اما امروزه به دلیل سهلانگاریها، بیتوجهیها و هجوم فرهنگ بیگانه، زبان فارسی آسیب بسیاری دیده است و در حالتهای مختلف میتوان مشاهده کرد که کلماتی از زبانهای بیگانه بهراحتی در کنار کلمات فارسی بهکار گرفته میشوند و علاوه بر این کلمات غالبا با معنایی نادرست مورد استفاده قرار میگیرند.
واژههایی که از زبانهای بیگانه به زبان فارسی وارد شدهاند بسیارند؛ بهعنوان مثال میتوان به واژههایی همچون اجاق، قابلمه و قورمه که از زبان ترکی وارد شدهاند اشاره کرد یا واژههایی مانند اتوبوس، مبل و کنکور که از زبان فرانسه به زبان فارسی تحمیل شدهاند اشاره داشت. از این واژهها که از فرهنگها و زبانهای بیگانه به زبان فارسی وارد شدهاند، بسیار وجود دارد. واژههای بسیاری هم از زبان انگلیسی وارد زبان فارسی شده که تغییراتی را در زبان فارسی بهوجود آوردهاند.(2)
ارتباط زبان و فرهنگ
وارد شدن برخی لغات یا بهوجود آمدن آمیختگی زبانی فقط به ظاهر یا اصالت زبان بومی صدمه نمیزند بلکه باعث خواهد شد جامعه هدف از نظر فرهنگی نیز تحت تاثیر قرار بگیرد. مسلما در ذهن شما این سوال شکل گرفته که زبان بیگانه و لغاتی که از آنجا وارد زبان فارسی میشوند چه ارتباطی با فرهنگ دارد؟
در این رابطه باید گفت که یکی از شاخههای زبانشناسی، مردمشناسی زبان است که به بررسی رابطه بین زبان و فرهنگ (سنت، ساختار خانواده، باورها و ارزشها) میپردازد. (3) نظریه نسبیت زبانی هم که از سوی (Sapir-Whorf) مطرح شده بر این نکته تاکید میکند که دید مردم و درکشان از جهان بهطور کامل یا تا حدودی تحت تاثیر زبان مادریشان است. براون هم معتقد است که زبان و فرهنگ جدا ناشدنی هستند و نید بر این باور است که زبان و فرهنگ دو نظام نمادین هستند. هر آنچه در زبان میگوییم معنایی اشارهای، اجتماعی، صریح یا ضمنی دارد. هر صورت زبانی معنایی دارد، اما معنایی دیگر را نیز تداعی میکند که به فرهنگ وابسته است.
بهعنوان مثال میتوان گفت که اگر زبانی واژههای زیادی برای ایجاد تمایزات دقیق معنایی در حوزهای خاص (روابط خانوادگی یا خویشاوندی و...) دارد نشاندهنده این امر است که آن تمایزات برای گویشوران آن زبان اهمیت خاصی دارد. همچنین فرهنگ در طبقهبندی زبان نقش مهمی دارد؛ بهعنوان مثال در انگلیسی، برای اشاره به اعضای بدن انسان و حیوان از یک واژه استفاده میشود درحالیکه در زبان اسپانیایی از دو کلمه جداگانه استفاده میکنند. فرهنگ علاوه بر طبقهبندی زبان در تداعی معانی دخالت دارد. گاو در هندوستان یک نماد مقدس است و همین موضوع در زبان افراد جامعه نقش دارد درحالیکه در اسپانیا گاو و گاوبازی یک سرگرمی محسوب میشود و ممکن است در کشوری دیگر، هر دو موضوع مقدس بودن و گاوبازی کردن به تمسخر گرفته شود که همه اینها در تداعی معانی زبانی نقش خواهند داشت.
تفاوتهای فرهنگی در نحوه استفاده از کلمات در یک زبان خاص باید در نظر گرفته شود؛ بهعنوان مثال در رابطه با موضوع مودب بودن در فرهنگهای مختلف، حتی با زبان یکسان، نحوه استفاده از کلمات متفاوت است. یک زن کانادایی که به انگلستان مسافرت کرده بود مرتب احساس میکرد که به او توهین میشود و برخوردها و نوع ادای کلمات افراد توهینآمیز است.
بنابراین، بنابر نظراتی که ارائه شد، زبان و فرهنگ با یکدیگر رابطه مستقیمی دارند و نمیتوان گفت که یادگیری یک زبان بیگانه یا آمیختگی زبانی به زبان بیگانه تاثیری بر فرهنگ جامعه نخواهد داشت.(4)
عصر پسااستعمار و استعمارزبانی
همانطور که بیان شد، آموزش زبان بیگانه در آمیختگی زبانی (وارد شدن برخی کلمات زبان بیگانه به زبان بومی) و تغییر فرهنگ و خوردهفرهنگهای جامعه هدف موثر خواهد بود. از اینرو با پایان یافتن دروه استعمار سنتی یعنی حضور فیزیکی در کشورهای تحت سلطه و شروع عصر پسااستعمار، زبان وسیله و ابزاری برای سلطه و استعمار فرهنگی و نفوذ سیاسی شد.
در حال حاضر کشورهایی که در گذشته تحت استعمار کشورهای قدرتمندی همچون فرانسه، انگلیس و... قرار داشتند زبان اصلی آنها همان زبان کشور استعمارگر است و بسیاری از فرهنگها و خوردهفرهنگهای کشور استعمارگر را نیز پذیرفتهاند.
نفوذ مستقیم زبانهای مختلف در کشورهای جهان
ظهور و نفوذ امپریالیسم از راه آموزش زبان
یکی از کشورهای استعمارگر و سلطهجو انگلستان است. این کشور در اوج قدرت خود بیش از یک چهارم خشکیهای جهان را تحت سلطه خود داشت و مدعی بود که «خورشید هیچگاه در امپراتوری بریتانیا غروب نمیکند». آنها برای نفوذ و سلطه بیشتر بر کشورهای تحت استعمارشان سعی میکردند از آموزش و گسترده کردن زبان انگلیسی در بین مردم و مخصوصا نخبگان بهره ببرند تا بتوانند جریانهای فکری و قدرت را در کشور هدف کنترل کنند.
جواهر نعل رهبرو و گاندی، رهبران جنبش استقلال هند
جواهر لعل نهرو در کتاب نگاهی به تاریخ جهان مینویسد: «آموزش انگلیسی در هند هدفش پرورش کارمندان اداری و در عین حال، آشنا ساختن هندیان با جریانهای فکری غرب بود. در نتیجه یک طبقه جدید در هند بهوجود آمد. طبقهای که آموزش زبان انگلیسی یافته بود. این طبقه تعدادش محدود بود و با تودههای مردم هم تماس و ارتباط نداشت اما بالاخره رهبری نهضتهای ملی تازه را عهدهدار شد». بنابراین میتوان گفت ظهور اصلاحاتی همچون امپریالیسم زبان انگلیسی بدین جهت بوده و در راستای امپریالیسم و سلطه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است.
فیلیپسون، زبانشناس آمریکایی، معتقد است ترویج زبان انگلیسی از طرفی موجب افزایش منافع غرب در دیگر کشورها شده و از طرفی دیگر فرهنگها و زبانهای ملی و محلی را در بلندمدت بهسمت تضعیف یا نابودی پیش میبرد.(5)
در حال حاضر انگلیسیها و آمریکاییها به ظاهر در کشورهای مختلف حضور فیزیکی ندارند اما همچنان همان هدف سابق خود یعنی آموزش زبان انگلیسی و از طریق آن نفوذ فرهنگی را پیگیری میکنند. آنها در کتب آموزش زبان خود برتری خود و حقارت سایرین و همچنین برتری فرهنگ آنگلاساکسونی را در قلب و مغز افراد نفوذ میدهند.
شما در کتب آموزش زبان فقط زبان یاد نمیگیرید بلکه با فرهنگ و نوع نگاهی که بیگانگان میخواهند در شما رشد کند نیز آشنا میشوید.
معروفترین چهرهای که به بررسی نقش عناصر فرهنگی، من جمله زبان در فرآیند استعمار پرداخته است، ادوارد سعید، متفکر فلسطینی الاصل آمریکایی است.
ادوارد سعید
سعید در معروفترین اثر خود، شرقشناسی، به بررسی عناصر مورد استفاده توسط استعمارگران در عصر پسااستعماری پرداخته است و نوع نگاه به شرقیها در آثار غربیها را مورد نقد قرار داده است. سعید معتقد است رمانهایی که در عصر پسااستعماری توسط نویسندگان انگلیسی و فرانسوی در قرون نوزدهم و بیستم میلادی نوشته شدهاند، نقشی انکارناپذیر در ترویج فرهنگ غرب بین کشورهای جهان سوم داشتهاند.(6)
وقتی آمریکاییها هم با زبان انگلیسی مقابله کردهاند!
همانطور که میدانید عمده ساکنان اصلی آمریکا، انگلیسی بودهاند اما با شکلگیری حکومت و کشور آمریکا، مردم آن کشور برای جلوگیری از اعمال نفوذ انگلیسیها در کشورشان تلاش کردند تا زبان انگلیسی را تغییر دهند. در این رابطه ایزاک چاتینر، نویسنده روزنامههای نیویورکتایمز و نیویورکر، در یادداشتی با عنوان «دنیای زبان، زبان دنیا» از قول پژوهشگری آمریکایی مینویسد مردم کشور آمریکا، آنچنان از اشغال کشورشان توسط انگلیسیها به ستوه آمده بودند که به هر طریق ممکن، درصدد ایجاد «لهجهای» کاملا متفاوت از انگلیسیها برای خود بودند. بدین ترتیب، شکلگیری لهجه آمریکایی زبان انگلیسی، اتفاقی کاملا عامدانه و در واکنش به دخالت دولت انگلیس بود. تفاوت لهجه آمریکاییها اگرچه مبتنی بر همان زبان انگلیسی بود، خود عاملی بود برای نشان دادن تمایزات فرهنگی و هویتی بین مردم آمریکا و انگلیس.
چینیها هم از سال 2010 به بعد استفاده از اصطلاحات و زبان انگلیسی را در رسانههای دیداری و شنیداری خود ممنوع اعلام کردند و سیاست این کار خود را تخریب زبان و فرهنگ چینی در اثر مخلوط شدن با زبان انگلیسی بیان کردند.(6)
دکتر یدالله ثمره، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی معتقد است اگر زبانی با یک زبان بیگانه مخلوط شود هویت خود را از دست میدهد و با از دست رفتن هویت زبان هویت سخنگویان آن نیز از دست میرود. وی میگوید: «زبان فارسی اکنون مورد هجوم بسیاری از واژههای خارجی قرار گرفته است. اگر برای این موضوع فکری اساسی نشود، زبان فارسی روز به روز ضعیفتر میشود و با ضعیف شدن زبان فارسی خطر اضمحلال و حتی نابودی آن بهوجود میآید و یا اینکه بهصورت زبانی درمیآید که از هر پنج کلمهاش سه الی چهار واژه آن خارجی و یک واژه آن فارسی است. این زبان را دیگر نمیتوان فارسی نامید و در اصطلاح زبانشناسان آن را پیجین میگویند. یعنی یک زبان مخلوط و بیخودی که هیچ سر و تهی ندارد. معلوم نیست انگلیسی یا فرانسه یا فارسی است!»(7)
منابع:
1. وضعیت فعلی زبان و ادبیات فارسی، علی خوشه چرخآرانی، روزنامه کیهان، 1393
2. آمیزش فارسی با زبانهای دیگر، ویکیپدیا
3. Richards, J. , J. Platt, & H. Weber (1992). Longman Dictionary of Applied Linguistics, London: Longman.
4. نقش فرهنگ در آموزش زبان خارجی، اتوسا رستم بیک تفرشی، پژوهشنامه انتقادی متون و برنامههای علوم انسانی، 1391
5. استعمار زبانی یا زبان استعمار، نشریه خط حزبالله، شماره 31، سال 1394
6. شرقشناسی، ادوارد سعید، ترجمه عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
7. واژههای بیگانه در کمین زبان فارسی، روزنامه ایران، شماره 5308، سال 91