تاریخ انتشار: شنبه 1393/12/02 - 10:04
کد خبر: 158642

رفـرم یا انـقـلاب؟

رفـرم یا انـقـلاب؟

موسی حقانی پژوهش گر تاریخی می گوید: در تاریخ‌نگاری معاصر، دو دسته تاریخ‌نگاری آکادمیک و سلطنت‌طلب را می‌توان با یک نوع تاریخ‌نگاری دیگر که نمونه آن تاریخ‌نگاری از نوع آقای میلانی است، تلفیق کرد... این طیف وقتی به سراغ تاریخ‌نگاری آمدند، سابقه روشنفکری و چپ داشتند و شروع به طرح ادعاهایی کردند؛ مانند اینکه اگر رضاشاه ده سال بیشتر حکومت می‌کرد، ایران انگلستان می‌شد. یا اگر محمدرضا پهلوی به‌جای سال 1357 در سال 1367 سرنگون می‌شد، از دروازه‌های تمدن بزرگ هم رد شده بودیم.

خبرنامه دانشجویان ایران: تاریخ معاصر انقلاب اسلامی با قول های متفاوت به خصوص در این ایام زبان به زبان می چرخد اما به جرات می توان گفت که در این زمینه ضعف های بسیاری خودنمایی می کند.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ ضعف بزرگ تاریخ نگاری معاصر، تحریف جریان نزدیک به رژیم شاهنشاهی است که به نوعی قصد تطهیر شاه و القای «اشتباه کردیم» در توده هایی مردمی است.

موسی حقانی پژوهش گر تاریخی می گوید: در تاریخ‌نگاری معاصر، دو دسته تاریخ‌نگاری آکادمیک و سلطنت‌طلب را می‌توان با یک نوع تاریخ‌نگاری دیگر که نمونه آن تاریخ‌نگاری از نوع آقای میلانی است، تلفیق کرد... این طیف وقتی به سراغ تاریخ‌نگاری آمدند، سابقه روشنفکری و چپ داشتند و شروع به طرح ادعاهایی کردند؛ مانند اینکه اگر رضاشاه ده سال بیشتر حکومت می‌کرد، ایران انگلستان می‌شد. یا اگر محمدرضا پهلوی به‌جای سال 1357 در سال 1367 سرنگون می‌شد، از دروازه‌های تمدن بزرگ هم رد شده بودیم.

در کنار این ادعا، طرح مشکوک دیگری عنوان می شود که اگر بجای انقلاب، اصلاحات صورت می گرفت، در این صورت وضعیت ایران بهتر از این می شد و حتی پا را فراتر از این هم نهاده و مدعی می شود «اصولا نسل حاضر در حوادث سال 57 به دنبال رفرم بود و نه انقلاب»!

شاید این ادعای فوق در نگاه اول مضحک و دروغی آشکار به نظر برسد اما وقتی این گزاره در کنار تحریف های شاخ دار تاریخ نگاران سکولار گذاشته می شود رنگ واقعی به خود می گیرد.

در نگاه اول به نظر می رسد تمایزهای بسیاری میان تاریخ نگاری سلطنت طلب و آکادمیک باشد اما با دقت بیشتر، شباهت های بسیاری میان این دو تاریخ نگاری دیده می شود.  

رگه هایی از تاریخ وجود دارد که مطالعه آن به تنهایی تصویر درستی از اراده تاریخ نویس به دست نمی دهد به عنوان مثال دور جدید ارگان مطبوعاتی نهضت آزادی «ایران فردا» در شماره اخیر خود کوشیده است مسئله انقلاب اسلامی را با رفرم و اصلاح تغییر دهد.

ایران فردا به طور مشخص به دنبال این است تا اینگونه القا کند که «اگر به جای انقلاب، نوعی اصلاح گری عقلانی تجربی صورت می گرفت؛ می توانست مزایای انقلاب را در بلند مدت به دست آورد»

حاتم قادری ورژن دانشگاهی تطهیر کننده رژیم سابق که در کسوت هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس است در گفت‌وگوی خود با ایران فردا می گوید: اگر نظام های مذکور تا اندازه ای از بخردیت، تساهل و هنرمندی بیشتری در امر حکومت داری برخوردار باشند، احتمال وقوع انقلاب خیلی کاهش می یابد.

با این استدلال قادری مدعی می شود که "رژیم شاه به دنبال این هنرمندی در امر حکومت داری بود اما انقلاب این فرصت را به آنها نداد" و اینگونه نتیجه می گیرد که انقلاب اشتباه بوده است تا جائیکه که مدعی می شود: اگر در دهه 50 نظام [رژیم شاه] یک اصلاحات تدریجی و مداوم را در پیش می گرفت، به نحوی که از نوعی قدرت نهادینگی تدریجی برخوردار می شد، گمانم بر این است که انقلابی به وقوع نمی پیوست.

وی با استناد به خاطره ای مبنی براینکه «علم در یادداشت هایش می گوید که من بارها به شاه گفتم که شهردار تهران خوب است انتخابی باشد و به نوعی برخی از مسئولیت ها به عهده مردم باشد» می گوید: این درست است که علم جزو جناح محافظه کار و سرکوب بود، ولی چنین درکی از فضا داشت به عبارتی ما دچار سلسله بحران های پی در پی در زمانی طولانی می شدیم ولی هیچ یک به انقلاب منتهی نمی شد.

وی در جای دیگری مدعی می شود: وقتی به انقلاب علیه شاه و بیماری او، امکانات تکنولوژی در آستانه انقلاب که با انقلاب الکترونیکی در حال حاضر چه تفاوت هایی داشت، توجه کنیم، فکر می کنم اگر چند سالی انقلاب به تاخیر می افتادچه بسا ضرورت خودش را از دست می داد... اگر فرض را بر این بگذاریم که عمر شاه محدود بود و قدرت به زودی به ولی عهد می رسید با توجه به امکانات تکنولوژیکی و از طرف دیگر شکل گیری رشد طبقه متوسط، چه بسا ما با بحران رو به رو می شدیم نه با انقلاب.(!)

ادعاهایی از این دست ادعا ها دقیقا مشابه جریان تاریخ نگار سلطنت طلب است که مدعی است رشد طبقات اجتماعی سبب شکل گیری انقلاب بوده است. یعنی پایه تئوریک سقوط شاه را «معلول توسعه» می‌دانند.

فرح پهلوی هم به شکلی مشابه اما اهانت‌آمیز می‌گوید: این‌ها همان بچه‌هایی بودند که ما آن‌ها را از دهات برداشتیم و به تهران آوردیم و به دانشگاه بردیم و بعد به آن‌ها بورس دادیم و آن‌ها را به آمریکا وانگلیس فرستادیم و انگلیس و آمریکا را دیدند و گفتند چقدر با آنجا فاصله داریم. چه کسی این کار را کرده است؟ شاه! و شروع کردند به انتقاد از ما.

حاتم قادری با استدلالی کاملا مشابه فرح پهلوی به ارگان نهضت آزادی می گوید: من همواره می گویم که در دو دهه 40 و 50 شاهد رشدخرده بورژوازی رمانتیک عصیانگر هستیم... در این فضا به تعبیری نیروهای رفرمیست هم زمینه ساز اصلی به وجود آمدن انقلاب بودند نمی خواهم مسئولیت انقلاب را از نظر ارزشی چه مثبت و چه منفی، متوجه این نیروها بدانم بلکه بحث ام این است که آن جوانان و نیروهایی که خرده بورژوازی رمانتیک عصیانگر بودند، بیش از آنکه مستقیما تحت تاثیر نیروهای مذهبی سنتی قرار بگیرند، تحت تاثیر نیروهای ملی و مذهبی یا مذهبی به یک معنا انقلابی قرار می گرفتند طیفی که از مرحوم شریعتی گرفته تا مرحوم بازرگان و... در آن قرار داشتند.

مراد فرهادپور نویسنده و مترجم با گرایش کمونیستی نیز با ادبیات مشابه دیگری به تحریف تاریخ می پردازد و می گوید: روحانیت شیعه به عنوان یک صنف از زمان صفویه در کنار سلطنت و زمینداران یکی از ستون های حکومت در ایران بود. انقلاب سفید و اوج گرفتن جنون رستاخیز و تمدن بزرگ، تا حدی زیادی ترکیب طبقه حاکم ایران را به هم ریخت و در این ترکیب جدید کسانی که بیش از همه ضرر کردند، روحانیون و بازاریان بودند. بازاری ها به دلیل ورود دولت به تجارت و برگشتن جوانان خارج رفته که تجارت جدید را می دانستند، به حاشیه رفته بودند. روحانیت نیز به علت سیاست های مشخص شاه قدرتش محدود شده بود. انقلاب این امکان را برای روحانیت پدید آورد که جایگاه سابقش را کسب کند.

وی در گفت‌وگویش با خبرنگار ایران فردا که می گوید «بسیاری از انقلابیون دیروز در دیدگاهشان تجدید نظر کرده اند و می گویند اگر به آن زمان برگردند دیگر انقلاب نمی کردند» ادامه می دهد: در مورد تهیدستان شهری روشن است که با وضعیتی جهنمی مواجه هستیم، یعنی در دنیایی قرار گرفته اند که از آن ایشان نیست. طبیعی است که جویای منجی اند و آماده اند خشم و غضب شان را بیرون بریزند و به تعبیر نیچه رگه هایی از کینه توزی و اخلاق بردگان نیز در ایشان هست و به همین خاطر همه چیز را نابود می کند . اتفاقاتی نظیر سینما رکس در این شرایط رخ می دهد که خشمی کور می خواهد هرچه را هست از بین ببرد و چیزی جای آن نمی گذارد اما اقشار مدنی از جمله روشنفکران، پرستاران ، کارمندان، معلمان، کارگران وضعیت اقتصادی تقریبا مناسبی داشتند و از قضا این منافع را خود رژیم شاه برایشان فراهم کرده بود. اما مسئله اصلی فقدان کامل سیاست و در نتیجه فقدان کامل هرگونه حیثیت برای جمع بود. خواست اصلی مردم یا همان سوژه انقلاب، نه به یک حق خاص بلکه به تعبیر هانا آرنت «حق حق داشتن» یعنی «حق سیاست» بود. البته شکی نیست که بالا رفتن قیمت نفتو بیماری هلندی باعث شده بودکه به یک باره فقر و بیکاری زیاد شود و آن اقشاری که به زندگی همیشه رو به بهبود عادت داشتند، به لحاظ اقتصادی- اجتماعی نیز با آینده تیره و تاری روبه رو شدند و این همدر حرکتشان موثر بود.  

مطالعه اسناد تاریخی نشان می دهد دقیقا همین خط تحلیلی فوق در تحلیل های نزدیکان شاه دیده می شود؛ مثلا در تحلیلی مشابه، پدر «اسدالله علم» در گفت‌وگویی با منشی و کارپردازش به نام «محمدعلی منصف» می‌گویند: رضاشاه آمد و حجاب زن‌ها را برداشت و ایران را شکل اروپایی‌ها کرد و راه‌آهن کشید و امنیت به وجود آورد و ارتش درست کرد. چرا مردم از او ناراضی هستند؟

پاسخی که منصف می دهد همان پاسخی است که پدر علم و تاریخ گویان نزدیک به جریان بازرگان یا متوجه آن نیستند و یا به عمد خود را به نادانستن آن می زنند.

منصف می گوید: درست است مردم این‌ها را می‌خواهند، ولی رضاشاه آمد و دین مردم را از آن‌ها گرفت، حجاب و عزاداری امام حسین را ممنوع کرد.

اسناد بسیاری موجود است که خواستگاه انقلاب را دین می داند و از سویی توسعه طلبی و استقلال خواهی رژیم پهلوی را زیر سوال می برد که در این مقال فرصت پرداخت به آن نیست.(اینجـــــا)

موسی حقانی در گفت‌وگو با نشریه عصر اندیشه می گوید: در واقع جناح حامیان شاه وقتی به بحث زمینه‌ها و ریشه‌های انقلاب اسلامی می‌رسند، یک مورد دیگر را هم اضافه می‌کنند. مثلاً شوکراس می‌گوید شاه در ایران عجولانه بحث توسعه را پی‌گرفت. و بازتابش این شد که کنار گذاشته شود. طبقه متوسط را تقویت کرد و خواسته‌هایی مثل آزادی و پیشرفت به وجود آمد و این خواسته‌ها باعث شدند خودش علیه خودش عمل کند.

وی معتقد است: تاریخ‌نگاری معاصر [هم سلطنت طلب و هم آکادمیک غربی] روی همین تم حرکت می‌کند.

ریشه این گونه تحلیل اما آنجایی خود را نشان می دهد که قادری می گوید: مرحوم بازرگان و یارانش به طور مستقیم خواهان انقلاب نبودند... اگر ملی مذهبی ها از این آمادگی برخوردار نبودند که تسلیم شعار انقلاب و رفتن شاه در سال 56 و 57 بشوند، انقلاب صورت نمی گرفت. در نهایت انقلاب جای خود را به بحران می داد و شاید این بحران تا 10 سال به طول می انجامید تا دوباره دیگر به وضعیت دیگر منجر می شد.

در واقع ارگان تازه مجوز گرفته نهضت آزادی دیدگاه اسلاف خود را عیان می سازد که اصولا این جریان اعتقادی به انقلاب نداشت و حتی تلاش هایی برای بازگرداندن بقایای رژیم سابق صورت داد و اکنون چون این تلاش ها ناکام مانده است به نوعی به تحریف تاریخ دست یازیده است.

جالب اینکه خبرنگار ایران فردا با انتقاد از جریان ملی مذهبی می گوید: خیلی عجیب است که رفرمیست ها[جریان ملی مذهبی دهه 40 و 50] و به عبارتی اصلاح طلب ها قادر نباشند با طرف مقابل وارد گفت‌وگو شوند.

اما اسنادی وجود دارد که نشان می دهد جریان بازرگان تلاش هایی برای بازگرداندن بقای رژیم انجام داده است به عنوان مثال رئیس کارگزینی و مدیر کل آموزش ساواک می گوید: در روزهای آخر نزدیک به آذر 57 همه نیروها در جلسه ای پیش مقدم [آخرین رئیس ساواک] رفتند و گفتند ما دچار آزار و اذیت شدیم و خانه هایمان را آتش می زنند و... مقدم دلداری می داد و می گفت ما تضمین لازم را گرفتیم و مسئله ای نیست؛ این یک دوره گذراست و شما هم در داخل نظام جدید می توانید بمانید و همکاری لازم را انجام دهید. مهندس بازرگان تضمین داده بود.

بازرگان حتی شخصی مثل سپهبد عبدالله آذربرزین [معاون عملیاتی نیروی هوایی و یکی از عناصر بسیار نزدیک به شاه] را به عنوان مشاور امنیتی خود برگزید؛ و درست در زمانی که بحث استعفای دولت بازرگان مطرح شد، مهندس بازرگان به آذربین گفت شما اول از کشور خارج شوید تا ما اعلام استعفا کنیم و خطری شما را تهدید نکند!

رئیس حفاظت نخست‌وزیری و رابط ساواک هم در گفت‌وگوی اخیرش فاش می کند که مهندس «مهدی بازرگان» قصد داشت تشکیلاتی شبیه به ساواک به نام «ساواما» تاسیس و از نیروهای ساواک -اداره هشتم و ضد جاسوسی- در این اداره استفاده کند و حتی ریاست این اداره را به ناصر مقدم، رئیس انتصابی محمدرضا پهلوی در ساواک بدهد.

سرتیپ منوچهر هاشمی آخرین رئیس اداره هشتم ساواک در کتاب خاطراتش (سخنی در کارنامه ساواک) با معرفی یکی از معاونان خود به عنوان عامل برقراری ارتباط اعضا میان اداره هشتم با دولت موقت می نویسد: اولین اداره ای را که به کار گرفتند، اداره من، اداره هشتم بود. یکی از معاونینم رفت پیش استادش که با نخست وزیر بازرگان ارتباط بسیار خوبی داشت.گفته بودیم آرشیو بسیار ارزنده ای وجود دارد و حیف است به دست این و آن بیافتد و از بین برود. بازرگان خودش او را خواسته بود و به ابراهیم یزدی معرفی کرد.

در اسناد سفارت آمریکا گزارشی از جاسوسان آمریکایی وجود دارد که در جریان تلاش دولت بازرگان برای تشکیل دستگاه امنیتی جدید موسوم به ساواما مورد مشورت قرار گرفتند. حسین فردوست هم این مورد را در خاطراتش (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی) تائید می کند و او ناصر مقدم را برای تصدی سازمان جدید به دولت موقت معرفی می کند. البته ابراهیم یزدی این گونه موارد مبنی بر تاسیس ساواما را تکذیب می کند (کتاب آخرین تلاش ها در آخرین روزها) با این همه شخص بازرگان در برخی سخنانش (کتاب آن سوی اتهام، خاطرات عباس امیرانتظام) به طور ضمنی به این تلاش ها اشاره می کند.

قاسم تبریزی نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر، اما می گوید: تحلیل آقای بازرگان و جبهه ملی این بود که ناصر مقدم چهره موجه ساواک است. در صورتی که او چهره های انگلیسی بود و همان کارهایی را می کرد که پاکروان و نصیری... ولی روش شان متفاوت بود. مثلا احسان نراقی در ساواک چه نقشی دارد؟ طبق اسنادی که موجود است، رئیس اداره سوم ساواک می گوید سفر سیمین دانشور به افغانستان از سوی موسسه مطالعات اجتماعی نراقی، طرح خود ساواک است تا با فرستادن دانشور و به همراه آن جلال آل احمد به کشوری عقب افتاده باعث می شود هنگام بازگشت دیگر علیه کشور و وضعیتی که حکومت برای کشور ساخته چیزی ننویسند!

سپس وی می گوید: استعمار در درون آنها نفوذ کرده بود و تفکر آنها این شده بود که منهای آمریکا نمی شود زندگی کرد. و اینطور می شود که همین ها بعد از کودتای 28 مرداد از اصل چهارم ترومن دفاع می کنند!

فارغ از صحت اسناد مطرح شده اما نکته قابل توجه در خصوص نهضت آزادی [چه امروز و چه دیروز] مشی این جریان در گرایش به غرب است که در تحلیل انقلاب هم به تحریف و خطا می رسد و نمی تواند چگونگی انقلاب را تحلیل کند.

نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
ناشناس
1393/12/02 - 12:11

آیا می شود هم انقلاب را حفظ کرد و هم سوء استفاده کنندگان از آنرا؟ آیا می شود هم به جوان نسلهای بعد از انقلاب گفت بروید و مانند اسلاف خود از جان و مالتان برای حفظ انقلاب بگذرید و هم نسبت به چپاول و غارت فرهنگی و مالی آقازاده ها و آقایان آقازاده ها چشم پوشی کرد؟ هم انقلاب و هم آقازاده ها و آقایان آنها؟ هم انقلاب و هم بقایای شاهنشاهی؟ هم مجوز مراسم موسیقی، رقاصی و عیاشی شمال شهر تهران و هم زیارت معصومصین و ادعای محبت و ارادت به علما و مراجع تقلید؟ هم ادعای روحانیت و شعاراسلام و هم باطن سکولار و مشی لیبرالی؟ انجمن اسلامی جنبش سبز؟
تورهای مسافرتی آفری
منبع اردنی: اجازه نمی‌دهیم اسرائیل از حریم هوایی‌ ما علیه ایران استفاده کند
برگزاری دومین دادگاه رسیدگی به پرونده ترور شهید سردار سلیمانی
سازمان دانشجویان، پیشران حوزه فرهنگی جهاد دانشگاهی است
برگزاری اولین دوره مناظرات بین‌المللی دانشجویی
دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو در ایران تعیین شد
جلیلی: عملیات طوفان الاقصی یک نقطه عطف بود
اعلام اسامی بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران برای بازی با ازبکستان و قطر
تبریک عراقچی به سردار حاجی زاده برای دریافت «نشان فتح»
هریس: هر کاری بتوانیم برای کمک به اسرائیل انجام می‌دهیم
پزشکیان: حمله ایران به اسرائیل برای مهار این رژیم بود
پزشکیان در دیدار اعضای کمیته ویژه ناآرامی‌های سال ۱۴۰۱
۴ ویژگی هیجان‌انگیز سامسونگ گلکسی اس۲۵ الترا که باید منتظر آن باشیم!
صدرنشینی شباب‌الاهلی با گلزنی سردار آزمون و عزت‌اللهی
واکنش کمیته انضباطی به مصاحبه جنجالی درویش
نیاز جدی استقلال به یک معاون ورزشی
واکنش فرهاد مجیدی به بازگشت
شرایط جدید فروش طلا اعلام شد
دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو در ایران تعیین شد
کشتار دسته جمعی در لبنان و غزه با حمایت آمریکا انجام می‌شود
شیوع بیماری سالک در تهران به دلیل نگهداری سگ و گربه در منازل
لغو پروازها از ساعت ۲۱ امشب
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top