******
چه عواملی را در شکل گیری حوادث تیر ۷۸ مؤثر میدانید؟
قبل از اینکه به این سؤال پاسخ داده شود، باید به این قضیه به شکل دیگری نگاه کرد و ریشه، دلیلها و عوامل تاریخی آن را در سالهای گذشته بررسی کرد. میتوان گفت کلید اصلی وقایع سال ۷۸، از سال ۶۸ و بعد از تعیین جانشینی حضرت امام(ره) در مجلس خبرگان شروع شد.
در خبرگان، افرادی بودند که با انتخاب مقام معظم رهبری مخالفت داشتند و بعد از آن جلسه تاریخی ۱۴ خرداد شاهد بودیم که طی ۱۰ سال، در جریانی حضور پیدا کردند که نسبت به نظام وانقلاب و بویژه رهبری، نقش سازماندهی مخالفان را به عهده داشتند.
اهداف آنها کم کردن اختیارات و فعالیتهای رهبری و سلب کارآیی لازم و ضعیف نشان دادن مقام معظم رهبری در قدرت مقایسه با امام(ره) بود. برای رسیدن به این هدف، سالها کار کردند و برای رسیدن به چنین شرایطی، شیب ملایمی را دنبال کردند.
در مرحله اول باید نگاه جامعه نسبته به جایگاه ولایت فقیه استحاله میشد. این روند را دولت کارگزاران به عهده گرفت. دیدگاه کارگزاران به جامعه و مسائل فرهنگی، نگاهی لیبرالی بود و بسترسازی که در دولت کارگزاران صورت میگرفت، بری تغییر نظام ارزشی جامعه و استحاله فرهنگی بود. در حقیقت مسیری که آنان میرفتند به این هدف ختم میشد.
آقای هاشمی رئیس دولت، در مصاحبه های متعددی به این مطلب اشاره میکرد که بستر روی کارآمدن آقای خاتمی و دولت اصلاحات را ما فراهم کردیم. بنابراین قبل از اینکه دولت اصلاحات بر جامعه حاکم شود، فضای تغییر در نظام ارزشی ما شکل گرفته بود. فضای دین در عرصه سیاسی ـ اجتماعی کشور، جایگاه و موقعیتی نداشت و آزادی لیبرالیستی در جامعه شکل گرفته بود. تغییر ذائقه مردم به مصرف گرایی و تجمل گرایی و اشرافی گری، سفر به دبی، ترکیه و آنتالیا به جای سفر به عتبات، تغییر دکوراسیون دفترها و ماشین های گران قیمت مسئولان، همگی نشان از تغییر سبک زندگی داشت. در این میان روزنامه همشهری نقش مهمی در تغییر فرهنگ عمومی داشت. حاکمیت سرمایه بر فضای جامعه، برتری ثروت بر علم و دین و اهتمام به توسعه فیزیکی فضاهای فرهنگی به جای توجه به محتوا با شکلگیری فرهنگسراها توسط شهرداری تهران و دور کردن مردم از مسجدها، معماری غربی به جای معماری اسلامی موجب شد که در تهرا که به عنوان امالقرای اسلام بود، نمادی از اسلام دیده نمیشد. این سبک زندگی طبیعتاً به مردم نیز انتقال یافت و ذائقه مردم را تغییر داد. در چنین فضایی طبیعی است که زمینه رشد اصلاحات در کشور فراهم میشود که به دنبال آن سکولاریسم، سکولاریزه کردن و دموکراتیزه کردن کشور است و در نهایت منجر به رشد و توسعه لیبرالیسم فرهنگی میشود.
در چنین شرایطی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هفتم، نیروهای انقلابی و دلسوز در مقابل استحاله فرهنگی و نظام ارزشی موجود، در قبال آینده سیاسی کشور، احساس مسئولیت جدی میکردند و آقای ناطقنوری را که همه علما و مراجع و شخصیتهای دینی و مجموعه نیروهای مذهبی پشتوانه او بودند، به عنوان نامزد جریان انقلاب معرفی کردند و تقریباً همه مجلس پنجم به جز نمایندگان کاگزارانی مجلس که ۹۰ نفر و طرفدار خاتمی بودند، برای او فعالیت میکردند.
فضای حاکم بر جامعه دو قطبی شد و فضای بسیار پیچیده در عرصه سیاسی کشور شکل گرفت و اینطور القا شد که آقای ناطق مدافع وضع موجود است و طرف مقابل، منتقد و منجی است. آقای خاتمی با سوار شدن بر این موج توانست رأی مردم را به دست آورد. دشمنان انقلاب نیز سعی کردند این پیروزی را به پیروزی جریان لیبرالی و دموکراسی خواه علیه نیروهای مذهبی تلقی کنند و اینطور وانمود کنند که با پیروزی اصلاحات، در حقیقت جمهوری اسلامی شکست خورده است. البته با تیزبینی و درایت مقام معظم رهبری، نقشهها و خیالبافیهای دشمنان که در صدد سوءاستفاده از این فضا بودند، نقش بر آب شد و رهبر معظم انقلاب در پیام خود حضور مردم در انتخابات را به عنوان ستاره درخشانی در تاریخ انقلاب دانستند و به ملت و آقای خاتمی تبریک گفتند.
شرایط موجود درجامعه از دوم خرداد به بعد، نیروهای انقلابی را به فکر واداشت که آسیب شناسی درباره انقلاب داشته باشند و بررسی کنند که چه مسائلی باعث بروز چنین وضعیتی شد و چرا اینچنین تغییر و تحولی در نظام سیاسی کشور اتفاق افتاد؟ در حقیقت بعد از دوم خرداد۷۶، شرایطی در فضای سیاسی اجتماعی کشور شکل گرفت که جامعه را با سرعت زیادی به سمت لیبرالیسم و ترویج فرهنگ غربی پیش برد.م مجلس در برابر چنین فضایی احساس وظیفه کرد که باید مقابل این جریان ایستادگی کند که نمود اصلی آن در مطبوعات بود. مجلس پنجم طرح اصلاح قانون مطبوعات را در مجلس در دستور کار قرار داد که بتواند با براندازی نرمی که از طریق مطبوعات در فضای کشور شروع شده بود، مقابله کند. این طرح در حقیقت مقاومتی بود در قالب شارلاتیزم مطبوعاتی که دولت به آن دامن میزد. فضای بیبند و بار مطبوعاتی شکل گرفته بود که در این میان ضعف قانون مطبوعات، دست نیروهای نظارتی را برای جلوگیری از این روند بسته بود. برخورد با روزنامه سلام و استیضاح آقای عبدالله نوری وزیر کشور، از کارهای دیگر مجلس پنجم در دوران اصلاحات بود. درحقیقت مجلس تلاش میکرد از پروژهای جلوگیری کند که سعی در استحاله کردن فرهنگ انقلابی مردم داشت.
دولت در این جریان چه هدفی را دنبال میکرد؟
فتح سنگر به سنگر، یکی از استراتژیهایی بود که دولت اصلاحات، برای ایجاد دوگانگی قدرت در کشور دنبال میکرد و دبنال این هدف بود که یکپارچگی قدرت در کشور را از بین ببرد. این مقدمه ای بود برای اینکه فضا را طوری رقم بزنند که از قدرت و اختیارات رهبری کاسته و به قدرت و اختیارات رئیس جمهوری اضافه شود.
با همین هدف بود که لایحه های دوقلوی دولت اصلاحات ارائه شد. در این لایحه تضعیف اختیارات رهبری و افزایش قدرت رئیس جمهور به عنوان هدف اصلی آن مطرح شد.
اما برای دستیابی به این هدف لازم بود ابتدا به تک تک منابعی حمله شود که قدرت رهبری را در کشور تثبیت میکرد قدم اول تخریب چهره و تضعیف وزارت اطلاعات بود که با برنامهریزی قبلی، طرح قتل های زنجیره ای را پی ریزی کردند تا عملاً فضایی را در جامعه به وجود بیاورند که وزارت اطلاعات چهره مطلوبی در میان مردم نداشته باشد و باعث سلب اعتماد مردم از چنین نهادی شدند تا این نهاد نتواند تحلیل درستی از فعالیتهای اصلاحات و برنامههای بعدی آنها مانند مرکز استراتژیک نهاد ریاست جمهوری و اقدامهای دیگرشان داشته باشد. در قدم بعدی نوبت به نیروی انتظامی رسید که تشکیلاتی وابسته به رهبری است. تلاش گستردهای شد برای اینکه نیروی انتظامی به سمت ناکارایی سوق داده شود. برای این منظور قضیه کوی دانشگاه را راه انداختند و با درگیر کردن این نیرو با دانشجویان و ایجاد قضیه لباس شخصیها در کوی دانشگاه که البته وابسته به خودشان بودند، وجهه نیروی انتظامی را خدشهدار کردند. البه در این ماجرا ابتدا نیروی ا نتظامی دخالت نکرد و سعی کرد با تذکر وی مدارا به قضیه خاتمه دهد ولی بعد از کشیده شدن تظاهرات به بیرون از دانشگاه مجبور شد وارد عمل شود.
بعد از حمله به وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی و تخریب چهره این دو ارگان، متوجه شدند هنووز نیرویی هست که با تمام توان در حفاظت از ولایت و نظام فعالیت میکند و در عین حال مردمی است؛ به همین منظور درصدد تخریب بسیج و بسیجی برآمدند و با ترور از قبل طراحی شده حجاریان که عنصر اصلی شورای شهر تهران بود، بهانه حمله به بسیج را فراهم کردند تا بتوانند از موجی که ایجاد شده، استفاده کنند و با مانور روی ضارب که به عنوان بسیجی و تندرو شناخته شد، چهره بسیج را تخریب کنند.
در مجموع وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و بسیج به عنوان بازوهای اصلی حمایت از نظام و رهبری مورد ضربه قرار گرفت و فضا به سمت حرکت سیاسی بعدی جریان اصلاحات در عرصه تضعیف جایگاه رهبری و ولایت فقیه پیش رفت و با عمق بخشیدن به دوگانگی قدرت در کشور و طرح مسئله انتظامی و انتخابی، فضا را برای برنامههای خود فراهم کردند. گفتند آقای خاتمی منتخب مردم با رأی بسیار بالاست و درحالیکه رهبری بهعنوان منصوب خبرگان از آرای مردمی برخوردار نیست، با طرح این بحث درصدد کمرنگ جلوه دادن پایگاه اجتماعی رهبری و در عوض بالا بردن محبوبیت و اقبال عمومی رئیسجمهور برآمدند. همه ای مسائل در طرح دوقلو، از طرف آقای خاتمی به عنوان رئیسجمهور به مجلس ارائه شد که البته به نتیجه نرسید.
نقش و عملکرد روزنامه سلام و آقای خوئینیها در شکل گیری حادثه کوی چقدر تأثیرگذار است؟
آقای خوئینی ها برای جریان اصلاحات حکم رهبری داشت و از او به عنوان رهبری آینده و کسی یاد میکردند که میتواند در جایگاه رهبری قدم بگذارد. بسیاری از اصلاحطلبان او استاد خود میدانستند و جایگاه ویژهای برایش قائل بودند.
خوئینیها مدیرمسئول روزنامه سلام درواقع سردمدار روزنامه های زنجیرهای مثل طوس، جامعه و خرداد بود و بهعنوان حامی و خطدهنده روزنامه های زنجیرهای بود که در مسیر جنگ نرم مطبوعاتی قدم برمیداشتند. در مقابل، ما در مجلس پنجم، طرح اصلاح قانون مطبوعات را شروع کردیم برای اینکه با این روند مقابله کنیم. خب طبیعی بود که آنها در مقابل مجلس موضع بگیرند.
موسوی خوئینی، نامهای را که افراد نفوذی خودشان در وزارت اطلاعات تهیه کرده بودند، علم کرد. این جریان، اصلاح قانون مطبوعات را با زدن تیتر در روزنامه سلام به سعید امامی منصوب و بدون رعایت طبقهبندیهای اطلاعاتی، اسرار نظام را فاش کرد و با همین تیتر، موجی را در جامعه درست کرد که منجر به حوادث ۱۸ تیر شد. در حقیقت لایحه مجلس را بهانهای برای طرح خود قرار داده بود.
واکنش مجلس مقابل این حرکت چه بود؟
هدف ما در مجلس، مقابله با جنگ نرم مطبوعاتی بود و من از طرف نمایندگان مسئول شدم که کیفرخواستی تنظیم کنم و از آقای خوئینی به دادگاه ویژه روحانیت شکایت کنم. خیلی سریع دادگاهی شکل گرفت. حدود ۳ جلسه دادگاه برگزار شد. آقای خوئینی ها به دادگاه احضار و این دادگاه نقطه عطف ماجرا شد.
چطور؟
ما با این کار وارد خط قرمز جریان اصلاحات شده بودیم. اصلاحات اعلام کرده بود که روزنامه سلام و آقای خوئینی ها خط قرمز ماست. برای جریان اصلاحات خوشایند نبود که شخصی را به دادگاه بکشانیم که برای او جایگاه رهبری متصور بودند. وزارت اطلاعات با فشار دولت آقای خاتمی، شکایتش را از روزنامه سلام پس گرفت اما اصلاً فکر نمیکردند ما به شکایت خود مصر باشیم و قضیه به محکوم شدن او پایان پذیرد. همین پس گرفتن شکایت توسط وزارت اطلاعات، نشاندهنده این است که طراحی خاصی صورت گرفته بود. در غیر این صورت چطور میشود وزارت اطلاعات از افشای اسناد خود بگذرد که توسط روزنامه سلام صورت گرفته بود؟ این نشان میدهد عواملی قصد همکاری با آنان را داشتند و فکر میکردند محور اصلی شکایت همان وزارت اطلاعات باشد و با منتفی شدن آن، کار به محکومیت نمیکشد. درحالیکه ما از شکایت خودمان کوتاه نیامدیم و قاطعانه ایستادیم. علاوه بر شکایت نمایندگان مجلس، آقای احمدینژاد بهعنوان استاندار نیز شکایتی را علیه خوئینیها تنظیم کرده بود. درنهایت ۲ الی ۳ شکایت شد که باهم به دادگاه بردیم و کیفرخواست خوبی ارائه کردیم. کارهای دادگاه و روند شکایت را هم بدون وکیل ادامه دادیم. دادگاه برگزار شد و آقای سلیمی به عنوان قاضی دادگاه ویژه روحانیت، حکم قطعی را اعلام کردند و آقای خوئینیها به مدت ۵ سال از تمام فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی ممنوع شد. محاکمه رهبر آینده اصلاحات، مهمترین پاتکی بود که جریان انقلاب بر پیکره اصلاحات زد و تمام نقشهها و طراحی های آنها به صورت جدی آسیب دید.
موضوع متن کیفرخواست شما چه بود؟
ما درباره این بود که آقای خوئینی ها به نمایندگان مجلس که طرح قانون اصلاح مطبوعات را ارائه کرده بودند، توهین کرده و افترا زده بود و در حقیقت نشر اکاذیب صورت گرفته بود. او در روزنامهاش لایحه مجلس را به قضیهای مرتبط کرده بود که نمایندگان از آن بیخبر بودند. آقای خوئینیها هم ابتدا استدلال کرد که این نامه را یکی از عوامل اطلاعات به ما داده است و ما از طبقهبندی بودن آن خبر نداشتیم. البته قاضی ادله او را نپذیرفت و بعد از شنیدن مطالب دو طرف، حکم قطعی را صادر کرد که ذکر شد.
با توجه به اینکه شما در متن حوادث ۱۸ تیر بودید؛ در رابطه با اتفاقاتی که آن روزها در سطح شهر رخ داد توضیح بفرمایید؟
بعد از تیتری که در روزنامه سلام زده شد، دانشجویان در ۱۷ تیر تجمعی حدود ۱۵۰ نفری در محوطه دانشگاه داشتند و در خوابگاه شروع کردند به شعار دادن علیه نظام و رهبری، که نیروی انتظامی در مرحله اول با درایت و بسیار خوب برخورد کرد اما در نیمه های شب که توسط یکسری از منافقان، افراد غیردانشجو و عوامل وابسته به خارج مانند منوچهر محمدی و... تجمع ها به بیرون از دانشگاه کشانده شد و کار به تخریب اماکن عمومی و اموال بیت المال کشید، نیروی انتظامی مجبور به دخالت شد و دانشجوها را متفرق کرد. از نظر درگیری خیابانی، تقریباً حوادثی شبیه فتنه سال ۸۸ رخ داد.
دقیقاً همان رفتار، همان اغتشاش، همان شیشه خرد کردن و آتش زدن بانک، حمله به مسجدها و آتش زدن پرچم کشور و پاره کردن عکس امام(ره) و مقام معظم رهبری و حتی اجرای طرح کشتهسازی دروغین اتفاق افتاد. حتی بعضی از علمای قم پیام تسلیت دادند و حتی اسامی کشته شدگان را به عنوان افرادی اعلام کردند که در دفاع از آزادی بیان و روزنامه سلام جان دادهاند! درحالیکه اصلاً چنین افرادی با این مشخصات، وجود خارجی نداشتند.
زمانی که ما از آقای خوئینی ها شکایت و او را محاکمه کردیم و درواقع رهبری جریان اصلاحات را زیر سؤال بردیم، اصلاحات به این فکر افتاد که از این فضا برای ضربه زدن به جایگاه رهبری و ولایتفقیه استفاده کند و شاهد بودیم در ۲۲ تیر به سمت بیت رهبری حرکت کردند و آسیب به رهبری نظام در دستور کارشان قرار گرفت. تقریباً در ساعتهای اولیه آن روز به دانشجویان اعلام شد که باید به سمت بیت رهبری حرکت کنند و مقابل بیت جایگاهی است که میتوانند حقشان را دریافت کنند. ظاهراً آقای رحیم صفوی فرمانده وقت سپاه، تلفنی به آقای خاتمی اخطار شدید داد، آقای خاتمی هم این مطلب را به زیرمجموعه اش ارجاع داد، که اگر از میدان انقلاب به سمت بیت بروید، سپاه وارد عمل خواهد شد. وزارت کشور هم مسیر جایگزین را اعلام کرد. با این اخطار شدید سپاه، جریان اصلاحات متوجه این موضوع شد که این بار با وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و بسیج که تضعیف کردند، مواجه نیستند. مقابل سپاهی قرار دادند که تلقی فرماندهان آن از این توطئه کودتا و براندازی نرم بود که دهها فرمانده سپاه با نامه ای به آقای خاتمی اخطار و هشدار میدهندکه اگر قرار باشد دولت با این جریان همراهی کند که هدفش براندازی نظام و حمله به ولایت است، سپاه مقابل این حرکت میایستد و مجدانه از نظام و انقلاب و مردم دفاع میکند. در این مرحله بود که جریان اصلاحات عقب نشینی کرد و نقشه ها را تغییر داد.
عوامل دولت به کمک وزارت کشور و بیسیم های سازمان حفاظت محیط زیست که به همت خانم ابتکار تهیه شده بود، در کنار موضع ضعیف وزیر علوم آقای معین در قبال اتفاقها، همه و همه حاکی از این موضوع است که همه دست به دست هم داده بودند و از قبل برای چنین حرکت و اقدامهایی هماهنگی داشتند. از آن طرف هم رسانه هایی بیگانه به این حرکت کاملاً خط میدادند و حتی شخص رئیس جمهور آمریکا به شکل سرسختانه ای از این جریان دفاع میکرد. معاون وزارت خارجه آمریکا در آن روزها به طور مرتب به آشوبگران اعلام میکرد حرکت کنید ما از شما پشتیبانی خواهیم کرد. همه این مسائل نشان از یک هماهنگی کاملاً روشن بین جریان تحیکم وحدت با دشمنان انقلاب اسلامی دارد. بسیاری از افرادی که آن روز هدایت کننده جریان بودند، از کشور فرار کردند و امروز در آغوش آمریکا قرار داردند. افراد بسیاری مانند علی افشاری و منوچهر محمدی از هدایت کنندگان اصلی آشوب ۱۸ تیر بودند که بعضی از آنان به عنوان اپوزوسیون در خارج از کشور فعالیت دارند.
تظاهرات وارد شهر تهران شد و بانک و شیشه مغازه ها و ماشین ها از آشوبگری و خرابکاری بی نصیب نماندند و مورد آسیب قرار گرفتند تا عصر روز ۱۸ تیر که شاهد اقدامات خرابکارانه زیادی بودیم. حتی دیدیم عناصر مرکزی عوامل نهضت آزادی در تظاهرات، مشغول دادن بسته های آب به دانشجویان بودند. تلفن های ماهوارهای برای ارسال گزارش لحظه به لحظه به رسانه های بیگانه و تهیه خوراک برای دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی ایران، در حال فعالیت بودند. تا به ۲۱ تیر رسیدیم که باز هم با درایت و هوشمندی و مدیریت راهبردی مقام معظم رهبری و فصلالخطاب بودنشان، با سخنرانی خود، آتش فتنه را خاموش کردند و در جمع دانشجویان و بسیجیان و اقشار مختلف مردم با ابراز ناراحتی و همدردی با دانشجویان، تأکید کردند که این نقشه، حساب شده بود و اعلام کردند: «حتی اگر عکس من را هم پاره کردند و به من هم اهانت کردند، شما برخوردی نکنید. بگذارید اوضاع را ما کنترل کنیم.» این گذشت مقام معظم رهبری و دقت نظری که در ماهیت اصلی این حوادث داشتند، موجب شد مردم در ۲۳ تیر طاقت نیاورند و غائله را ختم کنند.