رئیس دولت یازدهم به عنوان هم پیمان هاشمی رفسنجانی یکی از شکست خوردگان انتخابات خبرگان پنجم است، روحانی بازیگر نقش اول ائتلاف مقابل جامعه ی مدرسین نبود و حتی در لیست این مجموعه قرار داشت ولی قطعا قرابت حسن روحانی به ایده های هاشمی رفسنجانی بیشتر از جامعه مدرسین است، و از این رو شکست ایده ی هاشمی شکست روحانی هم به حساب می آید از طرف دیگر پیشتر حسن روحانی در رقابت پنهانی که بین وی و هاشمی رفسنجانی برای خارج شدن از تصویر معاون اول دولت هاشمی بودن وجود داشت هم شکست خورده بود.
هاشمی رفسنجانی علی رغم کسب رتبه ی اول انتخابات خبرگان در شهر تهران در انتخابات هیئت رئیسه خبرگان شکست سختی خورد، مخالفت نزدیک به سه چهارم نمایندگان خبرگان پنجم با گزینه هاشمی پیامی جز کاهش نفوذ هاشمی در حاکمیت ندارد، مزیتی نسبی که هاشمی نسبت به سایر رئوسای جمهور ایران داشته است و به عنوان یک بازیگر سیاسی از بالا به پایین تاکنون از آن بهره برده است.
یکی ار موانع حضور موفق محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، از دست رفتن پایگاه ایدئولوژیک وی در انتخابات های 88 و 84 و به واسطه ی برخی احکام و البته اقدامات 11 روزه است، حامیان محمود احمدی نژاد محتمل می دانند ممکن است این پایگاه با به اضطرار رسیدن در انتخابات 96 هم به نفع محمود احمدی نژاد در صحنه حاضر شوند، نکته ی کانونی این است که بین شرایط به بسامان سایر ارکان کشور چون مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی و احساس نیاز این پایگاه ایدئولوژیک به حضور احمدی نژاد رابطه ی عکس وجود دارد، «تکرار» لاریجانی در مجلس شورای اسلامی و حضور آیت الله جنتی که گزینه ای نزدیک از آیت الله یزدی به این پایگاه ایدئولوژیک است در کرسی ریاست خبرگان، می تواند یک نتیجه ی نا مطلوب برای رئیس دولت نهم و دهم باشد.
جریان اصلاح طلب رادیکال که از آغاز دولت یازدهم با طرح تئوری رحم اجاره ای بودن دولت حسن روحانی سعی در مرز بندی با این دولت داشت، امروز در توجیه بدنه ی اجتماعی خود که این سوال برایش پدید آمده که نکند جریان اصلاح طلب به رحم اجاره ای دولت و جریان راست حرفه ای تبدیل شده است، ناتوان است. هر چند حضور 103 کاندیدای اصلاح طلب می تواند راه رایزنی ثقل اصلاحات و دولت را برای انتخابات دوازدهم و احتمالا کابینه ی دولت بعد باز بگذارد اما جریان اصلاح طلب می داند برای اثر بخشی در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم چاره ای جز حمایت از حسن روحانی نخواهد داشت و طرح موضوع پروژه ی عبور و مرور جز سنگین کردن ترافیک ثمری ندارد و معامله ی احتمالی با جریان راست حرفه ای را سخت تر می کند.
وضعیت اصول گرایان منتقد دولت(مجموعه ی جبهه ی پایداری و ایثارگران و رهپویان) در نسبت مجلس قبل تغییر کمی ای نداشته است اما رای نیاوردن تعدادی از لیدر های این جریان می تواند بر عملکرد آنها در مجلس تاثیر بگزارد، فارغ از نتیجه ی انتخابات که نتیجه ی چندان بدی هم برای اصول گرایان نبود، نحوه ی بازی اصول گرایان در پروسه ی انتخابات و حل چالش اصلح و صالح و همین طور رعایت نگاه جبهه ای در تعیین رئیس مجلس از پیروزی های این جریان بود که می تواند سطح سیاست ورزی آنها را در فرآیندهای بعدی ارتقا دهد. البته شکست کامل جریان اصول گرا در تهران سوال جدی است که فحول این جریان باید پاسخی مناسب برای آن داشته باشند، بررسی کانال های ارتباط با توده های مردم لزوم نوسازی شعارها و چهرهای این جریان شاید بخشی از راه حل باشد، یکی دیگر از چالش های جریان اصول گرا عدم همگرایی جریان اصول گرای منتقد دولت با اصول گرایان حامی لاریجانی ست که نتیجه ی آن در انتخاب نواب رئیس دیده شد، همگرایی که اگر ایجاد نشود کار را برای انجام اقدامات منسجم سخت می کند.
ریاست لاریجانی بر مجلس دهم در حالی اتفاق افتاد که وی بر خلاف مجلس نهم اصلاح طلبان را در کنار خود ندارد و آنها را روبروی خود می بیند حداقل 118 رای از 173لاریجانی برای شکست معاون اول دولت اصلاحات از بدنه ی اصول گرایان منتقد دولت حاصل شده است و این می تواند تفاوت لاریجانی مجلس نهم و دهم را رقم بزند. لاریجانی امروز می تواند هم چون هاشمی دهه ی 60 لولای دو جناح چپ و راست در مجلس باشد، با توجه به ترکیب متکثر مجلس و نسبت 55 به 45 اصول گرایان منتقد به اصلاح طلبان باز هم همچون مجلس نهم کلید حل مشکلات دولت در پارلمان در دست لاریجانی ست، نیاز متقابل طیف لاریجانی و طیف اصول گرایان منتقد شامل پایداری و رهپویان به هم امروز فرصتی ایجاد کرده که هم لاریجانی در مسیر طی شده از سال 92 تا 95 اصلاحاتی پدید آورد و هم جریان اصول گرا.
کاش قدری عمق سخنان رهبری رو درک میکردید..
که اگر درک میکردید الان در مورد احمدی نژاد اینگونه قضاوت نمیکردید!
متاسفم برای شما!