خبرنامه دانشجویان ایران: یکی از ابعاد اصلی در بازیهای رایانهای، داستان پردازیهای آنهاست. بازیها نیاز به یک داستان قوی و پر کشش دارند تا بازیکنان را به خود جلب کنند. بازیسازان از مطالب مختلفی برای هرچه جذابتر شدن داستان بازیشان استفاده میکنند، یکی از مهمترین مقولههایی که دستمایه بسیاری از بازیها برای روایت داستانی قرار میگیرد، مذهب است. موضوعاتی از قبیل پیدایش نخستین انسان و آخرالزمان، رستگاری و جهان پس از مرگ، به طور مثال در سری بازیهای «فاینال فنتسی»(Final Fantasy) افکار هندوییسم(Hinduism) مورد توجه قرار میگیرد و خدایان هندی در نقشهای مختلف ظاهر میشوند.
به گزارش خبرنگار فناوری اطلاعات «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یکی از موضوعات مذهبی که از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و در سناریو بازیهای رایانهای مورد تأکید قرار گرفته، مقوله «آفرینش انسان» و نوع روایت از این مقوله اساسی است. نوع روایت از استان آفرینش در بازیهای رایانهای صورتی تخیلی و معنایی هدفمند را دنبال میکند و آن، تعدد بخشیدن به شیوههای روایتی است که در هیچ کدام نقش خداوند در آن دیده نشده و همواره عوامل طبیعی با موجوداتی مصنوع ذهن بشر به خلفت انسان مبادرت ورزیدهاند. شاید بتوان منشأ تنوع و تعدد روایات از حقیقتی واحد را به نگاه افسانهانگار انسان غربی در خصوص حقیقت نسبت داد و اینکه بازیساز غربی، نقش هر چیزی را به غیر از وجود خداوند میتواند در خلقت انسان باور کند.
در این خصوص میتوان به بازی «اسینز کرید»(Assassins Creed) اشاره کرد که سعی دارد آفرینش انسان را به شکلی خاص به تصویر بکشد. در بازی بازیکن میتوان حافظههای مخفی درون بازی را پیدا کند و هنگامی که این حافظهها را پیدا میکند با دمویی روبرو میشود که در آن تصویر کارخانهای فضایی نمایش داده میشود که آدم و حوا در آن به کار کردن مشغول هستند و در طی اقدامی از این کارخانه به دنبال آزادی فرار میکنند و به زمین میآیند. بازی بیان میکند که در ابتدا انسانهایی غول پیکر با همان «تایتانها»(Titan) بر زمین و دنیا حکومت میکردند اما بر اثر برخورد شهابسنگها به زمین و سیارههای دیگر نسل آنها از بین میرود و انسانها موفق میشوند آزادیشان را به دست آورند. تایتانها در بازی نسل پیشرفته و غول پیکری از انسانها هستند که پس از نابودیشان، تکنولوژی و پناهگاهشان روی زمین باقی میماند. بازیکنان در نقش «دزموند مایلز»(Dezmond Miles) کاراکتر اصلی بازی قرار میگیرند که قصد دارد با بیان کردن تکنولوژیهای تایتانها نسل انسان را از نابودی نجات دهد. تکته قابل توجه در این بازی نحوه پیدایش زندگی و آفرینش انسانهاست. در مسئله خلقت انسان، هیچ اسمی از خداوند در بازی برده نمیشود و انسانها توسط تایتانها برای بردگی به وجود آمدهاند و با نابودی تایتانها، انسانها به آزادی میرسند و نسل بشر گسترش مییابد.
نمونه دیگری در به تصویر کشیدن نحوه آفرینش انسان، بازی «دارکسایدرز»(Darksiders) است. داستان بازی در ارتباط با سواران قیامت است. در آموزههای دینی یهودی و مسیحی آمده است که چهار سوار در پایان دنیا به زمین میآیند و گناهکاران را به سزای اعمالشان میرسانند. در قسمت اول این سری بازی، بازیکن در نقش یکی از سواران به نام «وار»(War) ظاهر میشوند. در این بازی چهار سوار از نچاد نفلیم هستند. این نژاد بر اساس آموزههای یهود، انسانهایی هستند که از نژاد نیمی انسان و نیمی خدا به دنیا آمدهاند و از قدرتهای جادویی بالایی برخوردار هستند. چهار سوار در این بازی، آخرین از نسل خود هستند و به خاطر قدرتهایشان شورای سوخته آنها را به عنوان سواران و ماهواران خود به عنوان ابزاری به منظور اجرای دستوراتشان انتخاب کردهاند. این چهار سوار، وار (جنگ)، دث(Death) (مرگ)، استرایف(Strife) (ویرانی)، فیوری(Fury) (خشم) هستند.
دنیای بازی به این شکل روایت میشود که در ابتدا فقط دو دنیای جهنم و بهشت وجود داشت و نیروهای دو جهان (شیاطین و فرشتگان) همیشه در حال مبارزه بودند. در این میان شورایی به نام شورای سوخته(Charred Council) بود که تعادل را میان دو گروه قرار میکرد. تا اینکه انسان آفریده شد. شورا که میدانست انسان ها از همان ابتدا ضعیفتر از آن هستند که بخواهند در مقابله با شیاطین و فرشتگان از خود دفاع کنند، دو طرف دیگر را مجبور به صلح کردند. بر اساس این تعهد صلح، قرار شد که پس از شکسته شدن هفت مهری که سه دنیا را از هم جدا کرده مبارزهای بین سه گروه شکل بگیرد و سرنوشت هر یک تعیین شود. این هفت مهر قرار شد هنگامی که انسانها به قدرت لازم برای مبارزه کردن رسیدند، شکسته شوند. در این بازی نیز نامی از خداوند وجود ندارد و آفرینش انسانها هم بر اثر نیروهای طبیعی و زیستی است و هیچ نیروی خاص یا هدفی از آفرینش آنها مطرح نیست. انسانها موجوداتی ضعیف و بیهدف معرفی میشند که در همان ابتدای بازی به طور کامل بر اثر مبارزه میان فرشتگان و شیاطین از بین میروند و قدرت مقاومت در مقابل آنها را ندارند.
دیگر بازیای که آفرینش دنیا را به تصویر میکشد بازی «دارک سولز»(Dark Souls) است. در این بازی هم هیچ نشانی از خداوند متعال نیست و همه چیز بر اساس کنش و واکنش میان انرژیهای موجود در دنیا بوجود میآیند. آفرینش اینطور بیان میشود که در ابتدای آغاز جهان چیزی به جز تاریکی و اژدها وجود نداشته است اما بعد از مدتی آتش بوجود میآید و از آتش، چهار ارباب (خدا) قدرتمند به دنیا میآید. اولین آنها «نیتو»(Nito) خدای مرگ و نابودی، دومین «جادوگر آیزالیس»(Witch of Izalith) ساحرهای که بر آتش و ویرانی حکومت میکند. «گویین»(Gwyn) (خداوند خورشید) که بر آسمانها حکومت میکند و در آخر انسانها، ضعیفترین موجودات به وجود آمدند.
در این بازی، بازیکنان میتوانند کاراکتری برای خود بسازند. در ابتدای بازی نشان داده میشود که این کاراکتر کشته میشود، اما از آنجا که دارای حلقه نشان تاریکی است به زامبی تبدیل میشود. نشان تاریکی حلقه قدرتمندی است که از جدا شدن روح از بدن جلوگیری میکند و هر کس که این حلقه را داشته باشد هرگز نمیمیرد و میتواند با جمعآوری ارواح قدرت خودش را افزایش دهد. داستانبازی از این قرار است که آتشی که دوران آتش و انسانها و خدایان را به وجود آورده است در حال نابودی است و نها راه نجات دنیا، این است که یک نفر قدرت تمام خدایان را در خود جمع میکند و به محل نگهداری آتش برود و آن را دوباره شعلهور کند. در پایان بازی، انتخاب به بازیکن داده میشود که یا آتش را دوباره شعلهور کند و دوران آتش باقی بماند و خدایا و انسانها به زندگی عادی خود ادامه دهند و یا اینکه آتش را برای همیشه خاموش کند و در قالب خدا به دنیایی تازه حکومت کند.
داستان آفرینش در بازیهای رایانهای معمولاً به شکلی خاص روایت میشود. غالباً انسانها توسط موجودات قدرتمند دیگر که خودشان از نیروهای جادویی بوجود آمدهاند، آفریده شدهاند. اینگونه بازیها سعی دارند اومانیسم را از دل چندخدایی بیرون کشیده و با بیتوجهی به موجودیت خداوند، انسان را موجودی مستقل از خداوند و در عین حال وابسته به موجودات افسانهای نشان دهند.