به گزارش خبرنگار«خبرنامه دانشجویان ایران»؛ دیدار با مقام معظم رهبری با دانشجویان و ابراز عشق و علاقه دو طرفه بین ایشان و قشر فعالین دانشجویی، یک نقطه روشنی است که در تمامی ادوار تاریخ گذشته و آینده کشور، به عنوان نماد آزاد اندیشی و آزادی بیان از سوی کف جامعه قابل تامل وافتخار است.
در این بخش از سلسله مصاحبه های انجام شده با نمایندگان جنبشهای دانشجویی در مقابل رهبر فرزانه انقلاب، با خانم سمیه چیتی، نماینده دفتر تحکیم وحدت در سال گذشته، گفتوگویی به شرح ذیل صورت گرفته است:
خبرنامه دانشجویان ایران: به چه دلیل شما به عنوان نماینده دفتر تحکیم وحدت، برای صحبت در مقابل آقا انتخاب شدید؟
چیتی: من به مدت یکماه، به طور شدیدی در بستر بیماری بودم و با توجه به این، خودم هم تمایلی برای صحبت پشت تریبون را نداشتم، اما دوستان با توجه به معیارهایی که به نظرشان میرسید بنده را پیشنهاد دادند و در شورا مرکزی مطرح شد و سپس رای گیری شد و در نهایت بنده انتخاب شدم؛ البته این برای من بسیار سخت بود، چراکه من بیماری سختی داشتم و توانایی این کار را نداشتم، ولی خوب در نهایت انتخاب شدم و رفتم.
خبرنامه دانشجویان ایران: وقتی در آن جایگاه قرار گرفته بودید، چه حسی داشتید؟
چیتی: من یک حس چالشی با خودم داشتم، چون حرفهایی که میخواستم بزنم، حرفهای بسیار نقادانهای بود و از طرفی من آقا را بسیار دوست دارم و دائم به این فکر میکردم که آیا ایشان ناراحت میشوند یا نه و به همین دلیل بعد از آن صحبت ها، یک متنی را نوشتم که در آن از به اینکه اصلا دوست نداشتم آقا ناراحت بشوند اشاره کردم، کما اینکه ایشان هم طوری برخورد کردند که ناراحت نشدند.
خبرنامه دانشجویان ایران: این متنی را که میخواستید ایراد کنید، وقتی آنجا بودید، کسی سانسور یا کنترل نکرد؟
چیتی: نه، من حتی چون بیمار بودم، در نشست های قبل از آن در نهاد رهبری هم شرکت نکرده بودم و در واقع، من به طور مستقیم و بدون اینکه در نشستهای قبل از دیدار که در نهاد برگزار میشد، حضور پیدا کنم، رفتم و متن خود را خواندم.
خبرنامه دانشجویان ایران: وقتی که نزد آقا رفتید، چه صحبتهایی بین شما و آقا رد و بدل شد؟
چیتی: برای خودم هم جالب بود، با توجه به اینکه صحبت های من خیلی تند بود، ببینم که ایشان چه برخوردی را دارند و وقتی پای خود را روی اولین پله گذاشتم و آقا آن آفرین را گفتند، خیلی خوشحال شدم و یک جسارتی پیدا کردم و بعد که نزد ایشان رفتم و متن را تقدیم ایشان کردم، گفتم که بچه ها همه سلام میرسانند و آقا هم گفتند که شما هم سلام برسانید.
منتشر شده در مرداد 91