نکته اول اینکه آقای ظریف به صورت غیرمستقیم دارد میپذیرد که توافق ژنو بر خلاف عقلانیت انجام شده است. در واقع معنی دقیق جمله آقای ظریف این است محتوای توافق ژنو از آنچنان درجه عقلانیتی برخوردار نیست که بتوان با استناد به آن، مانع تحریم شرکت ملی نفتکش ایران شد. یعنی با اینکه تحریمهای بعد از توافق ژنو از نظر دولت خلاف روح توافق ژنو بود اما این بار وزیر امور خارجه اذعان میکند که توافق نامه ژنو بر خلاف عقلانیت صورت گرفته است.
نکته دوم اینکه بر خلاف ادعای ظریف، شخص رئیس جمهور و برخی وزرا و اعضای کابینه دولت یازدهم در طول ۱۸ ماهه گذشته، سررشته راه حل های مشکلات معیشتی و اقتصادی را به تحریمها گره زدهاند و اقتصاد رکود زده کشور را به امید رفع تحریم نوید دادهاند. پس دولت یازدهم در به باور رساندن اروپاییها و آمریکاییها به اینکه تحریمها برای اهداف آنها کارآمد بودهاند، کم تأثیر نداشته است.
اینکه چرا آنها در حال حاضر دارند با ما مذاکره میکنند نیز بر میگردد به منطق دیپلماسی دولت یازدهم که «هر توافقی بهتر از عدم توافق است». اکنون اروپاییها و آمریکاییها بعد از توافق ژنو توانستهاند هم تحریم را نگاه دارند و در عین حال هم خط غنی سازی اورانیوم ۲۰ درصد را پلمپ کرده و هم ذخایر آن را اکسید کرده و از بین ببرند. بالاترین درجه تحریم، تحریم بانک مرکزی و تحریم نفتی بود که طرف مقابل آن را استفاده کرده است. در واقع رقبا مهمترین برگهای بازی تحریم را خرج کرده بود و در عین حال نتیجه مطلوب را نگرفته بود اما به گفته خودشان بعد از توافق ژنو به آن دست یافتهاند. نکتهای که در سخنان کری اینگونه مشهود است «مگر احمق باشیم که میز مذاکره را ترک کنیم».
نکته سوم هم اینکه ارزیابی منطقی بودن در عالم سیاست در قالب صرفا حرف، خود غیرمنطقی است و به نظر میرسد سنجیدن دیپلماسی در صحنه عمل به منطق نزدیکتر باشد. در واقع وقتی میتوان از یک دیپلماسی منطقی سخن گفت که نتایج آن در بردارنده منافع ملی و اعتبار بین مللی و شاخصهایی از این دست باشد. یک نمونه دستاورد دیپلماسی دولت یازدهم عدم اعطای ویزا به نماینده دائم ایران در سازمان ملل و تحقیر دولت ایران در مجامع بین المللی توسط دولت امریکا است. یک نمونه دیگر نیز کاهش بیش از 50 دلاری قیمت نفت که به گفته خود رئیس جمهور، نتیجه لابی سیاسی آمریکا و عربستان است. اخیرا هم تحریم شرکت ملی نفتکش ایران.