایران را به کسانی گره زده اند هیچ ابایی از فروش وطن خود به ثمنی بخس ندارند.

هرچند فراموش نکرده ایم که سران فتنه گفته بودند ما دست کسانی که از ما حمایت کنند را می فشاریم اما اینان باید بدانند که ملت مستضعف ایران دندان چرکین خیانت را هرچند با هزینه ای بالا کنده و به دور انداخته است.

و یک خبر دیگر ...!

محسن مخملباف که با فیلم جدیدش با نام «باغبان» در جشنواره اسرائیلی اورشلیم حاضر شده است، گفت: من پیروان بهائیت را در فیلم خود انتخاب کرده‌ام زیرا آنان رویکردی دارند که می‌تواند برای پیروان دیگر ادیان نمونه باشد.

الجزیره در این زمینه گزارش داد مخملباف که با فیلم جدیدش با نام «باغبان» در جشنواره اسرائیلی اورشلیم حاضر شده است، روز گذشته در نشستی در حاشیه این جشنواره فیلم خواستار گفت‌وگوی فرهنگی بین ایران و رژیم صهیونیستی شد!

وی که در فیلم جدیدش به بهانه صلح و دوستی به مدح مذهب ضاله بهاییت پرداخته است، خطاب به ساکنان اشغالگر رژیم صهیونیستی گفت: شما را دوست دارم اما خواهش می‌کنم به ایران حمله نکنید چراکه حمله راه حل نیست بلکه وضع را بدتر می‌کند.

مخملباف در این جشنواره با بیان اینکه سخنان مقامات صهیونیست برای حمله به مراکز اتمی ایران فایده‌ای ندارد، خواستار حمایت اسرائیل و غرب از کسانی شد که به گفته او «نیروهای دمکرات» هستند و افزود: آمریکا و اروپا نمی‌خواهد ایران دمکراتیک باشد بلکه تمام تلاش آنها مراقبت مسئله اتمی است.

وی با بیان اینکه ممکن است در آینده چنین فیلمی را درباره زرتشتیان یا ادیان هندی بسازد، گفت: من متدین نیستم اما نمی‌توان امور دینی و قدرت آن در امور را رد کرد؛ من پیروان بهائیت را در این فیلم انتخاب کرده‌ام زیرا آنان رویکردی دارند که می‌تواند برای پیروان دیگر ادیان نمونه باشد.

مرتبط ها
نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
اولین تمرین پرسپولیس بعد از حذف از جام حذفی برگزار شد
حمایت دانشگاهیان از خیزش دانشجویان در آمریکا
تمدید مهلت انتخاب رشته آزمون دکتری
مخبر در دیدار نخست وزیر بورکینافاسو: ایران آمادگی دارد دستاوردهای خود را در اختیار کشورها قرار دهد
مخبر در دیدار معاون رئیس جمهور زیمباوه: تعاملات تهران با کشورهای دوست و جهان براساس راهبرد برد-برد است
پیشنهادهای وزیر دفاع ایران در اجلاس شانگهای چه بود؟
هزاران معترض اسرائیلی خواستار برکناری نتانیاهو شدند
سفر ۲ روزه بلینکن به عربستان با محوریت ایران و غزه
گشایش‌های ارزی با سفر رئیس بانک مرکزی به عربستان در راه است؟
۲۶ کارگر نمونه توسط رئیس جمهور تقدیر می‌شوند
پذیرفته‌شدگان چندبرابر ظرفیت آزمون استخدامی آموزش‌وپرورش برای تحویل مدارک چه کنند؟
آتش سوزی در یک ساختمان اقامتی در محدوده میدان ولی‌عصر
تلاش مافیای خودرو برای ممانعت از ورود خودروهای برقی به کشور
فرود هواپیمای اسرائیلی در عربستان
سرقت تلفن همراه پشت چراغ قرمز در کمتر از ۳۰ ثانیه +فیلم
کاریکاتور| کار گذاشتن ابزار جاسوسی در بدن داوطلبان کنکور توسط پزشک
افتتاحیه ششمین نمایشگاه توانمندی‌های صادراتی ایران +عکس
قبض این مشترکان برق ۲۴ برابر می‌شود
کاریکاتور| ساعت به وقت غزه
اعلام حمایت دانشجویان اردبیلی از جنبش ضدصهیونیستی
دستگیری بیش از ۶۰۰ نفر در جنبش دانشجویی ایالات متحده
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top