وی در این رابطه نوشت: با اینکه فکر میکنم نباید به احمدینژاد پرداخت آنهم به دلایل متعدد اما خودش اصرار دارد تا سیاسیون، مردم و رسانهها به او بپردازند، اینکه پرداخت به او در آیندهاش چه تأثیری دارد یک بحث است اما بررسی رفتار کنونیاش به عنوان رئیسجمهور سابق قابل توجه است.
دولت احمدینژاد هم مانند همۀ دولتها خوبیها و بدیهایی داشت و البته ناهنجاریهایش بیهمتاست. در این مجمل قصد ندارم تا به دولتش اقدامات خوب و بدش یا 11 روز خانهنشینی و برنتافتن حکم ولیفقیه بپردازم بلکه تنها به واقعهای اشاره میکنم که خود شاهدش بودم. واقعهای که به همان نکته ابتدایی برمیگردد: مطرح شدن
روانشناسی امروز محمود مطرح شدن را بیش از هر چیز نمایان میکند. عکس گرفتن، دست تکان دادن، تکه جملات عجیب و غریب و ...
حدود ده روز قبل تشییع شهدای غواص بود. مثل همۀ مردم با عشق به مراسم رفتم اما به دلیل حضورم در کنار شخصیتی، اتفاقاً در جایگاه مسئولین حضور داشتم. حضور مشتاق مردم برای تشییع فرزندانشان دیدنی و بهتآور بود. فشار جمعیت آنقدر بود که فاصلهای بین افراد نبود و گرما بیش از پیش طاقتفرسا شده بود.
در این بین اما همه آمده بودند پیر و جوان، خردسال و میان سال، دانشجو، کارگر و ... فکر نمیکنم چنین جماعتی تا به حال در روز کاری چنین عاشقانه گرد هم کف خیابان جمع شده باشند اما عشق به شهدا چنین کرده بود. در کنارم پر بود از وزرا، سیاسیون، نمایندگان مجلس و مسئولین کشوری و لشگری، خلاصه همه نظارهگر این شور و شعور بودند.
لحظهای درنگ کردم. شنیدم مسئولی به مسئول دیگری گفت رئیس جمهور اگر میخواهد مردم واقعی انقلابی و وطنپرست را ببیند و البته در کنار آنان باشد باید اینجا حاضر میشد. جملهاش تمام نشده بود که احمدینژاد وارد محوطه شد. محوطهای که البته با حصار از فشار جمعیت جدا شده بود تا امکان تردد برای اجرای برنامه فراهم شود. از وقتی آمد به رفتارش توجه کردم. از گوشهای به گوشۀ دیگری میرفت و آرام و قرار نداشت. تلاش میکرد با همه احوالپرسی کند. سیاسیونی که با او زاویه داشتند، دوست سابقش بودند یا امروز به واسطۀ جریان انحرافی با او فاصله گرفتهاند. بر عکس همه که در گوشهای مشغول خود بودند و راز و نیاز اما او به ارتباطگیری و حال و احوال مشغول بود.
رد نگاهم از او غافل نشد به سرعت به سمت قسمتی رفت که به داخل جمعیت راه داشت. فشردگی آنقدر بود که سوزن به زمین نمیافتاد اما احمدینژاد اصرار داشت به میان مردم برود. هر چه به او گفتند امکانش نیست قبول نکرد پس در فشردگی مردم فشرده شد!! یعنی در مردمی وارد شد که خود به خود فشرده بودند نه اینکه با آمدن او به سمتش فشرده شوند!!
چند قدمی رفت و به سرعت به محوطه بازگشت. آخر معلوم نشد چرا رفت چرا برگشت تا اینکه چند ساعت بعد عکسهای فشردگی!! او را در فضای مجازی دیدم.
در کنار این فضا شاهکار اصلی رقم خورد. سخنران مراسم در حال سخنرانی بود که به یکباره از تریبونی که در قسمتی با فاصله 3 متری از زمین بنا شده بود بالا رفت و کنار سخنران ایستاد (و همانطور که در عکس میبینید) و به دست تکانی برای مردم پرداخت.
حیرت کردم. سخنران، سخنرانی میکند. مردمی برای تشییع آمدهاند و گوش میدهند به ناگهان فردی کنار تریبون حاضر میشود و در حین سخنرانی دست تکان میدهد تا او را ببینند. عجیب بود ... گذشت و عکس این عمل هم منتشر شد.
واقعاً احمدینژاد به دنبال چه بود؟
در روانشناسی این روزهای محمود جواب سؤال بالا را جز دیده شدن، مطرح شدن و آن هم به هر قیمتی نیافتم، رئیس جمهور سابق، میخواهی رسانهای شوی خوب از راهش، این ره که میروی به ناکجاآباد است.
احمدی نژاد 84 کجاست؟ آرمان هایش چه شد؟ آیا قرار بود برای مطرح کردن خود هر کاری بکند؟ چه کسی پاسخگوی بغض کسانی است که با هزار آرزو به او رأی دادند؟ آن همه معرفت رهبر انقلاب در قبال حمایت از او و دولتش چگونه پاسخ داده شد؟
آقای احمدی نژاد اگر میخواهید رسانه ای شوید خوب است اما در رسانه به سؤالات فوق پاسخ دهید و از توضیح در باب حلقه انحرافی فرار نکنید. اینها چیزهایی است که میتواند شما را از برزخی که در آن گرفتارید نجات دهد تا دست تکانیهایی سخیف که هیچ رهاوردی ندارد. امروز خط قرمزهای دیروزتان زیر سؤال رفته است، رحیمی زندان و بقایی بازداشت است. گر چه از رحیمی تبری جستید اما از بقایی نتوانستید که اگر میکردید حلقه چند نفری امروزتان روحیه در کنار شما بودن را از دست میداد.
بگذار به خاطر اقدامات خوبت در اذهان بمانی گرچه خاطره تلخ جریان انحرافی، 11 روز خانه نشینی، عزل و نصبهای بیمنطق، بگم بگم های توخالی از یادها نخواهد رفت. امت حزبالله چوب تو را خورد و دردش هنوز هست.