یک نفر آمده با نام حسن نصرالله
پسر گمشده ی بنت جبیل است این مرد
تیغ سرخی است که از نسل کمیل است این مرد
صور چشمان تب آلوده ی او بیروت است
بند بند نفس ملتهبش باروت است
صبح تا شام شرف می چکد از چشمانش
کیست این مرد ؟ مگر غیرت موسی صدر است
که چنین شب همه شب ، لیله ی چشمش قدر است
یا همان است که غم های حسینی دارد
نفسش خاصیت نفس خمینی دارد
گردبادی ست که از سمت جنوب آمده است
آفتابی ست که با زخم غروب آمده است
گرچه در سرخ ترین حادثه تنها مانده ست
یادگاری است که از غیرت مولا مانده ست
آمده تا که جهان باز به حیرت آید
عربیت حرکت کرده به غیرت آید
آمده تیغ به کف مالک اشتر باشد
جلوه تازه ای از نام ابوذر باشد
آی زیتون نفس ای صخره ی مانا ، سید !
جگر سوخته مردم قانا سید
به عرب یاد بده نفت به خون آغشته ست
یک نفر آمده و غیرتشان را کشته ست
به عرب یاد بده زخم فلسطین از ماست
جگر سوخته غزه و یاسین از ماست
از سکوت است اگر بمب فرو می ریزد
شرم تلخی است که هی ننگ از او می ریزد
آسمان یکسره در سیطره ی قابیل است
این سکوتی ست که در خدمت اسرائیل است
باز از ماست که بر ماست خدا می داند
دشنه از پشت سر ماست خدا می داند
مصر مرده ست و کسی در پی موسایی نیست
جز تو بر این همه اموات ، مسیحایی نیست
هر چه دستار و اقال ای نفس علامه!
به فدای تو و این هیبت و این عمامه
و به قربان تو هرجا به تنی دشداشه است
پر غروریم که انگشت شما بر ماشه ست
قدس قلبی ست که در سینه ی ما جا دارد
جراتی کو که دل از سینه ی ما بر دارد
تا خدا و اثر خون شهیدان باقی ست
شک نداریم که با نام تو لبنان باقی ست
پرچم زرد تو در باور زیتون سبز است
فصل رویش که شود باز همین خون سبز است
اثر خون تو در مردم این آبادی ست
و دل زخمی ما یک تب استشهادی ست
با تو هستیم اگر نیست عرب پشت سرت
فاستقم سیدنا ما همه جای پسرت
تا که خون است روان در شریانم سید !
به ابوالفضل قسم با تو بمانم سید !
غیرت الله زمین آی حسن نصرالله
ما به همراه تو هستیم بگو بسم الله