تاریخ انتشار: دوشنبه 1393/12/18 - 10:27
کد خبر: 160422

عاشقانه های جلال و سیمین‬

خبرنامه دانشجویان ایران: سیمین دانشور (زاده ۸ اردیبهشت سال ۱۳۰۰ خورشیدی در شیراز - ۱۸ اسفند سال ۱۳۹۰ خورشیدی در تهران) نویسنده و مترجم ایرانی و همسر جلال آل‌احمد بود. وی نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. مهم‌ترین اثر او رمان سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است. سووشون از جمله پرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی در ایران به شمار می‌رود. دانشور همچنین عضو و نخستین رئیس کانون نویسندگان ایران بود

دانشور در سال ۱۳۰۰ خورشیدی در شیراز زاده شد. او فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت (مدیر هنرستان دخترانه و نقاش) بود. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسی مهرآیین انجام داد و در امتحان نهایی دیپلم شاگرد اول کل کشور شد. سپس برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فارسی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت.

دانشور، پس از مرگ پدرش در ۱۳۲۰ خورشیدی، آغاز به مقاله‌نویسی برای رادیو تهران و روزنامه ایران کرد. او از نام مستعار شیرازی بی‌نام استفاده می‌کرد.

در ۱۳۲۷ مجموعه داستان کوتاه آتش خاموش را منتشر کرد که نخستین مجموعه داستانی است که به قلم زنی ایرانی چاپ شده‌است. تشویق کننده دانشور در داستان‌نویسی فاطمه سیاح، استاد راهنمای وی، و صادق هدایت بودند. او در همین سال، در حالی که در اتوبوس از تهران راهی شیراز بود با جلال آل‌احمد نویسنده و روشنفکر ایرانی آشنا شد و دو سال بعد با او ازدواج کرد.

در ۱۳۲۸ با مدرک دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. عنوان رسالهٔ وی «علم‌الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود (با راهنمایی سیاح و بدیع‌الزمان فروزانفر).

دانشور در ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در آنجا دو سال در رشتهٔ زیبایی‌شناسی تحصیل کرد. وی در این دانشگاه نزد والاس استنگر داستان‌نویسی و نزد فیل پریک نمایش‌نامه‌نویسی آموخت. در این مدت دو داستان کوتاه که دانشور به زبان انگلیسی نوشته بود در ایالات متحده چاپ شد.

پس از برگشتن به ایران، دکتر دانشور در هنرستان هنرهای زیبا به تدریس پرداخت؛ تا این که در سال ۱۳۳۸ استاد دانشگاه تهران در رشتهٔ باستان‌شناسی و تاریخ هنر شد. اندکی پیش از مرگ آل‌احمد در ۱۳۴۸، رمان سَووشون را منتشر کرد، که از جملهٔ پرفروش‌ترین رمان‌های معاصر است. در ۱۳۵۸ از دانشگاه تهران بازنشسته شد. وی نخستین زن ایرانی است که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. مهم‌ترین اثر او رمان سووشون است که به ۱۷ زبان ترجمه شده و درباره رخدادهای زمان رضاشاه است. این بانوی پیشکسوت داستان‌نویس پس از یک دوره بیماری، در سال ۸۶ کار نوشتن را دوباره از سر گرفت و داستانی با نام برو به شاه بگو نگاشت درباره حضرت علی (ع) و مظلومیت‌های ایشان است.از سیمین دانشور همواره به عنوان یک جریان پیشرو و خالق آثار کم نظیر در ادبیات داستانی ایران نام می برند. سیمین دانشور در هجدهم اسفندماه سال ۱۳۹۰ در خانه‌اش در تهران درگذشت

نگاهی کوتاه به زندگی مشترک سیمین دانشور و جلال آل احمد

سیمین دانشور در سال 1327 با جلال آل احمد آشنا شد. سیمین و جلال از روی اتفاق در اتوبوس مسافربری اصفهان به تهران با هم همسفر شدند و تا به مقصد برسند به هم دل بسته بودند. البته جلال در آن موقع چند کتاب چاپ کرده و دانشور او را دورادور می شناخت و در دانشکده ادبیات او را دیده بود. این آشنایی و دل بستگی دو سال بعد به ازدواج انجامید

سیمین دانشور در اردیبهشت 1329 با جلال آل احمد ازدواج کرد. جلال دو سال کوچکتر از سیمین بود و زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر نهاده بود و تا آن زمان با ماجراهای گوناگونی درگیر شده بود که انشعاب از حرب توده و ناکامی در تأسیس حزبی چپ گرا ولی مستقل از شوروی آخرین آنها بود. چنان که دانشور می گوید، آل احمد در این ازدواج که البته با عشقی پر شور نیز همراه است، نوعی پناه و آرامش نیز می جسته است

خانواده ی جلال و به ویژه پدرش که روحانی اسم و رسم داری بود، طبعا ً در آغاز با ازدواج او با زن مکشوفه ای که تبار خانوادگی و طبقاتی متفاوتی داشت، موافق نبودند، ولی بعدها این واقعیت را پذیرفتند.

دانشور در شهریور سال 1331 با استفاده از بورس فولبرایت به آمریکا رفت و به مدت یکسال در دانشگاه استنفرد در زمینه ی داستان نویسی و زیبایی شناسی تحصیل کرد. کتاب حاضر نامه هایی است که دانشور در این یکسال از آمریکا برای آل احمد نوشته است. دانشور در تابستان سال 1332 به ایران بازگشت. در سال 1336 دانشور آل احمد سفری به اروپا کردند سال 1348 سالی بسیار مهم در زندگی شخصی و ادبی دانشور است. در تابستان این سال دو واقعه ی مهم روی می دهد: انتشار سووشون، اولین رمان دانشور در تیرماه، و درگذشت آل احمد در شهریور ماه.

نامه های این جلد در سفر یک ساله ی دانشور به آمریکا نوشته شده اند. این سفر از شهریور ماه 1331/سپتامبر 1952 تا تیر ماه 1332/ ژوئن 1953 طول کشیده است. سه سال قبل از این تاریخ و پیش از ازدواج دانشور و آل احمد نیز فرصت مشابهی فراهم شده بود که دانشور برای تحصیل راهی آمریکا شود، ولی به درخواست آل احمد از این کار صرف نظر کرد. این سفر با استفاده از بورس فولبرایت انجام شده است. این بورس در آن سالها از طریق آزمونی که در کشورهای مختلف برگزار می شد به اهل فرهنگ اعطا می شد

مشغله ی اصلی دانشور در این سفر تحصیل است، ولی طبعا ً کشف دنیای تازه ای که آمریکا باشد و آشنایی با دانشجویانی که از سراسر جهان به استنفرد آمده اند نیز جاذبه های خاص خود را دارد. از سوی دیگر، دانشور و آل احمد در سالهای نگارش این نامه ها زن و شوهری جوان اند که دو سال از ازدواجشان می گذرد و احساسات عاشقانه و مسائل مرتبط با آن و روابط عاطفی و انسانی این دو و سعی شان در شناخت یکدیگر نیز بخشی از نامه ها را به خود اختصاص داده است.

خلاصه ی نامه های سیمین دانشور به جلال آل احمد

سه شنبه 2 سپتامبر 1952 / 11 شهریور 1331 ایتالیا

جلال عزیزم، قربانت گردم. رفتم و از سخت جانی های خود سخت شرمنده ام. بی تو یک دم زیستن شرط وفاداری نبود. وقتی از تو جدا شدم همانطور که پیش بینی می کردم، مثل جفت مرغان مهاجر چندان اندوهی فرا گرفتم که از گریه نتوانستم خودداری کنم. در طیّـاره با وجود متلک های این و آن که آمریکا رفتن گریه ندارد و غیره، باز تا مدتی، یعنی تا وقتی از مرز ایران دور شدیم، گریه می کردم و هرچه می کوشیدم خود را آرام بکنم نمی توانستم. اکنون که این کاغذ را می نویسم کمی آرام شده ام و رضا به داده داده ام. باری، خود کرده را تدبیر نیست.

فقط جلال عزیز، اگر تو بودی، دیگر هیچ غصه ای نداشتم و باور کن که با وجود تمام این تشریفات انگار یک خاری در گلویم نشسته است. زن مهماندار که اشک های مرا دید پرسید از معشوقت جدا شده ای؟ بقیه را از رم برایت خواهم نوشت و اگر زنده ماندیم و به لندن رسیدیم کاغذ را از لندن برایت پست خواهم کرد. اکنون الوداع.

چهارشنبه 3 سپتامبر 1952 / 12 شهریور 1331 لندن

جلال عزیزم، این کارت را از لندن از پارک هتل برایت می نویسم. رم که رسیدیم چنان که در نامه ام نوشته ام، یکی دو ساعت ماندیم. رم از طیّـاره به حدّی زیبا بود که به آن همه زیبایی و صفا حسد بردم. آنقدر سبز، آنقدر خرم که نمی توان وصف کرد. آنجا مستر اتلی و خانمش هم سوار شدند و تمام راه با ما بودند. در فرودگاه لندن که از شهر دور است و با اتوبوس یک ساعت تمام طول کشید که به شهر رسیدیم، از او استقبال کردند و عکس گرفتند. امروز لندن هستیم و عصر امشب یعنی ساعت هشت حرکت می کنیم. منتظر کاغذم باش که از نیویورک خواهم نوشت. قربانت می روم و همه اش حسرت می خورم کاش با هم بودیم – سیمین ِ تو

2اکتبر 1952 / 10 مهر 1331 پالوآلتو

جلال عزیز، کاغذ اخیرت پدرم را درآورد. عزیزم، چرا اینقدر بی تابی می کنی؟ مگر من به قول شیرازیها گل هُـم هُـم هستم که از دوری ام اینطور عمر عزیز و جوانی خودت را تباه می کنی؟ صبر داشته باش

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

این دل افسرده حالش به شود دل بد مکن

این سر شوریده بازآید به سامان غم مخور.

و تو یوسف منی، نه من سیاه سوخته ی بدبخت. مگر من چه تحفه ی نطنزی هستم و بودم که تو چنین از رفتن من نگران شده ای و بی خود خیالت را ناراحت می کنی. می دانی از وقتی که کاغذ سوم تو رسیده است، کاغذ 25 سپتامبر تو، آرام و قرار ندارم، مثل مرغ سرکنده شده ام. عزیز دل من، مگر من بچه ی دو ساله ام که در آمریکا گم بشوم و یا ندانم کاری بکنم. من نمی فهمم دو روز دیر و زود شدن کاغذ چرا بایو تو را به این حد آشفته بکند؟ کاغذ دوم تو همان کاغذ هشت صفحه ای مفصّـل و دقیق تو که در جوف آن، برادرت کاغذی توشته بود، دیروز رسید و کاغذ سومت امرزو. دومی را 23 سپتامبر فرستاده بودی و سومی را 25 سپتامبر. در دومی کاملا ً آرام و آسوده بودی و بعد از دو روز این همه بی طاقتی و بی صبری. تو را به خدا، مرگ من، بالاغیرتاً بی تابی نکن و اینطور مرا در دیار غربت نترسان. کاغذت را ده بار خوانده ام. آنقدر آَشفته، آنقدر جمله ها درهم، ناتمام و افتاده؛ فکر نمی کنی که من خر وامانده منتظر چـُش هستم و این چُـش ها مرا بکلی از پا در می آورد؟ مگر خودت به آمدن من رضایت ندادی؟ مگر نمی گفتی که من هیچ علاقه ای به آمریکا ندارم، مگر نه بنا شد من بروم و بعد سعی کنیم راهی پیدا شود تو بیایی؟ عزیزم، پس شجاعت تو، مردانگی تو، همت تو، عزم و اراده ی قوی تو کجا رفته است؟ مگر من مرده ام؟ مگر تو را دیگر دوست ندارم؟ مگر من خیال ندارم برگردم؟ عزیزم، قربان شکل ماهت بروم، محبوب زیبا و بی همتای من، چرا آنقدر بی طاقت و بی صبر هستی؟ تو به من قول داده بودی عصبانیت خود را علاج کنی. تو قول داده بودی سلامتی خود را حفظ کنی. این است نتیجه ی قول و قرار و وعده و وعیدهای تو؟ مدت این سفر نُـه ماه بود که یک ماه و دو روزش گذشته است.

می مانده هشت ماه دیگر. منئ قول می دهم سر هشت ماه برگردم، ولی آیا تو میخ واهی وقتی برگردم چگونه از من پذیرایی کنی؟ می خواهی دیگر حتی نا هم ندشئته باشی

و جلال عزیز، از کاغذت پیداست که آبرویم را پیش همه برده ای و به کس و ناکس داستان ندانم کاری های مرا گفته ای. اتفاقا ً من از غالب شاگردهای خارجی، زودتر در آمریکا دوست پیدا کردم و زودتر از همه به اوضاع آشنا شدم.

جلال عزیز، برای چه چیز من دلت تنگ شده؟ برای شلختگی ام؟ برای کدبانوگری هایم! بی خود زندگی را به خودت حرام نکن. چشم به هم بزنی یک سال سر آمده است. یادت باشد که من می خواهم وقتی آمدم تو را سالم و چاق و چلّه ببینم ـ سیمین تو.

منبع: گفت و گو نیوز

نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
زن ایرانی در همه‌ میدان‌ها با موفقیت، سربلندی و حجاب اسلامی
مصرف این چهار مکمل را بعد از ۴۰ سالگی جدی بگیرید
چرا ناخواسته وزن اضافه می‌کنیم؟
نگاهی به تغییرات جدید در جامعه ژاپن با محوریت خانواده‌
دانشجویان خط مقدم اجرای سیاست‌های قانون جوانی جمعیت
بهانه‌های بنی اسرائیلی تل‌آویو برای کارشکنی در توافق جدید
اظهارات گروسی در خصوص مذاکراتش در ایران
نقش فعال ایران در ارتقای صلح و امنیت بین‌الملل
رونمایی از ۳ محصول نوآورانه و خلاق در اینوتکس ۲۰۲۴
زلفی‌گل: نشریات دانشجویی قدرت انتشار دستاوردهای علمی را دارند
برگزاری دو دیدار آینده پرسپولیس و سپاهان فقط با تماشاگر خانم
حجت الاسلام نبویان منتخب اول تهران در دور دوم انتخابات به چه کسانی رای می‌دهد؟
کاریکاتور| انقلاب اسلامی ایران زنجیرهای وابستگی به غرب و آمریکا را گسست
مراسم گرامیداشت چهلمین روز شهادت شهدای راه قدس +عکس
اعلام نتایج فراخوان جذب مدرس حق التدریس دانشگاه علمی‌کاربردی
کنفرانس خبری رییس سازمان انرژی اتمی و مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی +عکس
دیدار رئیس اقلیم کردستان عراق با قالیباف +عکس
آغاز ثبت‌نام کلاس اولی‌ها از فردا
دانشجویان آزادی‌خواه حامی غزه با شرایط ویژه پذیرش می‌شوند
عبور از نگاه سنتی به رسانه با پدیده‌ دانشجو خبرنگار
دادگاه رسیدگی به اتهامات گروهک تروریستی منافقین +عکس
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top