تاریخ انتشار: یکشنبه 1393/08/11 - 10:58
کد خبر: 146543

وصیت نامه یکی از دانشجویان شهید تسخیر کننده سفارت آمریکا؛

اگر نفس خود را نکوبیم سرنوشت منافقین، صدام، بنى صدر، قطب زاده، شریعتمدارى از ما دور نیست

اگر نفس خود را نکوبیم سرنوشت منافقین، صدام، بنى صدر، قطب زاده، شریعتمدارى از ما دور نیست

بالاخره آخرین خداحافظی را در ۲۷ آذر ۶۱ در سمینار حوزه و دانشگاه در دانشگاه صنعتی شریف داشتیم که روبوسی کردیم و از هم جدا شدیم. از چهره اش خواندم این آخرین خداحافظی است. چند قدمی که رفت برگشت و گفت ما رفتیم

خبرنامه دانشجویان ایران: سید جمال در سال ۱۳۳۶ در شهر اصفهان دیده به جهان گشود. او پس از طی دوره ابتدایی به دبیرستان ادب اصفهان راه یافت. در دبیرستان در ردیف شاگردان ممتاز قرار گرفت و همراه با فعالیت‌های مذهبی در سال ۱۳۵۴ دوره دبیرستان را به اتمام رساند و با موفقیت در همان سال در رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ سید جمال از همان آغاز به خاطر علاقه‌ای که به مسائل مذهبی و سیاسی داشت، وارد فعالیت‌های دانشجویی شد. وی در تظاهرات و راهپیمایی‌های قبل از پیروزی انقلاب شرکت فعال داشت. پس از پیروزی انقلاب در کنار سایر برادران سازمان دانشجویان مسلمان دانشگاه‌ها تلاش بی‌وقفه‌ای را در جهت گسترش آرمان‌های اسلامی و انقلابی در دانشگاه‌ها و مبارزه با گروهک‌ها آغاز نمود. شرکت وی در جلسات متعدد دانشجویان مسلمان و نقطه نظرهایی که ارائه می‌داد حاکی از عمق عشق و تعهد او به انقلاب اسلامی بود. در اوایل انقلاب که ایادی داخلی استکبار جهانی بر علیه روحانیت بسیج شده بودند، شهید جمال به خوبی این توطئه را دریافت و در سخنانش همیشه از روحانیت اصیل و متعهد دفاع می‌کرد.

او پس از تعطیلی دانشگاه‌ها، در جریان انقلاب فرهنگی و در رابطه با چگونگی تحقق آن به دفتر تحکیم وحدت دانشجویان مسلمان پیوست و طرح‌هایی در جهت ایجاد دانشگاه اسلامی و تحقق اهداف انقلاب فرهنگی ارائه نمود.

پس از مدتی فعالیت در دفتر تحکیم وحدت به قم رفت و بعد از آن از طرف سپاه به سوسنگرد اعزام شد و مدتی مسئولیت تدارکات سپاه سوسنگرد را بعهده داشت. پس از شهادت همسنگر عزیزش شهید قدوسی(فرزند آیت ا… قدوسی) وی نیز در جریان عملیات بیت المقدس و آزاد‌سازی خرمشهرشرکت نمود. در تاریخ ۲۰/۲/۶۵ دعوت حق را لبیک گفت و به جوار رحمت حق شتافت.

**********************************

وصیت نامه شهید سیدجمال میرامیرخانی دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف

به نام خدا و به یاد خدا و براى خدا وصیت خود را آغاز مى کنم.

شهادت میدهم به وحدانیت خداى متعال به شهادت لااله الاالله

خداوندى که نور است و همه هستى مخلوق وى

قادر متعالى که بزرگان وهمه هستى مقهور قدرت اویند و خدایى که عادل است و همه چیز را بر آن قرار داده .

شهادت میدهم به رسالت رسول خدا (ص) به نبوت او ( اللهم صل على محمد و آل محمد(

شهادت مى دهم به امامت معصومین که عترت رسول خدایند.

شهادت میدهم به قیامت روزى که ما همه بندگان در برابر ذات احدیت باید مسئول شویم و عمل خویش را ببینم.

خدایا اى نور هستى

اى خالق همه وجود

پروردگار من

یاور من

مونس من معبودم

اى کسى که بیش از هرکس و پیش از هرکس به من حق وجود و تربیت و هر چه که بودن در آن مى گنجد دارى

خدایا مرا ببخش

خدایا تو مى دانى که من در مانده ام

خدایا تو مى دانى اگر لحظه اى کمکت را قطع نمایى به ” اسفل السافلین ” در خواهم افتاد.

از تو مى خواهم مرا از لغزش ها حفظ نمایى

پروردگارا تو ما را براى امتحان خلق کردى و هستى را که مى بینم  همه بوى اى مطلب را مى دهند.

از تو مى خواهم مرا موفق از امتحانت بیرون آورى

خدایا روى مرا سفید گردان

خدایا من شرمسارم اگر با بارگناه در پیشگاهت در قیامت نزد رسول خدا و ائمه معصومین و مادرم زهرا(س) محشور شوم.

خدایا من انتساب به خاندانى دارم که خاندان طهارت هستند ، چگونه من محشور شوم که باعث خجلت رسولخدا و ائمه معصومین و مادرم زهرا (س) و امامم حجت بن الحسن العسکرى (عج) شوم .

خدایا من خجالت مى کشم درزمانى باشم که امام روحى له الفداء رهبرى جامعه را دارد و من از غافله عقب بمانم .

خداوندا

قلم عفو بر گناهان من بکش

خدایا هرکس خود را بهتر از دیگران مى شناسد من میدانم در نزد تو خدا چقدر روسیاه هستم. پروردگارا از گناهان من بگذر گناهانیکه بندگان تو خبر دارند و گناهانیکه شاید هیچ یک از بندگانت خبر نداشته باشند.

خداوندا ما را ثابت قدم بدار جاهائی که محل امتحان است.

خدایا بحق محمد (ص) و آل محمد ما راحتى براى لحظه‌اى بخودمان وا مگذار.

خدایا افراد زیادى با حسین بن على (ع) که به صحراى کربلا آمد، آمدند اما افرادى کمى با عزیز زهرا ماندند.

خدایا ما را از یاران حسین گردان ، خدایا قلب مرا و روحم را سرشار از عشقت گردان که عشق تو است که همه مسائل را براى انسان شیرین و دلپذیر مى کند. دنیاى عاشقان تو با درماندگان خاک از هم بسیار فاصله دارند، فاصله­اى به اندازه ” اعلى علیین تا اسفل السافلین

خداوندا ما در حق رسول بزرگوارت اداى دین نکرده­ایم

خداوندا

از این گناه ما درگذر رسول بزرگوارى که براى رشد همه انسانیت زحمتها کشیده زجرها تحمل کرده خداوندا قلب ایشان را از ما راضى و خشنود فرما

خداوندا مفتخریم که ما را به شیعه على (ع) لباس افتخار پوشانیدى اما خداوندا به عزت این برگزیدگانت که هستى را بواسطه وجود آنها خلق کردى ما با آنان به غفلت برخورد کردیم خداوندا از این قصور من درگذر و قلب ائمه بزرگوار مرا و قلب حضرت زهرا (س) و امام زمان (ع) را از پیشگاه با عزتت مى خواهم از من خشنود نمایی.

خداوندا خشنودى ایشان خشنودى رسول تو است من که پیش ایشان آبروئى ندارم از جانب خودت ایشان را از ما راضى بفرما

اى بزرگواران من

اى رسول خدا

اى برگزیده همه هستى

شما میدانید که من درچه حالى هستم از خدا بخواهید که مرا ببخشد براى من طلب مغفرت کنید

اى رسول خدا

من با اعمالم روح شما را آزرده کردم از شما حیا نکردم اکنون بیش خود شما آمده ام تا برایم استغفار کنید

شما اى پیامبر رحمت

مرا ببخشید با وجود خود و با مسلمانى اینچنین خودم چهره دین عزیز را عوض نشان دادم.

اى عترت پاک رسول خدا

اى بزرگواران من

اى ذخیره‌هاى الهى

اى پناه هر بى پناهى

شما براى روز درماندگى ما شیعه پناهید

از خدا بخواهید براى من و هر کدام از برادران و خواهران مسلمان من رضایت خودش را

مرا عفو کنید

شما دشمنانتان را هم مى بخشیدید، باشد که انشاءالله از دوستانت باشیم

ما در رعایت حق شما خیلى خیلى قصور کرده‌ایم.

یا حضرت مهدى (ع(

اى امام بزرگوار شیعه

اى که فرمانده شیعه ات در هر کجا که باشند هستى

مى دانم که همه رزمندگان اسلام را و همه شیعه ات را از نظر دور نمى گذارى

از شما مى خواهم که دست مرا هم بگیرید که به این دستگیرى سخت محتاجم

اى امام بزرگوار

من امیدم بشماست که ریسمان متصل از آسمان به زمین هستید. از خداوند بخواهید به ما لیاقت بدهد.

خداوندا

امام بزرگ ما خمینى بت شکن را درپناهت محفوظ بدار

امامى که براى حفظ اسلام و احیاى آن رنجهاى بزرگ را تحمل نمود

امامى که با توکل بر تو و با یاد و نام تو بر همه مستکبرین شورید

خداوندا

همه افتخار اسلام و شیعه به جلوه ظاهر ایشان است

خداوندا دوستان ایشان دوستان تو و دوستان رسول خدایند و دشمنان ایشان دشمنان تو و دشمنان رسول خدا هستند

خداوندا ایشان براى تو در بحرانى‌ترین شرایط روزگار قیام کرد و بقول خود ایشان سینه خود را هدف سر نیزه‌هاى آنان قرار داد

خداوندا ایشانرا از ما راضى بگردان

ما حق شما را به جا نیاورده ایم

از شما بسیار التماس دعا داریم گو اینکه شما همیشه گفته اید که من دعا گوى همه هستم

از خدا براى من طلب مغفرت کنید

خداوندا حقوقى که در هستى ام بجا نیاورده ام شرمسار هستم و از جانب لطف و دریاى بى پایان کرمت ادا فرما

خدایا حق قرآن را حق قرآن را حق عالم را حق مسجد را که در محشر از انسان سئوال خواهد شد و همه حقوق دیگر، همه را خدایا تو ادا نما

برادران و عزیزان من که این نوشته را مى خوانید من شما را به وصیت نامه مولا على (ع) و بزرگان دعوت مى کنم التماس دعا هم دارم حق وصیت را مولا گذاشته است مولى که خود گفته‌هاى خود را انجام داده و عمل نموده است اما آنچه که در این روز و عصر ما باید انجام بدهیم و وظیفه ما است: شاید تذکر و یادآورى (ذکر) نافع باشد

برادران ما باید دوستى اهل بیت عصمت و طهارت را در راس برنامه هاى خود قرار دهیم اینها حبل الله هستند تا ما به این دوستى چنگ نزنیم به هیچ چیزى نخواهیم رسید ما با توجه به اینکه  بشر هستیم و محدود، ناچار باید از جلوه‌هاى ظاهرى به غیب برسیم دوستى اهل بیت دوستى رسول خدا را بدنبال خواهد داشت و دوستى اینان که درود خدا برهمه آنان باد دوستى خدا را خواهد داشت

خداوند لیاقت و استعداد دوستى نایب امام غایب و امام از ظاهر نا پنهان و ائمه معصومین که چراغهاى راهند و رسولش را به ما بدهد و ما را به مرتبه اى برساند که فرمود ” والذین امنوا اشد حبّاً لله ” واین مقصود با تمسک به قرآن که دیگر میراث پیامبر رحمت است و دعاها که سلاحهاى برنده هستند حاصل میشود.

ظلمتها ایستاده است، هر کس در او کوچکترین تاریکى باشد (نمى خواهم بگویم وابستگى و …….و اینها که تاریکیهاى بزرگ هستند) روزى این ظلمتها او را در مقابل اسلام و حق نگه خواهد داشت. ما باید خیلى مواظب و مراقب باشیم سرنوشت منافقین ، صدام ، بنى صدر ، قطب زاده ، شریعتمدارى براى ما اگر نفس خود را نکوبیم و خود را مهذب ننمائیم دور نیست.

وقتى نفس، انسان را همراه خود برد مثل گرداب است که هر چه بیشتر طول بکشد نفسانى‌تر و رذل­تر مى گردد تا آنجا که خدا مثلش را در قرآن میزند.

برادران من عزیزان من

شما بدانید که روحانیت ادامه مسیر ائمه است حافظین کتاب خدا و جارى کننده آن در زمان غیبت که ولى فقیه این زعامت را بر دوش مى کشد.

برخورد ما با این قشر برخوردى است که حکایت از احساس ما به مکتب مى کند دوستى روحانیت دوستى اسلام به تمام است و دشمنى این قشر دشمن اسلام و قرآن و رسول خداست.

تفکرات و اعتقادات خود را با این میزان الهى بسنجید. ببیند در خود چقدر نزدیکى به اینان دارید و چقدر با رفتار بزرگان و علما مطابقت دارید و انوقت انحراف خود را مى توانید احساس کنید.

با توصیه امام که میفرمایند انجمنهاى اسلامى، نشریات و همه …. باید با نظارت روحانیت باشد براى همین سخنش است اگر شما با اسلام روحانیت تطبیق نکردید و لو در کوچک­ترین کار و دستور سخت بیمناک باشید و در صدد اصلاح بر آیید خود را در اختیار اسلام بگذارید. آنگونه که اسلام مى خواهد شما باشید نه خداى نکرده اسلام را در اختیار خود بیاورید و بخواهید از آن در راه امیال و خواسته های شخصی خود بهره مند شوید.

برادران من

شما را به خدا امام را ، امام را

حق ایشان را مقدم بر هر چیز بدانید براى ما که اداى این حق نکرده ایم از خدا طلب مغفرت نمائید.

برادران!

داخل کشور را مهم بدانید همینطور که انسان تا خود مهذب نشده باشد نمى تواند دیگران را مهذب کند، تا ما به درجه اى نرسیده باشیم که الگو باشیم، صدور انقلاب که مقدمه اى انشاءالله بر ظهور مهدى (عج) مى باشد به تأخیر مى افتد.

مسئلة اصلاح دانشگاهها و مسئله اجتماع و دفع خطر منافقین و کفار این غده‌هاى اجتماعى، مسائل مهمى هستند که شما روى آن باید نظر داشته باشید تا انشاءالله ظهور امام (عج) را به جلو بیندازد.

از همه دوستان و آشنایان التماس دعا دارم و از همه مى خواهم خود را با تطبیق با اسلام عزیز و احکام نورانى و مقدس آن مورد رضایت خدا و رسولش قرار دهند و بر معصیت خداى بزرگ از هر کارى بیمناک باشند.

پدرو مادر عزیزم

به شما سلام مى کنم. پدرم شما براى من و برادران دیگرم زیاد زحمت کشیدید و سعادت ما چیزى بود که به آن توجه زیادى داشتید، خداوند زحمات شما را قبول نماید.

اما پدرم

شهادت هم سعادت است و لابد این سعادت اگر نصیب فرزند شما شود شما خشنود خواهید شد. امروز روز دفاع از اسلام و قرآن مجید است. یا دشمن ما را نابود خواهد کرد یا ما باید بر او غلبه کنیم. فرزند شما هم فردى از این ملت مسلمان  است که موظف‌اند از کیان اسلام و جمهورى اسلامى دفاع نمایند.

بر مصیبتها صبر کنید که خاندان حسین (ع) خاندان صبر براى رضاى خدایند.

بزرگان ما همه عزیزان خود را فداى اسلام کردند علماى ما در این مسیر شهید شدند، مظلومانى هم چون دکتر بهشتى و آقاى رجائى ……. و آیت الله مدنى و آیت الله دستغیب…… به شهادت رسیدند و این سنت خداوند در خاندان عصمت و طهارت و نوادگان آنهاست.

مادر عزیزم

خدا به شما اجر دهد. زحمات طاقت فرسا آنهم با تن بیمارت را خداى بزرگ قبول نماید.  اکنون که همه شیاطین در مقابل اسلام ایستاده­اند برهمه  دفاع از اسلام واجب مى شود و من هم از این مسلمین که هر روز به جبهه‌ها مى روند و اداى تکلیف مى کنند، مى باشم.

همانطور که هر وقت به شما مى گفتم مى خواهم به جبهه بروم مى گفتید شما را به على اکبر حسین (ع) سپردم. شما عزیز تر از عزیزان حسین نیستید.

بله مادرم، عزیزتر از على اصغر امام حسین نیستم پس مادرم بر حسین مظلوم گریه کن. بر تشنگى عزیزان کوچک صحراى کربلا گریه کن.

اینکه به شما پدر و مادرم نگفتم که به جبهه مى روم به خاطر اینکه مى دانستم شما راضى هستید همانطور که قبلا بودید و اگر بگویم ممکن است گاهى بفکر بروید و ناراحت شوید. از شما مى خواهم براى همه رزمندگان اسلام دعا کنید.

خاله عزیزم، خداوند انشاءالله به شما سلامتى بدهد التماس دعا دارم شما قدرت کارى را ندارید. براى رزمندگان اسلام دعا کنید. انشاءالله ما پیروزیم کربلاى حسین بن على از آن شیعه اوست. بدانید که بالاترین لیاقتها از آن شهداى اسلام است.

برادران عزیزم

تقواى خدا را نصب العین قرار دهید. به دنیاى فانى دل نبندید. دنیا گذرنده تر از آن است که به آن دل بست. در فکر توشه آخرت باشید. شرکت در نمازهاى جمعه و برنامه هاى دیگر اسلام به انسان رشدى مى دهد که مى تواند راه خودش را در این دنیا بیابد.

نمازهاى یومیه و احکام مقدس اسلام را چنان بجاى آورید که گویا چند لحظه دیگر ازدنیا مى روید.

با مسائل اسلام و دستورات آن جدى برخورد نمائید با یکدیگر دوست و مهربان باشید و خدا را در هر لحظه شاهد اعمال خود بدانید.

خواهران گرامیم

شما باید آنگونه زندگى کنید که فرزندان فاطمه (ع) زندگى کردند. زینب وار آنگونه که امام در سخنرانى‌هایشان از شما مى خواهند.

در رابطه با شناخت اسلام بیشتر کار کنید احکام و دستورات آن را جدى تر بگیرید.

دل خود را صاف و پاک براى خدا و بندگانش بگردانید. مهربان باشید و خدا را در هر لحظه شاهد اعمال خود ببینید.

آشنایان و اقوام من

من به همه شما سلام میرسانم و توفیق بندگى خدا را براى همه شما مى خواهم.

به همه دوستان عزیزم سلام مى‌رسانم و همه را بخدا مى سپارم ، توفیق بندگى خدا را براى همه مى خواهم بدانید عزیزان که اسلام عزیزترین چیز ماست و وقتى اسلام در خطر باشد همه باید مهیا باشیم. به قول امام: اسلام همه چیز ماست.

با همه خداحافظى مى کنم

و آخردعونا الحمدلله رب العالمین

گوشه ای از زندگینامه شهید جمال میرامیرخانی به روایت یکی ازدوستانش

اولین برخورد ما در سمینار وحدت حوزه و دانشگاه در سال ۵۹ در قم و در یک از حجره های مدرسه  دارالشفا بود. درست خاطرم هست که وقتی وارد جلسه شدم بحث روی تهیه قطعنامه سمینار دور می زد. هر کدام از افراد جلسه در  مورد اظهار نظر میکردند. جمع جلسه برای من تازگی داشت. تقریبا کلیه افراد الا یکی دو نفر برای من ناآشنا بودند. اما یکی از میان جمع بیشتر از دیگران در تلاش بود و اظهار نظر می کرد و با اینکه اولین برخورد بود ولی لهجه اصفهانی او در ذهنم باقی ماند.

برخوردهای بعدی در دفتر تحکیم وحدت بود. جلساتی در ساختمان اولی تحکیم حول محورهای مختلف تشکیل شد. جمعی  بود که  روی برگزاری دوره های آموزشی عقیدتی- سیاسی برای دانشجویان برنامه ریزی می کردند در این جا بود که آشنایی ها از نزدیک و بیشتر میسر شد.

قرار بر این شد که یک دوره آموزشی در قم برگزار گردد. چند نفری بودیم که مسئولیت کار را بر دوش گرفتیم. البته پرتحرک ترین فرد جمع، جمال بود، آرام و قرار نداشت. یک پارچه شور و شوق و حرکت و حرارت بود. در این دوره دیگر شب  و روز در یکی از مدارس طلاب در قم با هم بودیم . علاقه شگفتی در ایجاد وحدت و ارتباط بین حوزه و دانشگاه داشت. همیشه می گفت  باید کاری کنیم که تفکر غربی میان دانشجویان و دانشگاهیان از بین برود. با اینکه در یک خانواده غیرروحانی بزرگ شده بود و علیرغم تحصیل در دانشگاههای آن وقت، ‌اشتیاق عجیبی به روحانیت متعهد داشت. تکیه اش بر این بود که باید دانشجویان ما متعقد به ولایت فقیه بار بیایند و به قول معروف رساله ای شوند. به همین دلیل اعتقاد عجیبی به برنامه های آموزشی عقیدتی سیاسی به شکل اردویی برای بچه ها داشت. در طول اردو ارتباط نزدیکی با بچه ها داشت. راحت با آنها می‌جوشید، همیشه لبخندی برلب داشت، یادم نمی آید کسی که از او رنجی   داشته باشد، شبها تا آخر شب در اطاقهای بچه‌ها به بحث می نشست. اواسط اردو بود که جمال تاکید می کرد باید علی رغم مشکلات دوره های آموزشی دیگری راآغاز کنیم.

او آدمی بود که وقتی اعتقاد به چیزی داشت واقعا دنبالش می رفت.  از هیچ چیز فروگذار نمی کرد. برای تداوم برنامه های انقلاب فرهنگی، طرحی را تهیه کرده بود که با خودش به تهران آورد و در یک نشست با شهید بهشتی در میان گذاشت، ایشان هم قول همکاری و مساعدت داده بودند. در ملاقات دیگری که با حضرت آیه‌ا… منتظری داشتیم طرح را خدمت ایشان نیز داد که ایشان هم استقبال کردند.

همیشه به بنده اصرار می کرد که مبادا خسته شده باشی، باید اینکار تداوم پیدا کند. یک بار که به تهران آمدیم، با بچه هایی که اردوی تهران را اداره می کردند، جلسه ای گذاشته شده بود، در آن جلسه نیز جمال تاکید داشت که باید دوره بعدی شروع شود، بچه ها از سختی کار دلسرد نشوند. از آن جمع شهید محمود قدوسی نیز آمادگی پیگیری کارها را داشت. قرار شد سه نفری دوره بعد را در قم قرار دهیم. برای برگزاری دوره به قم آمدیم. جلسات متعددی با بعضی از افراد جامعه مدرسین برای هماهنگی و برنامه ریزی امور داشتیم. بالاخره برنامه این شد که خواهران در تهران باشند و برادران در قم. محمود مسئولیت خواهران را پذیرفت و ما هم مسئولیت برادران را.

برنامه آموزش نظامی شروع شده بود من دیدم که جمال کم کم بنای رفتن را گذاشته است. می گفت من نمی توانم تحمل کنم، آرامش دارم، باید بروم جبهه، مثل اینکه درونم ملتهب است و

مثل سایر برادران در اردوی نظامی شرکت کرد. یعنی بعنوان آموزش، البته در همان حالت نیز کمک زیادی می کرد. در طول آموزش نظامی برخی بچه ها خسته شده بودند و به قول معروف بریده بودند. اما جمال به طور خصوصی با آنها صحبت می کرد و ضرورتها را تشریح می کرد و به آنها قوت قلب می داد.

خیلی به او اصرار کردم که  جمال بیا و با هم این دوره را تمام کنیم، دست تنها اداره کارها خیلی سخت است. او چند روزی تحمل کرد و در سامان دادن امور کمک کرد، اما بالاخره رفت. شبهای اول و دوم و شاید تا هفته اول خیلی تنها بودم، شدیدا جایش خالی بود زیرا خیلی از مواقع که خسته بودیم او بود که قوت قلب می داد و با نشاط و شور کارها را فیصله می داد. با رفتن او ضربه بزرگی احساس می کردم و چند روزی روال کارها مشخص نبود.

البته خود قضیه رفتنش هم شنیدنی است. با اینکه از رفتن او ممانعت می شد اما به طریقی توانسته بود به عنوان مسئول تدارکات سوسنگرد به جبهه برود، در جریان حمله سوسنگرد آنجا بود. پس از مدتی حدودا در اواسط اردو بود که دیدیم جمال آمد. البته میگفت قرار است برگردم، چون ادامه اردو به مشکلاتی برخورد کرده بود، از او خواستم بماند و کمک کند. قبول کرد و واقعا اگر جمال نبود شاید به عللی اردو متوقف می گشت و یا به نحوی نامطلوب تمام می شد. پس از اتمام اردو به تهران آمدیم.

البته فراموش کردم بگویم که پس از آموزش نظامی خواهران، محمود به قم آمد و گفت من دیگر نمی توانم ادامه بدهم و باید بروم جبهه، خواهران را به قم انتقال دادیم و محمود هم رفت که پس از مدتی نیز جمال همانطور که گفته شد رفت به سوسنگرد. اما پس از مدتی در جریان هویزه، محمود قدوسی ( فرزند آیت الله قدوسی و نوه علامه طبا طبائی) شهید شد و وقتی جمال برگشت و جریان شهادت آنها را تعریف می کرد واقعا انسان از تاثر گریه اش می گرفت. شهادت حسین علم الهدی ومحمود قدوسی به گونه ای شگفت در جمال تاثیر گذاشته بود. همیشه تکه­هایی از آنها را نقل می کرد و سرتکان می داد و گاهی در خود فرو می رفت و ساکت می ماند و گاه برخی  صحبتهایشان را تکرار می کرد.

بالاخره در تهران در شورای بخش تحقیقات دفتر کنار دیگر برادران کارش ادامه داد. در اینجا نیز اغلب شبها را با هم بودیم و واقعا همنشین صالح و مهربانی بود و هیچ خلافی از او ندیدیم، شبها شاید زودتر  می خوابید اما صبحها وقتی بلند می شدیم می دیدیم او زودتر بلند شده است و دارد قرآن می خواند یا مناجات می کند. بعضی شبها نیز بلند می شد و نماز شب می خواند.

در طول مدتی که در قم بودیم همانطور که گفتم چون علاقه شدیدی به  وحدت حوزه و دانشگاه داشت در شورای وحدت حوزه و دانشگاه که از نمایندگان دانشجویان و دانشگاهیان و مدرسین و طلاب متشکل بود شرکت می کرد و چون جلسات در تهران تشکیل می شد برای شرکت در آنها مجبور بودیم به تهران بیائیم. البته اگر پشتگرمی جمال نبود شاید رفتن ما دوامی نمی یافت. در آن هنگام که جهاد دانشگاهی تازه جان گرفته بود و نیازمند کمک بود جمال به عنوان مسئول آموزش جهاد انتخاب شد و واقعا با تلاش پیگیر سعی در راه اندازی آن نمود. پس از مدتی جمال به سپاه رفت و در یک قسمت حساس آنجا شروع به کار نمود و با سعی و تلاش فراوان و برنامه ریزی، ثبات و استحکامی به بخش مربوطه خود داد او واقعا فکر خلاقی داشت و وقتی می نشست امکان نداشت طرح جدیدی نداشته باشد.

در طول کارش در دفتر، خود را به یک کار محدود نمی کرد او در مسایل مختلف طرح داشت و یا به نحوی کمک می کرد. گاهی اوقات به او می گفتیم آخر جمال بگذار به کارهای موجود برسیم، قرار نیست که همه کارها را ما بکنیم، در جواب می گفت، اگر ما نکنیم پس چه کسی خواهد کرد. او برای  آموزش جهاد سازندگی نیز طرحی تهیه کرده بود که در یک از دو جلسه به آنها ارائه شد، همین طور برای سپاه ، جمال آرام و قرار نداشت، یکپارچه تحرک و اخلاص بود و خودش را وقف انقلاب کرده بود. بیاد ندارم که از هیچ جایی حق الزحمه‌ای بگیرد. عشق عجیبی به تحقق  انقلاب فرهنگی داشت و لذا وقتی در سپاه هم بود با بچه ها تماس می گرفت و روی مسایل فکر می کرد و کمک می نمود.

جمال الگویی از اخلاق پسندیده و تلاش و تحرک بود، فکر می کنیم در بین کلیه دوستان جز خاطره  نیک از خود به جا گذاشته باشد. فردی بود پرتحمل و متواضع که در برخوردهایش احترام افراد را رعایت می کرد. نماز جمعه و دعای کمیلش ترک نمی شد. صدای خوش داشت و دعای فرج “الی عظم البلاء” را اغلب می خواند و جداً در افراد تأثیر می گذاشت.

با اینکه به نماز جماعت سخت تاکید داشت اما یکبار نشد که جلو بایستد و همیشه خودش به دیگران اقتدا می کرد و از اقتداء دیگران به او گریزان بود و عذر می آورد.

عشق  و علاقه زیادی به امام داشت، سخنرانیهای امام را چند بار گوش می کرد تا آنجا که بعضی صحبتهای امام را حفظ بود. بارها می شد که مخصوصا سخنرانی سال ۱۳۴۲ امام را زمزمه می کرد. این اواخر علاقه شدیدی به کتب اخلاقی حضرت امام پیدا کرده بود. هر چند قبلا نیز مطالعه می‌کرد. یادم میآید که این اواخر که کتاب لقاءالله امام را از من گرفته بود وقتی عازم جبهه بود، هنگامی که برای خداحافظی و دادن کتاب به خوابگاه آمد، گفت: فلانی کتاب جدیدی از امام منتشر شده است، حتما بگیر و بخوان! کتاب شذرات المعارف، دیگر واقعا در سیمایش نور شهادت دیده می شد. آن شب را تا آخر شب در خوابگاه با هم بودیم، طرحهایی داشت حول نحوه ایجاد زمینه برای ورود هر چه بیشتر دانش آموزان طبقات ضعیف به دانشگاه. بالاخره آخرین خداحافظی را در ۲۷ آذر ۶۱ در سمینا حوزه و دانشگاه در دانشگاه صنعتی شریف داشتیم که روبوسی کردیم و از هم جدا شدیم. از چهره اش خواندم این آخرین خداحافظی است. چند قدمی که رفت برگشت و گفت ما رفتیم.

جمال رفت اما،

یادش و راهش باقی است. او که جلوه پاک تقوی و تلاش و تحرک و تفکر بود از میان ما رفت. وقتی که خبر شهادتش را آوردند برای بچه ها تازگی نداشت. زیرا انتظارش را داشتیم، همه می دانستند که دیگر جمال به نقطه جوشش و آمادگی لقاء الهی رسیده است.

خداوند با شهدا کربلا محشورش بگردان و این شهداء گرانقدر را شفیعان ما قرار دهد.

مرتبط ها
نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
مهدی تاج پذیرفته اشتباهات داوری عمدی است!
انتقاد رئیس پلیس راهور به برگزاری نمایشگاه کتاب در مصلی
نماهنگ "جان جواد"/ گروه سرود صدر عشق شهریار
تجمع دانشجویان حامی فلسطین در دانشگاه ژنو +فیلم
درخواست زلنسکی از آمریکا در دیدار با بلینکن
اعلام زمان پرتاب نخستین انسان ایرانی به فضا
اخراج سرمربی بزرگ از لیگ عربستان
تغییرات مهم مدیریتی در پرسپولیس
راه حل های کوتاه مدت و میان مدت خروج بورس از بحران
کلاهبرداری تلگرامی با نقاب پشتیبان دیوار
قالیباف رئیس مجلس دوازدهم می‌ماند؟
کارت شرکت در آزمون انتخاب سردفتر اسناد رسمی سال ۱۴۰۳ منتشر شد
جزئیات تازه درباره دستگیری صادق زیباکلام
اظهارات تازه نخست وزیر قطر درباره مذاکرات حماس و اسرائیل
هشدار به فرانسه درباره ورود به تصمیمات قضایی ایران
یحیی سریع: در صورت ورود زمینی آمریکا آماده نبرد هستیم
طرح کاهش ساعات کاری کارمندان بازهم ناتمام ماند
حسرت پرسپولیسی‌ها در لیگ برتر۶ ساله می‌شود
از تحریم تنباکو تا تحریم بمب اتم
حکیم توس؛ احیاگر تاریخ اساطیری ایران
بارش‌های سیل‌آسا در برخی نقاط کشور
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top