به گزارش «تابناک»؛ اجتماع آیینی اصحاب فرهنگ و هنر با عنوان "سوگ چامهها" با مقتلخوانی بهزاد فراهانی، فرزاد حسنی، بهاره رهنما و با مرثیه خوانی حسامالدین سراج و رسول نجفیان در برج میلاد پی گرفته شد اما انعکاس گفتههای بهاره رهنما در مراسم مقتلخوانی، با واکنشهای تندی از سوی برخی اشخاص و برخی رسانهها همراه شد.
بهاره رهنما که حین مقتلخوانی در برج میلاد اشک می ریخت، گفته بود: مقتل خوانی من ادای دین به کودکان بود و خوشحالم که توانستم نذرم را در اینجا ادا کنم. نگران بودم به مراسم نرسم، در راه دعا می کردم سعادت این مقتل خوانی نصیبم شود و بتوانم سهم کوچکی در آیین های عاشورایی داشته باشم.
وی افزوده بود: من سفیر انجمن حمایت از کودکان هستم و دلم می خواست با مقتل خوانی، ارادتم را به کودکان کربلا و کودکان بی پناه امروز نشان دهم. من نذری داشتم که امسال ادا شد و مقتل خوانی در برج میلاد، ادای دینی است که با روا شدن حاجتم امشب آن را ادا کردم. امیدوارم روزی برسد که هیچ کودکی اسیر تیرهای خشم نباشد و کودکان ما از گزند خرافه و تعصب دور بمانند.
پس از همین نوشتارهای نقدهای غیرقابل پذیرشی نسبت به این حرکت ارزشمند رهنما وارد آمده بود که یکی از آنها سوای گزارههایی که در مقام نقد مطرح کرده بود، با ادبیاتی غیرقابل پذیرش همراه بود. ادبیات این نقد که با نیتخوانی همراه بود، نشان داد حتی هنوز در میان برخی مدعیان روشنفکری نیز گروهی هستند که تفاوت نقد و تخریب را درک نکردهاند.
این گفتارها با واکنش به حق بهاره رهنما همراه شد. او در این باره با زبان محاورهای نوشت: «شنیدم حال خیلیها خرابه سر مقتلخونی من از بیبیسی و... بگیر تا خیلی از روشنفکرنماهای دیگه. جوابم فقط به این ادما اینه زیر پرچم حسین (ع) سینه زدن لیاقت میخواد افتخار میکنم که از بچگی این ارادت رو داشتم و دارم.
جالبه که حتی مصاحبه با تلویزیون رو بخاطر همین حواشی بعد برنامه حذف کردم و انجام ندادم اما نمیدونستم هنوزم آدمایی هستن که بخاطر اعتقاد مذهبی که خیلی شخصیه، توهین میکنن و به اسم دموکراسی فحاشی میکنن و آنقدر وقاحت دارن که علمداری امام حسین (ع) رو تحجر بدونن.
بازم تاکید میکنم من افتخار میکنم به خواندن مقتل حضرت رقیه در محرم سال هزار و سیصد و نود و سه شمسی و نذر کردم تا زنده ام برای همه کودکان مظلوم در جنگ و به عنوان سفیر انجمن حمایت از حقوق کودکان مقتل حضرت رقیه رو برأی مردم بخوانم. یا حسین.»
به نظر میرسد هنوز فضای جامعه حتی در سطحی که مدعی آموزش و راهبری است، به نقطهای نرسیده که اگر نقد یا حتی انکاری وجود داشته باشد، در کالبد ادبیاتی تند و زننده عیان نشود. آیا در جامعهمان -حتی میان گروهی از مدعیان اندیشه- همچنان به دیکتاتوری درون میدان داده میشود و بر آنچه -توسط یک ناظر- پسندیده نمیشود، تاخته خواهد شد؟ آیا احترام به حق انتخاب حتی نزد برخی روشنفکران هم یک شوخی است؟