در راه نوسازی بومی معلوم بود که چه میخواهیم. همه چیز تعریف شده بود؛ فساد اداری یعنی چه؟ مشارکت یعنی چه؟ رقابت یعنی چه؟ جامعه مدنی یعنی چه؟ چرا ضعیف است و ... حتی برای مسائل راه حل داشتیم در پروژه توسعه سیاسی داشتیم.
خبرنامه دانشجویان ایران: در مطلب قبلی به چیستی استحاله نظام اسلامی توسط دشمنان پرداختیم. استحاله و به طور اخص استحاله فکری برای اولین بار پس از دفاع مقدس در ادبیات بیانات رهبرمعظم انقلاب به صورت جدی مورد توجه قرار گرفت.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ با روی کار امدن دولت سازندگی پس از جنگ؛ روشنفکرین لیبرال به علت نوع گفتمان دولت وقت فضا را بسیار مناسب دیده و در نهادهای تصمیم گیر و تصمیم ساز که بیشتر نقش مشاوره ای و خط دهی فکری به بدنه دولت را دارند؛ کوچ کردند افرادی که طی دو دهه پیشینه چپ گرایی و ضدآمریکایی داشتند متأثر از جاذبههای تمدن غرب به اندیشههای رفورمیستی و لیبرالی تغییر گرایش دادند و در مواضع سیاسی و فکری دست در دستان گروههای لیبرال گذاشتند.
در این نوشتار به حلقه ابتدایی آنها یعنی تئوریسین های برانداز و استحاله از درون که خط مقدم فکری را تشکیل می دهند و به عنوان فرماندهان ناتوی فرهنگی، خط دهی به افسران خود را بعهده دارند.
پرده اول (حلقه های فکری و تئوریسین ها): 1) حلقه کیان 2) حلقه آئین 3) مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری
حلقه کیان: حلقهی کیان به عنوان معروفترین مرکز مطالعاتی تجدیدنظرطلبان بود. از نظر فکری، گرایش اصل این افراد چپ گرایی بود و نقش آنها در تسخیر سفارت آمریکا بیشتر از دیگران بود. به عنوان مثال موسوی خوئینیها وحجاریان برای دانشجویان پیروخط امام، که سفارت آمریکا را تسخیر کرده بودند، درون سفارت کلاس سیاسی گذاشته بودند. اعضای حلقهی کیان، که ترکیبی از لیبرالها و چپگرایان بودند، به بحثهای معرفت شناختی و فلسفی میپرداختند.
این افراد با باز اندیشی افکار خود، غرب پژوهی را استراتژی مطالعاتی خود قرار داده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که تلفیقی از تجربیات مثبت تمدن غالب بشری (غرب) و درونی کردن آنها با ارزشهای بومی و محلی، بهترین راهکار است. و در همین راستا به تلفیق سه شکاف ملی، اسلامی و غربی تاکید میورزند.
آنها به مرور زمان، از مواضع اصولی و دینی نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفته و با شعار توسعهی سیاسی و پیوستن به نظام جهانی به سوی تمدن و تفکر غرب و لیبرالی حرکت کردند.
دگرگونی پایههای اندیشههای کسانی چون سعید حجاریان و برخی سازمان دهندگان اصلی جریان سیاسی دوم خرداد در این حلقه و تحت تاثیر آن شکل گرفت.
بیشتر تخصص عبدالکریم سروش به عنوان استاد و پدر خواندهی محفل کیان در ترجمه و انتقال مفاهیم جدید غربی با رنگ و لعاب اشعار مولوی و تفکر غزالی بود تلاش محوری ولی تلفیق و هماهنگی بین افکار مدرن غربی و اسلامی بود و به همین دلیل برخی افراد بر او و همفکرانش نام روشنفکران تلفیقی نهادهاند.
در اواسط دههی ۱۳۷۰ حلقهی کیان گستردهتر شد و افراد دیگری از شهرهای مختلف، اعضای سابق جنبش دانشجویی، افراد از نیروهای وزارت ارشاد، وزارت اطلاعات و افراد ملی- مذهبی به حلقهی کیان پیوستند و تعداد آنها به بیش از هزار نفر رسید. محمد قوچانی، روزنامه نگار برجستهی اصلاح طلبان افراد حلقه کیان را کسانی میداند که در ۲۷ تیر ماه ۱۳۷۴ در اعتراض به تهدید سروش نامههایی به هاشمی رفسنجانی نوشته بودند.
تاج زاده عضو ارشد حزب مشارکت، در مورد حلقهی کیان و مباحث ویژهی دگر اندیشی مطروحه در آن بیان میدارد که جلسات دیگری در بیرون داشتیم که به حلقه کیان معروف است بحثی چند ساله درباره دین ودنیا داشتیم اینکه چگونه این دو با یکدیگر جمع میشدند. دین و دنیا نسبتش چیست؟ دین و دموکراسی چطور؟ دین و تجدد چطور؟ در این جلسات خیلی مسائل برای من روشن شد و خیلی از آقای سروش استفاده کردیم. نقش سروش بیشتر اجتماعی کردن این مسئله بود. نقشی که هیچ وقت دکتر بشیریه نداشت. دکتر بشیریه به عنوان یک روشنفکر عمل نکرد، بیشتر یک دانشگاهی بود.
در کیهان فرهنگی مقالات جنجالی سروش با عنوان قبض و بسط شریعت منتشر شد که بحث و جدلهای متعددی برانگیخت. کوشش سروش در مقالات قبض و بسط این بود که بر اساس مبانی معرفت شناختی لیبرالی، نسبی گرا و پلورالیستی فهم دینی را فهمی تاریخی معرفی کند و با ایجاد تردید در قداست علوم دینی و روایات فقهی، آنها را به عنوان بخشهایی از علوم انسانی معرفی نماید.
علاوه بر سروش افراد دیگری با گرایشهای سکولاری همچون مجید محمدی، مرتضی مردیها، حمید وحید با کیهان فرهنگی همکاری و ارتباط داشتند. در حالی که خط مشی دینی و فرهنگی انقلاب، هماهنگی نداشتند. در این مقطع، بیشتر افراد حلقهی کیان از اعضای سردبیری روزنامهی کیهان بوده و در روزنامه هم به نویسندگی و فعالیتهایهای دیگر میپرداختند و با محمد خاتمی، که نماینده حضرت امام(ره) در کیهان و سرپرست این موسسه بود، ارتباطی نه چندان جدی پیدا کرده بودند.
بعد از بسته شدن کیهان فرهنگی و استعفای خاتمی از موسسه کیهان، طرفداران سروش و منتقدان نظام جمهوری اسلامی هم دسته جمعی از کیهان استعفا داده و مجلهی کیان را از اواخر سال ۱۳۶۹ راه اندازی کردند. ماهنامهی جدید با مدیر مسئولی رضا تهرانی و سردبیری ماشا الله شمس الواعظین شروع به کار کرده و اکبر گنجی در انتشارات صراط درسها و سخنرانیهای سروش و افراد همفکر خود را در محفل کیان به سرعت چاپ و توزیع میکرد.
حلقه آئین: محمد خاتمی بعد از استعفای از وزارت ارشاد درخواست مجوز نشریهای به نام آیین کرد تا از آن به عنوان تریبونی برای بیان افکار خود و همفکرانش استفاده کند. در آن زمان برخی از افراد حلقهی کیان همراه با محمد خاتمی گروه کوچکتر آیین را شکل دادند.
گروه آیین هیچ مجلهای تا سال ۱۳۸۲ منتشر نکرد. در حالی که حدود شش سال از رخداد دوم خرداد ۱۳۷۶ گذشته بود، محمد رضا خاتمی، برادر رئیس جمهور وقت، اولین شمارهی این نشریه را منتشر کرد. علی رغم عدم انتشار مجله، گروه آیین جلسات دایمی هفتگی برگزار میکردند. آنها در جلسات خود تجربیات خود را در عرصههای مختلف مبادله میکردند.
در حلقهی آیین چهرههایی چون هادی خانیکی، سعید حجاریان، مصطفی تاج زاده، محسن امین زاده، عباس عبدی، محسن کدیور و محمدرضا خاتمی حضور داشتند. هدف اولیهی آنها بر اساس ایدهی شخص محمد خاتمی و برخی دوستان او، این بود که نشریهای به راه اندازند تا مفاهیمی تازه و جدید و آنچه برای تحول اجتماعی ضروری میدانستند ارائه کنند.
تجربه کیان نشان داد بود که نشریههایی از این دست تا چه حد میتواند ذهنیت اصحاب اندیشه و طبقهی تحصیلکردهی جدید را تحت تاثیر قرار دهد. در حالی که پیگیریهای اداری مربوط به اخذ مجوز برای نشریهی آیین در اوایل سائل ۱۳۷۵ صورت میگرفت، حلقهی آینی به جایگاهی برای بحث وبررسی آرا، اندیشهها و مفاهیم تازه بدل شد. مفاهیمی مثل جامعه مدنی، مردم سالاری دینی، حقوق بشر و... در این حلقه مورد بحث و بررسی قرار میگرفت.
شخصیت محوری در این محفل، خود محمد خاتمی، بود؛ اما افرادی چون کدیور و سعید حجاریان نیز در فعال کردن هر چه بیشتر محفل و نیز گرم نگه داشتن تنور مباحث اندیشگی و سیاسی نقش مهمی داشتند آن گونه که از فحوای کلام بسیاری از این افراد بر میآید.
آنچه بعدها به گفتمان دوم خرداد معروف شد، در این محفل سر و سامان یافت. البته بی گمان ریشههای اصلی این مفاهیم و این سخن در حلقهی کیان است اما در محفل آیین، آن پایههای نظری به مفاهیم سیاسی و به تعبیری یک پروژههای سیاسی بدل میشد. بسیاری از حاضران در این محفل در چند سالی که فرصت تحصیل و تحقیق یافته بودند و به ویژه آنان که با حضور در دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری با مفاهیم نوین توسعه آشنا شده و به نوعی تحت تاثیر افکار و آثار حسین بشیریه قرار گرفتند.
هواداران کلام جدید که تحت تاثیر اندیشههای عبدالکریم سروش شکل گرفته بود، در حلقهی آیین به هم پیوند خوردند و بسیار از مفاهیم و نگرشهای آنها در اثر این تلاقی سامانی تازه یافت و امکان تبدیل شدن به یک برنامهی سیاسی را پیدا کرد.
ترکیب این جمعها طیفهایی است که در آن افراد کاملا به مفهوم کلاسیک سیاسی و افراد کاملا علمی و فرهنگی را در برمیگیرد و بین آنها گفت و گوهایی شکل میگیرد و اسم آن را اصطلاحا کانون مولد اندیشه میگویند.
هادی خانیکی همچنین مدیریت حلقهی آیین را این گونه تشریح مینماید: کار بیشتر را آقای حجاریان انجام میداد و در حوزههای مختلف افراد مختلف بودند مثلا در حوزهی اندیشه آقای کدیور بود، در حوزهی سیاسی بیشتر آقای حجاریان بود.
مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری: مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری یکی دیگر از مراکزی است که مسبب چرخش فکری مشارکتیها گردید. این مرکز در آغاز برای ساماندهی توسعهی سیاسی در سال ۱۳۶۸ در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی شروع به کار کرد و به صورت هیئت امنایی اداره میشد. موسوی خوئینیها که هم نمایندهی امام نزد دانشجویان پیرو خط امام و هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، در آغاز ریاست این مرکز را به عهده داشت.
شاخصترین بخش این مرکز معاونت سیاسی آن بود، که افراد مثل حجاریان، علوی تبار، بخش این مرکز معاونت سیاسی آن بود، که افرادی مثل: حجاریان علوی تبار، عبدی و مجید محمدی در آن فعالیت داشته و پرورژهایی برای توسعهی سیاسی دنبال میکردند حجاریان در مرکز مطالعات استراتژیک برنامه ریزی کلانی برای مطالعهی توسعهی سیاسی در ایران پایه ریزی کرده بود که برخی تحقیقات و نتایج مطالعاتشان در هفتهنامهی عصر ما و روزنامهی سلام منتشر میشد.
حجاریان تئوریسین حزب مشارکت، یک پروژه بیشتر نداشت و آن هم پروژهی توسعهی سیاسی بود. البته این پروژه چندین زیر پروژه داشت، نظیر فرهنگ سیاسی و رفتار سیاسی اقشار مختلف ایران، پروژههی تحلیل چرایی انقلاب اسلامی با هدف تئوریزه کردن انقلاب، پروژهی ماهیت دولت در ایران پروژهی نوسازی ایران...
نتیجهای که آنها طی تحقیقات مختلف گرفته بودند، این بود که توسعهی سیاسی در ایران در مرحلهی اول نیازمند ایجاد برخی تغییرات در ساختار سیاسی کشور است و در مرحله بعد باید فرهنگ سیاسی ایران متناسب با فرهنگ یک جامعهی غربی تغییر کند.
نقش حجاریان در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری این گونه از زبان وی بیان میگردد: ما بخش سیاسیاش را کاملا انجام داده بودیم. پروژهی توسعهی سیاسی ما حداقل اتودش کاملا مشخص بود که چه میخواهیم پروژههی ما در چهار سال اول ریاست جمهوری آقای هاشمی در مرکز تحقیقات استراتژیک معلوم شده بود، بعد در دورهی آقای روحانی پروژهی ما با رفتن آقای موسوی خوئینیها متوقف شد.
در راه نوسازی بومی معلوم بود که چه میخواهیم. همه چیز تعریف شده بود؛ فساد اداری یعنی چه؟ مشارکت یعنی چه؟ رقابت یعنی چه؟ جامعه مدنی یعنی چه؟ چرا ضعیف است و ... حتی برای مسائل راه حل داشتیم در پروژه توسعه سیاسی داشتیم.
همچنین مصطفی تاج زاده عضو شاخص دو حزب اصلاح طلب (حزب مشارکت و سازمان مجاهدین) بخش توسعهی سیاسی مرکزی مطالعات را این گونه توصیف میکند: در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری آقای موسوی خوئینیها مسئولش بود... آقای حجاریان در معاونت توسعهی سیاسی بود که افرادی چون بهزاد نبوی، سازگارا؛ امین زاده، آرمین، آغاجری، خودم و دیگران با آن همکاری میکردیم.
در مطلب بعدی به پرده های بعدی پروژه استحاله از درون خواهیم پرداخت.