تنها باری که در ورزشگاه آزادی بودم جماعتی(تماشاگر نماهای! چند هزار نفری یکی از تیم های معروف پایتخت) باز هم به صورت خودجوش! ابتدا به تیم حریف فحاشی می کردند، آخرین وقت های نیمه دوم به دلیل دریافت گل به تیم خودشان فحاشی کردند و وقتی بازی تمام شد به خودشان ناسزا گفتند.
آن ها البته جماعتی هستند که نزدیک به سه دهه به هر کس که مطابق میل و خواسته آن ها رفتار نکرده باشد، فحاشی می کنند و البته بخش قابل توجهی از آن ها اکنون در حوزه تفریحات و سرگمی ها متمرکز اند. به عبارتی بخش عمده آنها یا تماشاگر نماهای ورزشگاههای فوتبال هستند یا کاربرنماهای! فیس بوک و شبکه های ارتباطی چون وایبر و لاین و...
و به دلیل همین حضور در چنین فضاهایی صدای ناسزاگویی و توهین آن ها همیشه شنیده می شود تا جایی که برخی آن را لطمه به فرهنگ غنی ایرانی دانسته و درصدد کم کردن از لطمات آن به حیثیت ملی و بین المللی ایرانیان برآمده اند.( ماجرای سفر مشایخی و دل جویی از مسی در جریان فحاشی و توهین به او قبل از جام جهانی فوتبال).
واقعیت آن است که آن ها جماعت اندکی هستند که اولا همیشه در حال فحش دادن هستند روزی به چهره های سیاسی، زمانی به چهرهای ورزشی و مدتی نیز به ستاره ها و گاهی نیز به خودشان و در ثانی به دلیل حضور در موقعیت های رسانه ای صدایشان نسبت به دیگران همیشه بلند است و البته گه گداری هوس جریان های سیاسی(عموما خارج نشین و بعضا داخلی) برای بهره گیری از فحاشی های آن ها نیز مشوقی برای تکرار و تقویت حرکت آن هاست.
از ۷۸ میلیون ایرانی که در این مرزها زندگی می کند، تعداد بسیار بسیار کمی می توانند در محیط های عمومی بر خلاف عرف و فرهنگ عمومی ایرانیان زبان به بد دهنی باز کنند و البته درمان درد آن ها اگر غیر ممکن نباشد بسیار دشوار خواهد بود تنها باید خاطرمان باشد آنها نه نماینده ایران هستند و نه نشان فرهنگ ایرانی آنها البته گروه کمی از ایرانیانی هستند که از نعمت سلامت زبان محروم و دچار بیماری اخلاقی بدگویی هستند.