همشهری دو نوشت: روزی از فوت فلان بازیگر میشنویم و فردا تکذیبیه آن، روزهای دیگر هم گرانشدن بنزین، مسموم بودن برنجهای وارداتی، آلوده بودن آب تهران یا دهها شایعه دیگری که اگر بخواهیم فهرستشان کنیم مثنوی هفتاد من کاغذ میطلبد. اما در آشفته بازار این بازار داغ و بیثمر ما کجای کار ایستادهایم؟ من و شما چه نقشی در اشاعه یا عدماشاعه باور یا عدمباور این شایعات داریم؟ چقدر باید برنامه زندگیمان را براساس این شایعات تنظیم کنیم و آیا این کار کمکی به بهبود زندگی ما خواهد کرد؟
یک کلاغ، چل کلاغ
قدیمترها اوضاع بهتر بود. دسترسی آدمها به یکدیگر مستقیم و بدون واسطه بود. مردم یک شهر همه همدیگر را میشناختند، احتیاجات زندگیشان را خودشان و بهصورت مستقیم تأمین میکردند و خیلی راحتتر از این روزهای ما میتوانستند صحت و سقم خبرها را بررسی کنند. از اینها گذشته اساسا زندگی زمان قدیم، زندگی آرامتر و کمخبرتری بود. شایعهای هم اگر بهوجود میآمد باید گوش به گوش میچرخید و این میان کافی بود تا یک انسان شیر پاکخورده منصف پیدا شود و جلوی گسترش شایعه را بگیرد. حالا اما اوضاع خیلی فرق کرده. احتیاجات زندگی روزمره ما از هزار و یک راه مختلف تأمین میشود و ما هیچ نظارت مستقیمی روی آنها نداریم. ابزار نشر و انتشار شایعه هم دیگر زبان ما و گوش شنونده نیست. حالا دیگر هزار و یک راه ارتباطی جورواجور پیدا شده که با یک کلیک میتواند چشم و گوش هزاران بیننده و شنونده را بهخود معطوف کند؛ از وایبر و واتسآپ و تانگو گرفته تا توییتر و فیسبوک و...، کافی است یک روز صبح از خواب بلند شویم و گوشی همراه خود را در دست بگیریم یا لپتاپمان را باز کنیم و سری به فضای مجازی بزنیم. بالاخره هر روز، خبر خودش را دارد. باید اما روی این خبرها حساس باشیم. حالا دیگر یک کلاغ، چل کلاغهای ما افراد بیشتری را تحتالشعاع قرار میدهد و مضطرب میکند. در پس هر کلمهای که مینویسیم یا لایک و کامنتی که میگذاریم و کپی کردن مدام و بدون فکر متنها و یادداشتها ممکن است آرامشی را از کسی بگیریم.
شایعه چیست و از کجا میآید؟
شایعه خبری است که از فردی به فرد دیگر منتقل میشود و معمولا منبع آن مشخص نیست. از بین افراد مختلفی که شایعه را منتقل میکنند به سراغ هر کدام که بروی و بپرسی خب منبع این خبر تو کیست؟ میگوید: «نمیدونم اما همه اینو میگن». همین ندانستن منبع و استناد به حرف دیگران اصلیترین نشانه این است که شما با یک شایعه طرفید و باید محتاط باشید. شایعه 2 بال بزرگ برای پرواز هم دارد؛ یکی از این دو بال ابهام و عدمشفافیت و بال دیگر جلب توجه عموم مردم است. هیچ شایعهای فراگیر نمیشود و آسمان هیچ فضایی را تیره و تار نمیکند، مگر اینکه این دو بال را با خود داشته باشد. مثلا درباره شایعه آلودهبودن آب تهران، عدماطلاعرسانی دقیق در مورد کیفیت آب تهران، بال ابهام را میسازد و اهمیت سالم بودن آب در سلامتی مردم هم بال توجه و علاقه مردم را باز میکند. این میشود که چنین شایعهای روزبهروز گسترش پیدا میکند. یکی از عواملی که میتواند باعث عدمگسترش شایعات شود، اطلاعرسانی بموقع، شفاف و صادقانه رسانهها به مردم است. رسانهها همچنین با پیگیری شایعات و نشان دادن دروغ بودن آنها میتوانند اثر سوء شایعات را کمرنگ کنند. فرهنگ شفاهی مردم ما در زمینه نقل اسطورهها و افسانهها هم یکی از ریشههایی است که زمینه انتشار و باور شایعات را در جامعه ما فراهم میکند.
آرامشی که نیست
«امواج پارازیت بهشدت سرطانزاست و باعث اختلال درتولد نوزادان میشود»، «آب تهران حاوی مقادیر زیادی فاضلاب و نیترات و نیتریت است و سلامتی انسان را به خطر میاندازد»، «برنجهای وارداتی آرسنیک دارد و باعث بروز سرطان در دراز مدت میشود»، «سبزیهای تولید شده در تهران با آب فاضلاب آبیاری میشود و بسیار آلوده است»، لحظهای درنگ کنید! اینها و هزاران شایعه دیگری که روزمرگیهای این روزهای ما را پر کردهاند چه بر سر ما میآوردهاند؟ آیا پدیدآورندگان این شایعات بهراستی نگران سلامتی ما هستند؟ هر روز صبح در صحبت با همکارمان در اداره، یا در شبکههای مجازی اینترنتی یا وایبر و واتسآپ با نسلی جدید از این شایعات روبهرو میشویم. نگران سلامتی خود و عزیزانمان میشویم و در اکثر موارد کار خاصی هم انجام نمیدهیم یا نمیتوانیم انجام بدهیم. اتفاقی که میافتد اما این است که آرامش و سلامتی روان ما که زندگی مدرن و شهرنشینی به قدر کافی نصفه نیمهاش کرده با داغی این خبرهای بیمنبع و اساس بیش از پیش میسوزد و دود میشود.
لطفا سادهلوح نباشید
شایعه در جامعه در 2 بستر اضطراب و زودباوری گسترش مییابد. کسانی که شایعهها را میسازند و پخش میکنند روی ساده لوحی و زودباوری ما حساب باز میکنند. به میزانی که ما بتوانیم در شنیدن و نقل شایعات پرسشگر و تحلیلگر بوده و به راحتی هر موضوعی را قبول نکنیم از اثرپذیری شایعه در جامعه کم میشود. نکته مهم در اینجا این است که اضطراب و شایعه ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و اضطراب ما هنگام شنیدن خبر میتواند بر توان داوری و قضاوت ما اثر گذاشته و عملکرد هوشمندانه ما را مختل کند؛ پس لطفا مضطرب و ساده لوح نباشید. هر چیزی را که میشنوید، فوری باور نکنید و به دنبال منبع معتبر و متخصص باشید. حواستان باشد که پدر و مادر، برادر و خواهر، دوست و آشنا و افرادی از این دست برای نقل این داستانها منبع معتبر و متخصص محسوب نمیشوند.
ما چکارهایم؟
اینکه زندگی مدرن شهری بیرحم و سنگدل است قبول و اینکه رسانهها باید بیشتر در راستای اطلاعرسانی شفاف و بموقع بکوشند هم قبول اما به راستی ما کجای این بازی ایستادهایم. وقتی خبری را میشنویم و بدون هیچ تحقیق و تفحصی ابتدا ضربان قلبمان بالا میرود و بعد هم با دستانی لرزان آن را در یک شبکه اجتماعی بازنشر میکنیم یا برای همکار از همه جا بیخبرمان نقل میکنیم کجای این چرخه کثیف قرار گرفتهایم؟ ما در برخورد با شایعه میتوانیم عکسالعملهای متفاوتی از خود نشان دهیم. میتوانیم بدون هیچ پردازش و تفکری بلافاصله مضطرب شویم و آرامش خود را از دست بدهیم. میتوانیم خودمان هم تبدیل به نیروی خدماتی شایعه بشویم و بهشدت از آن استقبال کنیم و در هر گوشه و کناری که دستمان میرسد منتشرش کنیم یا میتوانیم بهعنوان یک انسان آگاه و هوشمند همراه با آرامش به بررسی منبع شایعه پرداخته و درصورت عدماطمینان از درستبودن خبر، با منتشرکننده و کسانی که آن را نقل میکنند برخورد کنیم. از آنها بخواهیم خبری را که منبع مشخصی ندارد و تأیید نشده بیهوده منتقل نکرده و جامعه را دچار تشویش و نگرانی نکنند. قطعا اگر همه ما بهعنوان عناصر سازنده جامعه اطرافمان نسبت به انتشار اخبار بیمدرک و سند یا همان شایعات حساس باشیم و با آنها مقابله کنیم میتوانیم زندگی آرامتر و زیباتری را تجربه کنیم و این خصیصه زشت را نیز از چهره جامعهمان پاک کنیم.
دشمنانی که در کمین نشستهاند
قطعا همه شایعات را دشمنان نمیسازند و کوتاهیها و بیخبریهای ما هم نقش مهمی در ایجاد و گسترش پدیده شایعه در جامعه ما دارد. اما در بسیاری از شایعاتی که در جامعه پخش میشود میتوان دست دشمنان را حالا یا در ایجاد شایعه یا در گسترش و سوءاستفاده از آن به خوبی مشاهده کرد. مثلا در همین موضوع اخیر اسیدپاشیهای اصفهان، اگرچه اصل فاجعه اسیدپاشی به وقوع پیوسته بود اما نیت اسیدپاش یا تعداد کسانی که از این طریق آسیب دیدهاند و پررنگ کردن فضای ترس و نگرانی در جامعه موضوعی بود که به خوبی در رفتار دشمنان و رسانههای آنان قابل مشاهده بود. هرچند توطئه دانستن همه شایعات اطراف ما افراط بهنظر میرسد اما قطعا دشمنان ما از همه شایعاتی که در جامعه ما پخش میشوند سوءاستفاده تبلیغاتی خود را میکنند. این ما هستیم که باید هوشیار باشیم تا تحتتأثیر این فضای رسانهای مسموم قرار نگیریم.
عینکهایمان را عوض کنیم
دورنمای دنیای مدرن، منظره چندان دلانگیزی به ما نشان نمیدهد. بشر در سالهای گذشته تقریبا از هر چیزی که میتوانسته، سوءاستفاده کرده و بهدنبال سودجویی و دنیاپرستی بیشتر، انواع و اقسام روشهای متقلبانه را بهکار گرفته؛ کودهای شیمیایی که در محصولات غذایی استفاده میشود، موادی که در محصولات آرایشی بهکار میرود، سلاحهای کشتار جمعی که زندگی هر لحظه بشریت را تهدید میکند، خانههایی که بر اثر سودجویی سازندگانشان بیکیفیت ساخته شدهاند و در اثر زلزلهای نه چندان شدید بر سر ساکنانشان خراب خواهند شد، فست فودهایی که در آنها از مواد غیرمجاز استفاده میشود، ماشینهایی که امنیت سرنشینانشان را به خطر میاندازند، امواج بیسیمی که از دستگاههای مختلف ساطع میشوند و تا پستوی خانهها نفوذ کردهاند و صدها و صدها عامل مخاطرهآمیز دیگر. اتفاقا این عوامل مختص به جامعه ما هم نیست و در سراسر دنیا همین وضعیت وجود دارد و از قضا کشورهای کمتر صنعتی شده در این زمینه اوضاع بهتری دارند. دانشمندان علوم رفتاری معتقدند اهمیت احساس امنیت در زندگی بسیار بیشتر از خود امنیت است؛ یعنی اینکه زاویه نگاه ما به زندگی و مسائل آن میتواند در میزان احساس امنیت و آرامش ما در زندگی تأثیر فراوانی بگذارد. داشتن احساس امنیت و آرامش هم به نوبهخود در شادابی و زندگی سالم ما تأثیرگذار است.
اصلا بیایید یک جور دیگر به مسئله نگاه کنیم. فرض کنیم شرایط زندگی مدرن بهگونهای رقم خورده که ما در بدترین حالت ممکن در گردابی از عوامل خطرناک و مخاطرهآمیز گیر افتادهایم. بالاخره میخواهیم چه کار کنیم؟ میخواهیم هر روز از خواب بلند شویم و این خطرات را برای خود و دیگران بازگو کنیم و به عزاداری دسته جمعی بپردازیم؟ میخواهیم لحظه به لحظه این خطرها را برای یکدیگر واگویه کنیم و احساس اضطراب و ناامنی را در بستههای شکیل و زیبا به یکدیگر هدیه کنیم؟
راه دیگری هم وجود دارد. بیایید عینکمان را عوض کنیم و جور دیگر ببینیم. بالاخره همه ما روزی خواهیم مرد و این اتفاق دیر یا زود برای همه ما میافتد. در ایمنترین ماشینهای دنیا هم ممکن است انسان سکته کند و بمیرد، در بهترین بیمارستانهای دنیا هم افراد زیادی بهعلت بیماری میمیرند، در پیشرفتهترین کشورهای دنیا با همه ادعاها و نظام سلامت و کنترل کیفیت باز هم مردم به علل ناشناخته، سرطان میگیرند و میمیرند. آنچه قطعی است این است که احساس اضطراب و افسردگی و ناایمنی در سلامت روحی و جسمی ما اثر مستقیم دارد و میتواند به راحتی زندگی ما را تباه کند و آن را زودتر تمام کند. مهمتر از آن اینکه زندگی 2 روزه ما فقط برای خوشگذرانی ساخته نشده و به هر حال ما در این دنیا با سختیها و بیماریها دست و پنجه نرم خواهیم کرد تا به رشد و پختگی رسیده و آماده برای دنیای ابدی شویم. پس بیایید نگاهمان را به زندگی عوض کنیم نه اینکه اجازه بدهیم هر بلایی سرمان بیاید بلکه به جای دعوت یکدیگر به اضطراب و نگرانی و تشویش بیایید آرامش و امنیت را به یکدیگر هدیه بدهیم. عینکمان را عوض کنیم. باور کنیم که دنیای بهتری خواهیم دید.